English Version
This Site Is Available In English

بنیان کنگره 60

بنیان کنگره 60

به نام قدرت مطلق الله

چهاردهمین جلسه از دوره سیزدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی قائم‌شهر با استادی راهنما همسفر آزاده نگهبانی همسفر نرگس و دبیری همسفر طاهره با دستور جلسه «هفته بنیان کنگره‌۶۰» روز دوشنبه ۱۷ آذرماه ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کارکرد.

 

خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا از همسفر نرگس نگهبان جلسه و دبیرشان تشکر می‌کنم، ممنون که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادید. از ایجنت و مرزبان‌های شعبه بسیار سپاسگزارم که این فرصت در اختیار من قرار دادند تا در هفته بنیان در این جایگاه بنشینم که بسیار برای من ارزشمند است. این هفته را در راس به آقای مهندس، استاد امین، خانم آنی بزرگ، خانم شانی، خانم‌آنی‌کماندار، دیده‌بان‌های کنگره و تمامی خدمتگزاران کنگره تبریک می‌گویم و به خودمان تبریک بگویم که خداوند این فرمان را صادر کرد که ما بتوانیم در این جایگاه قرار بگیریم و بیاییم در یک شعبه حاضر باشیم که خیلی برایش زحمت کشیده شد.

صحبت‌های آقای مهندس در تمام سایت‌ها قسمت‌های مختلفش است که گفتند از کجا شروع کردند و به کجا رسیدند فرمودند: از بنیان صحبت کنید، اتفاق‌هایی که افتاد و مراحل تأسیس. شعبه قائم‌شهر، در سال ۱۳۹۸ با استارتی که آقای بهرام‌زاده زحمت کشیدند زدند شروع شد، آقای بهرام‌زاده از تهران تشریف آوردند و در پارک سراج قائم‌شهر کنار پل تلار، آنجا اولین‌بار فکر کنم چند ماهی آنجا بودند، رهجوها می‌رفتند سال ۱۳۹۹ شعبه قائم‌شهر را گرفتند.

یادم است سال ۱۴۰۰ وارد شدم یک‌سوم اینجا بود در زمستان بخاری نداشتیم در تابستان هم کولر نداشتیم یک جمعیت زیاد در یک فضای کم با سختی زیاد صندلی نداشتیم روی چهارپایه می‌نشستند که اصلاً جا نبود؛ باید مسافرها می‌ایستادند تا زمانی که آن‌قدر پول جمع شد تا بتوانند این‌جا را کرایه کنند این‌جا آمدیم. بزرگ‌ترها و قدیمی‌ها یادشان است که این‌جا یک مخروبه بود انبار لوازم‌خانگی بود پر از گردوخاک، بیرون هم پر از علف‌های هرز و تیغ بود. مسافر محمود عموزاد و همسفر آزاده ایجنت نمایندگی بودند و همسفر فائزه و همسفر خدیجه مرزبان‌های ما بودند؛ برای این‌جا خیلی زحمت کشیده شد. تمام کسانی که در آن دوره بودند راهنماها همه می‌آمدند اینجا کمک می‌کردند جارو می‌کشیدند، می‌شستند، علف‌ها را جمع می‌کردند باز هم گردوخاک بود.

بنیان کنگره ۶۰ این را می‌گوید که اگر چیزی ریشه‌دار می‌شود اگر ریشه چیزی قوی شود شاخه و برگ پیدا می‌کند. یک مسافری که حال خراب بود تمام خانواده و یا یک شهر شاید از او عاصی بودند خودش هم به خودش امید نداشت، وارد جایی شد که با صبوری‌ها آقای مهندس و خانم آنی شکل گرفت. اگر آقای مهندس زمانی که این راه را کشف کردند فقط برای خودشان می‌گذاشتند و برای کسی نشر نمی‌دادند اگر خانم آنی بزرگوار زمانی که آقای مهندس در تاریکی بودند؛ حتی بعد از آن می‌گذاشتند و می‌رفتند صبوری نمی‌کردند، بزرگی می‌گفت: خانم آنی سه شیفت کار می‌کردند تا بتوانند خرج زندگی را پیش ببرند تمام خرج زندگی روی دوش خانم پرستاری بود که سه بچه داشت درحالی‌که همسرش کارخانه‌داری بود که همه چیزش را باخته بود و فراری بود در آن شرایط چشم و گوشش را روی تمام حرف‌ها بستند تمام حرف‌هایی که به منِ آزاده ممکن است اطرافیانم بزنند که چرا می‌مانی؟ چرا نمی‌روی؟ چرا ادامه می‌دهی؟ به چه چیزی امید داری که می‌مانی؟

اگر می‌خواستند ایشان این فکر را بکنند الان ما این‌جا نبودیم هیچ‌کدام ما این‌جا نبودیم منِ آزاده اصلاً از این در نمی‌توانستم ورود کنم در این‌جا جایگاهی نداشتم وقتی بنیانم قوی شود، ریشه‌ام قوی شود می‌توانم شاخه و برگ بدهم، می‌توانم میوه بدهم، می‌توانم حاصل داشته باشم و خدا را شکر جایی به ما دادند مسافرها ما را به جایی رساندند از حال خرابی یک جای خراب و ویران را آباد کردند و الان شد این‌جا که الان می‌نشینیم چند سیستم گرمایشی داریم، صندلی برای نشستن و احترام و ارج و قربی که هیچ جا برای یک زن مصرف‌کننده نمی‌گذارند خودمصرف کننده به کنار، همسر و فرزندان مصرف‌کننده یک دیدگاه دیگری در جامعه دارند درحالی‌که این‌جا کسی به جز کلمه آقا و خانم خطاب نمی‌شود. منِ آزاده؛ باید حرمت این‌جا را حفظ کنم و قدر داشته‌ام را بدانم تا این را به فرمایش بزرگ‌هایمان از ما نگیرند.

عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
مرزبان کشیک: همسفر مهرانه، مسافر مهدی
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی قائم‌شهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .