English Version
This Site Is Available In English

شکر نعمت کنگره و ارج نهادن به بنیان

شکر نعمت کنگره و ارج نهادن به بنیان

چهارمین جلسه از دوره پنجاه‌ونهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی پروین‌اعتصامی اراک، با استادی راهنمای محترم، مسافر داوود ، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر معین، با دستور جلسه :
« بنیان کنگره ۶۰ »
در روز یکشنبه ۱۶ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ برگزار گردید.

سخنان استاد
سلام دوستان داوود هستم، یک مسافر
در ابتدا تشکر می‌کنم از آقای رضا بابت فرصتی که امروز، به‌دلیل لژیون خدمت که با ایشان بود و در اختیار من قرار دادند و همچنین از نگهبان عزیز جلسه سپاسگزارم.
واقعاً چگونه می‌شود این نعمت را به‌درستی شکرگزاری کرد؟ وقتی نگاهی به گذشته خودم و امروز می‌اندازم، این تغییر با هیچ متر و معیاری قابل ‌اندازه‌گیری نیست؛ حداقل در صورِ ظاهرِ من، تحول بزرگی رخ داده است.
من کسی بودم که وقتی بحث دینی پیش می‌آمد، فراری می‌شدم و بدون کوچک‌ترین توجهی، آن را نقد و به چالش می‌کشیدم. اما امروز همان داوودی که ساعت‌ها پای مواد وقتش را تلف می‌کرد، می‌بیند که زمان نماز برایش ارزش شده و خود را مقید می‌داند که سر وقت از این فرصت بهره ببرد. و این را جز برکت کنگره نمی‌دانم.
همان‌طور که دبیر جلسه فرمودند، دستور جلسه «بنیان کنگره» است. همه می‌دانند بنیان، ریشه و اساس کنگره را آقای مهندس سال‌ها پیش با گذشت، از خودگذشتگی و عبور از سختی‌های فراوان بنا کردند؛ آن هم در ایامی مقدس. اگر خودم را جای ایشان بگذارم، شاید آن روز رهایی را می‌بوسیدم و در جیبم می‌گذاشتم و سعی می‌کردم کسی مطلع نشود! اما ایشان با بزرگ‌منشی و گذشت، و چه بسا با مأموریتی که برعهده داشتند، این موضوع را علنی کردند، در محافل پزشکی ارائه دادند، مقاله نوشتند، دفاع کردند و پای کار ایستادند. نقدها را شنیدند، زحمت‌ها کشیدند و سختی‌ها دیدند.
آقای مهندس می‌فرمودند که روزی کنار خیابان با یک پیک‌نیک چای درست می‌کردیم و جلسه برگزار می‌کردیم. بنیان و ریشه کنگره از همان‌جا گذاشته شد. از آن روز تا امروز، خدا می‌داند چه انسان‌هایی به‌عنوان یاران نزدیک ایشان، در این مسیر تلاش کردند. باور کنید اگر کیلومترشمار به پای این عزیزان می‌بستند، فنرِ کیلومتر می‌برید! آن‌قدر که در چهار سوی کشور چرخیدند تا جلساتی مثل همین جلسه امروز، در سراسر ایران برپا شود.
امروز بیش از صدوپنجاه شعبه در کشور فعال است و این‌ها همه با رنج، زحمت، هزینه و ازخودگذشتگی انسان‌هایی بنا شده که از گذشته پای کار بوده‌اند.
همه این‌ها برای چه بوده؟
برای اینکه من بفهمم سیستم شبه‌افیونی بدنم با مصرف مواد، مشروبات الکلی، قرص، اضطراب و استرس از تعادل خارج شده و جهان‌بینی‌ام شکل معتادگونه پیدا کرده است؛ و این اختلال باعث شد روانم دستخوش تغییر شود و بیماری اعتیاد در من شکل بگیرد. این کوچک‌ترین گرهی بود که فهمیدم چه بر سرم آمده و با چه حقیقتی روبه‌رو هستم.
با حرف، پاک نمی‌شویم بچه‌ها…
در لژیون آقای حمید مرور می‌کردیم؛ یادم می‌آید سال ۸۸ اولین شعبه اراک در پل مشتاقی کنار رودخانه افتتاح شد. استادهایی چون آقای محمد هاشمی، آقای شرفی، حاج‌آقا پناهنده و در ادامه آقای ابراهیمی، با زحمات فراوان جلسه را برگزار می‌کردند. جمعیت کنگره آن زمان شاید چهارده یا پانزده نفر بود، اما این چراغ چون بر حق بود، روشن ماند؛ طبق آیه شریفه:
«قُل جاءَ الحقُ و زهقَ الباطلُ إنّ الباطلَ کانَ زهوقاً».
چون سخن، سخنِ دل بود و دردِ جمعی بود که سال‌ها مانند من در جستجوی راه بودند و راهی نمی‌یافتند.


من نه مشکل مالی داشتم، نه مشکل خانوادگی، مواد مصرفی‌ام هم همیشه آماده بود؛ اما به‌دلیل همان به‌هم‌ریختگی در سیستم‌های بدن و ذهن، آخر شب‌ها وقتی همه می‌خوابیدند، زار می‌زدم و از خدا مرگ می‌خواستم. نه با ترک خوب می‌شدم، نه با مصرف. تنها خواسته‌ام مرگ بود.
اما به لطف خدا، همان نوری که مهندس در سی‌دی «شب» از آن یاد می‌کنند، در پایان تاریکی‌های من تابید و پیام کنگره به من رسید و پایم به کنگره باز شد.
الان که چهره‌ها را نگاه می‌کنم، جز دو سه نفر، بقیه برای من تازه‌وارد هستند. قدیمی‌ها می‌دانند که من «مارکوپولوی کنگره» بودم؛ یعنی سفری بسیار طولانی، پر از فراز و نشیب. خیلی‌ها ده‌ماهه سفر کردند و گفتند عالی بود؛ اما سفر من سخت بود چون فکر می‌کردم فقط از نظر جسمی بیمارم، درصورتی‌که مشکلات دیگری هم کنار آن بود که بخشی با سفر DST و بخشی در ادامه با سفر ایکس برطرف شد.
امروز اگر من و امثال شما از حال و حس خوب برخورداریم، بدانیم که نتیجه قدم‌ها، قلم‌ها و درَم‌هایی است که انسان‌های بسیاری از آن سال‌ها تا امروز برای روشن ماندن چراغ کنگره هزینه کرده‌اند.
من زیاد صحبت کردم. از اینجا به بعد، جلسه را به مشارکت دوستان می‌گذاریم تا از صحبت‌های دیگر عزیزان هم بهره‌مند شویم.
به افتخار خودتان، و ممنونم که به صحبت‌هایم گوش کردید.

تایپ: مسافر یوسف _ لژیون یازدهم
عکس، ویراستاری‌ و تنظیم و ارسال
مسافر محمد‌رضا _لژیون دوازدهم

«مسافران نمایندگی پروین‌اعتصامی اراک»
 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .