جلسه هفتم از دوره پنجاه و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سلمان فارسی به استادی اسیستانت همسفر مرجان، نگهبانی همسفر زهره و دبیری همسفر زهره با دستور جلسه «بنیان کنگره60» روز دوشنبه 17 آذرماه 1404 ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را بسیار سپاسگزارم که امروز فرصت و لیاقت پیدا کردم در جمع شما دوستان بسیار خوب نمایندگی سلمان فارسی باشم، امیدوارم جلسه خوبی در کنار همدیگر برگزار کنیم و در پایان این جلسه برداشتهای خوب و مفیدی را داشته باشیم. هفته بنیان است در ابتدای سخنان خود خدمت آقای مهندس دژاکام و خانواده محترم ایشان عرض میکنم، قطعاً هر کدام در مسیری که طی شده و موفقیتهایی که در کنگره۶۰ به دست آمده سهیم هستند و همچنان شاهد این هستیم که در تمامی بخشها در حال فعالیت هستند که میتواند درس بسیار بزرگی برای تکتک اعضاء کنگره۶۰ داشته باشد. تبریک میگویم خدمت اساتید آقای مهندس دژاکام خدمت همه اعضاء کنگره در سراسر کشور، حدود ۱۸۰ نمایندگی که هر کدام با آموزشهای بسیار بینظیری که میگیرند در جایگاه خود و در مسیری که حرکت میکنند؛ قطعاً نتیجه و ثمر بسیار خوبی خواهد داشت، برای این عزیزان آرزوی موفقیت میکنم، برای آقای مهندس و خانواده محترم ایشان سلامتی و طول عمر میخواهم.
آقای مهندس در روز چهارشنبه فرمودند: در این هفته از اتفاقاتی که در گذشته افتاده صحبت کنیم و به قول استاد امین در مورد تاریخچهای صحبت کنیم که قبل از همه ما، در شروع کنگره وجود داشته و اتفاقاتی که در طول چند سال افتاده تا کنگره به این نقطه کنونی و فعلی برسد؛ بنابراین لازم است که نمایندگیهای اصفهان در مورد ریشههایی که از آن بنیان اصلی رشد کرده و در این استان نمایندگیهایی تأسیس شد؛ حتماً در مورد تاریخچه کنگره۶۰ صحبت کنیم، مردمانی که از تاریخ گذشته خود مطلع هستند قطعاً مردمان موفقتری خواهند بود.
خلاصه صحبت میکنم؛ زیرا زمان کوتاه است و من دوست دارم که شما عزیزان هم مشارکت کنید و مطالبی را مطرح کنید. در شهریورماه ۱۳۸۴ اولین قدمها برای استان اصفهان برداشته شد تا نمایندگی تأسیس شود و کار خود را شروع کند. با توجه به نیازی که احساس میشد، افرادی که به اصفهان آمدند و این کار را شروع کردند، دیدهبان مسافر علی، مسافر جمال و همسفر سودابه و مسافر مهدی بودند که هر هفته از تهران به اصفهان میآمدند. در ابتدا تعداد افراد بسیار کم بود و آرامآرام افراد مطلع شدند و آنها هم به این جمع پیوستند و حقیقتاً زحماتی در این راه کشیده شد.
نقطه شروع اصفهان سازمان بهزیستی در خیابان پل بلند بود که آنجا یک سالنی را در اختیار کنگره۶۰ قرار دادند که فقط ۱/۵ ساعت میتوانستیم از آن سالن استفاده کنیم؛ یعنی جلسه از ساعت 17:00 شروع میشد تا ساعت 18:30 و بعد از ساعت 18:30 برای تشکیل لژیون و راهنماها که میخواستند با رهجوهای خود صحبت کنند دیگر نمیتوانستیم از آن سالن استفاده کنیم، من از بسیاری جزئیات میگذرم؛ زیرا فرصت کافی نیست تا در مورد تمام اتفاقات گذشته صحبت کنم؛ شاید یک ساعت هم زمان کمی باشد.
یکی از مهمترین اتفاقات آن زمان این بود که پیش از اینکه ما بخواهیم کارگاه را تشکیل بدهیم، یک گروهی میآمدند و از سالن استفاده میکردند و بعد از ساعت 18:30 هم دوباره یک گروه دیگر و ما ناگزیر بودیم سریع سالن را ترک کنیم؛ به همین علت بایستی تمام وسایلی که داشتیم را جمعآوری میکردیم و لژیونها را در پارک روبهرو برگزار کنیم؛ یعنی در سرما و گرما در پارک مینشستیم و راهنماهای ما زحمت میکشیدند در این مسیر در حال رفت و آمد بودند تا آموزشهایی را که لازم بود به ما انتقال دهند. بعد از پایان لژیون و تحمل سختیها در پارک، سریع راهآهن یا ایستگاه ترمینال تشریف میبردند؛ چرا که ساعت 9 شب دوباره حرکت داشتند و بایستی به تهران برمیگشتند، خوندلهای زیادی خورده شد تا این اتفاقات بیفتد.
آقای مهندس میفرمایند: ۴۰۰ یا ۳۰۰ هزار کیلومتر طی شد تا یک نفر در اصفهان به رهایی برسد، در واقع این بنیان به اصفهان هم رسید و اکنون اصفهان در شرایطی است که آن یک نمایندگی، به 17 نمایندگی تبدیل شده است. در اصفهان، اطراف اصفهان و خارج از استان اصفهان، اصفهانیها همت کردند و با تمام وجود، آموختههایی را که دریافت کرده بودند، تمام و کمال به دیگران انتقال دادند. آن زمان شرایط مالی، شرایط خاصی بود، میخواستند ساختمانی بسازند که از خود داشته باشند.
یک روز ما به سازمان بهزیستی رفتیم، در بسته بود و گفتند شما دیگر نمیتوانید اینجا بیایید؛ یعنی شما تصور کنید همین امروز به شما بگویند این مکان بسته است و شما نمیتوانید اینجا آموزش بگیرید، چه حس و حالی پیدا میکنید مخصوصاً که درک کرده باشید چه اتفاقات مهمی در کنگره میافتد، چه سازندگیهایی انجام میشود، چه خانوادههای بی سر و سامانی به سامان میرسند و چه امیدهایی در انسان زنده میشود همین کافی بود برای اینکه ترس تمام وجود ما را فراگیرد، اکنون چه کار کنیم؟ نهایتاً قرار شد به کتابخانهای در خیابان جی، خیابان ابر جلسات خود را برگزار کنیم، دوباره شرایط خاصی پیش آمد که نقل مکان کردیم به ساختمانی که آقای کردگاری در اختیار ما قرار دادند آنجا محل کار بود مسافران و همسفران آن مکان را ساختند تا بتوانیم جلسات خصوصی و عمومی را برگزار کنیم و نهایتاً بعد از آن، ساختمان خانمهای مسافر که عرض کردم به همت و تلاش تمام افراد و دیدهبان مسافر اصغر ساخته شد.
بیشتر در این مورد صحبت نمیکنم دوست دارم پیشکسوتان از اتفاقاتی که در آن سالها افتاد مشارکت کنند و صحبت من را کامل کنند، تنها میتوانم بگویم ما وارثان چنین میراثی هستیم که با خون دل به دست آمده، انسانهای بسیار آمدند در جایگاههای مختلف خدمت کردند که بسیاری از آنها امروز ممکن است دیگر در جمع ما نباشند؛ اما آمدند تا مأموریت خود را انجام بدهند. مدتی پیش مطلبی شنیدم و برای من بسیار جالب بود، کنگره۶۰ تنها NGOایی است که مجوز کشوری دارد، بسیار جالب بود برای من یک آقایی که اکنون اسم ایشان را فراموش کردم آن سالها به کنگره میآمدند به علت ارتباطی که داشتند این کار را انجام دادند و چند وقت بعد از آن هم از کنگره رفتند. من فکر میکنم که مأموریت ایشان تا همان جا بود؛ باید میآمدند و این کار را انجام میدادند و مجوز برای کنگره۶۰ صادر میشد تا کنگره دیگر با مشکلی مواجه نشود. این یک نمونه بود و نمونههای بسیار بسیاری داریم از کسانی که زحمت کشیدند، در این راه وقت و انرژی گذاشتند ازخود، زندگی، خانواده و از جان و مال خود گذشتند و همه چیز را در طبق اخلاص گذاشتند و تنها دلیل این بود که خود به ایمان قلبی رسیده بودند که راه یکی است و این راه جواب میدهد و مایل بودند در اختیار دیگران هم قرار بدهند.
آنها الگوی بسیار بزرگی هچون آقای مهندس داشتند، ایشان روشی را که در رمضان 1376 به دست آوردند و وقتی سفر ایشان به اتمام رسید آن را برای خود نگه نداشتند؛ میتوانستند بروند، فکر کنید اگر که ایشان رفته بودند دنبال کار و زندگی خود چه اتفاقی برای ما می افتاد؟ به این قضیه فکر کنید که اگر این جریان ادامهدار نبود اکنون هر کدام از ما معلوم نبود چه سرنوشتی داشتیم؛ بنابراین باید بسیار سپاسگزار باشیم و قدردان همه کسانی که در این راه برای ما زحمت کشیدند و این سپاسگزاری حال ما را خوب میکند، باعث میشود که انسان آن اتفاقی را که افتاده ببیند؛ زیرا نیاز داریم ببینیم؛ نباید خدای نکرده کافر و پنهانکار باشیم و مسائلی که اتفاق افتاده و کسانی که برای ما زحمت کشیدند، زحمات آنها را ببینیم و همیشه سپاسگزار و قدردان باشیم.
این اتفاقات همه و همه افتاده تا ما دور همدیگر جمع شویم و مشق عشق کنیم، عشق و محبت را یاد بگیریم و بتوانیم نه تنها در دل خود زنده کنیم؛ بلکه از زیر خاکسترها بیرون بکشیم و در اختیار بقیه افرادی که اطراف ما هستند قرار بدهیم. یک بار دیگر تبریک میگویم خدمت همه اعضاء کنگره۶۰، آقای مهندس، دیدهبانان و همه خدمتگزارانی که در کنگره خدمت میکنند و از نگهبان، ایجنت و مرزبانان تشکر میکنم که امروز به من فرصت دادند تا در خدمت شما باشم. مطمئنم که حرفهای ناگفتنی بسیاری هست و بسیار خوشحال میشوم که شما در مشارکتهای خود در مورد این مسائل صحبت کنید. خوشحال هستم که امروز در این جمع در کنار شما عزیزان هستم.
اهداء لوح تقدیر به اعضاء لژیون سردار

.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر رضوان و مسافر سعید
تایپیست: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر شهناز (لژیون بیستودوم)
عکاس: همسفر فریناز رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)
همسفران نمایندگی سلمان فارسی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
463