در آستانه انجام گفتوگو با راهنمای عزیز خانم مرضیه به مناسبت تجلیل ایشان، بر خود لازم میدانیم از زحمات بیدریغ، عشق بیپایان و خدمت خالصانه ایشان در مسیر روشنایی و رهایی قدردانی نماییم. شما با صبر، دانایی و محبت مثالزدنی، چراغراه همسفران و رهجویانی بودهاید که در تاریکی به دنبال روزنهای از امید بودهاند. تلاشهای ارزشمند شما نهتنها در آموزش جهانبینی و پیمودن مسیر درمان؛ بلکه در ساختن انسانی بالندهتر و مسئولتر برای جامعه، همواره الهامبخش ما بوده است. به پاس این همه عشق و خدمت، از صمیم قلب از شما سپاسگزاریم و حضور پرثمر شما را ارج مینهیم. امید که همواره در مسیر خدمت، سلامت، آرامش و برکت همدم راهتان باشد.
همسفر مرضیه و مسافر ایشان سعید با آخرین آنتیایکس مصرفی تریاک و شیره وارد کنگره۶۰ شدند. به مدت ۱۱ ماه و ۳ روز با متد DST و دارویOT با راهنمایی همسفر نسیم و مسافر مهدی سفر کردند. رشته ورزشی همسفر تیراندازی با کمان و رشته ورزشی مسافر بدمینتون هست. هماکنون ۹ سال و ۱۱ ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس از بند اعتیاد آزاد و رها هستند.
به مناسبت «تجلیل راهنما همسفر مرضیه» مصاحبهای با ایشان ترتیب دادیم، از ایشان ممنون هستیم که وقت ارزشمند خود را در اختیار ما قرار دادند و ما را در این گفتوگو همراهی کردند.
راهنما شدن چقدر به رشد و رهایی شخصی شما کمک کرد؟
کنگره سرزمینِ آموزش است و خدمت در آن برای دیدهشدن نیست؛ بلکه برای دیدن است. راهنمایی در ظاهر آموزشدادن است؛ اما در اصل، آموزشی برای خودِ راهنما است. پس از آنکه در محضر جناب مهندس پیمان راهنمایی را بستم، با خود عهد کردم از این فرصت برای باز کردن گرههای درونی خود بهره ببرم. امروز که به گذشته نگاه میکنم، میبینم که توانستهام بخش مهمی از گرههای خودم را باز و حسهایم را پالایش کنم. اکنون تا حد زیادی معنای بخشش، عدالت، معرفت و عمل سالم را درک کردهام. خدمت در این جایگاه، شیوه درست خدمتکردن را به من آموخت و کمک کرد نیروهای خفته درون خود را بیدار کنم؛ در واقع، گوهر وجودی من که زیر خروارها خاکستر پنهان شده بود دوباره پیدا شد.
وقتی به چهره رهایی رهجویان نگاه میکنید، کدام بخش از مسیر خودتان را در آیینه وجود آنها میبینید؟
رهجو پس از گذراندن سه جلسه تازهواردین؛ باید با حس خود راهنما را انتخاب کند؛ اگر این فرآیند بهدرستی انجام شود، رهجو در کنار راهنمایی قرار میگیرد که از نظر حسی با او هماهنگ است؛ در واقع، رهجو آیینه راهنما میشود. لژیون بستری برای شکوفایی راهنما است. وقتی رهجویی برای حل مشکلی از راهنما راهکار میخواهد، راهنما مسیری را که خود قبلاً طی کرده و به نتیجه رسیده است در اختیار او قرار میدهد. زمانی که رهجو با استفاده از آن مسیر مشکل خود را حل میکند و به یک حسِ زیبا میرسد، همین حس به راهنما منتقل میشود؛ همان حسی که هنگام حل گرههای درونیِ خود تجربه کرده است.
به نظر شما تدبیر آقای مهندس در پشت مراسمهای تجلیل چیست؟ چرا باید رهجو این جدایی را تجربه کند؟
به فرمایش جناب مهندس، تجلیل خداحافظی نیست؛ تجلیل، گذر از یک دوره و ورود به مرحلهای تازه است. زندگی جاری است و جایگاههای خدمتی نیز جاری هستند. قرار نیست جایگاهی که به کسی سپرده شده، همیشگی باشد. وظیفه من در این جایگاه به پایان رسیده و یقین دارم کائنات من را در هرجایی که لازم باشد قرار خواهد داد. تجلیل یک «یومالفصل» است برای راهنما و رهجو؛ آزمونی که سطح جهانبینی هر دو را مشخص میکند. اینکه آیا راهنما نسبت به جایگاه خود حس مالکیت دارد یا خیر و اینکه آیا رهجو میتواند این مرحله را بپذیرد و آبدیده شود؟ رهجو باید بداند همه راهنماها از یک منبع آموزش میگیرند؛ دانش کنگره برای همه یکسان است و همه راهنماها تأییدشده جناب مهندس هستند؛ بنابراین باید بداند که کنگره هدف نیست؛ بلکه ابزاری برای رسیدن به حال خوش است.
از نظر شما آموزشهای یک فرد سفراولی و سفردومی چه تفاوتی دارد؟
آموزشهای جهانبینی برای همه یکسان است؛ اما یک سفراولی در مسیر درمان با موانعی روبهرو میشود که همه جزء سفر او محسوب میشوند. بهسبب دانش محدود، احتمال سقوط او بیشتر است و لازم دارد همواره به آموزشها وصل باشد؛ اما سفردومی، آسوده از رهایی اعتیاد، در مسیر تزکیه و پالایش به دنبال باز کردن گرههای درونی است. راهنما در لژیون آموزش را به گونهای ارائه میدهد که تازهوارد، سفراولی و سفردومی هر کدام برداشت مخصوص به خود را داشته باشند و فضای لژیون پویا و زنده باقی بماند.
کلام آخر
راهنمایی موهبتی بود که شامل حال من شد. در این جایگاه توانستم نیروهای خفته درون خودم را بشناسم و بیدار کنم. امیدوارم توانسته باشم خدمتی کوچک؛ اما اثرگذار انجام دهم. از جناب مهندس و خانواده سراسر محبت ایشان کمال تشکر را دارم که به من اجازه خدمت در این جایگاه را دادند. همچنین از راهنمای خودم همسفر نسیم، راهنمای سفر دومم همسفر زهرا و مسافر آسمانیام سعید سپاسگزارم که همیشه همراه من بودند و با آموزشهای ناب خود من را در مسیر خدمت قرار دادند. از ایجنتها، مرزبانان و خدمتگزارانی که در این مدت به من لطف داشتند نیز صمیمانه تشکر میکنم. برای همه رهجویان لژیون یک، آرزوی حالی خوش و قلبی پر از عشق دارم.
مصاحبهکننده: همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون هفدهم)
طراحان سوال: همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم) همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون پنجم) همسفر شهین رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
عکاس: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون چهاردهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم) دبیر اول سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
183