English Version
This Site Is Available In English

رشد کردن بدون رنج امکان‌پذیر نیست

رشد کردن بدون رنج امکان‌پذیر نیست

جلسه‌ی یازدهم از دوره‌ی چهل‌و‌چهارم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی کاسپین، با استادی راهنما مسافر جواد،نگهبانی مسافر میثم و دبیری مسافر عباسعلی، با دستور جلسه‌ی «وادی دهم،صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است»روز پنج‌شنبه، 13آذر ۱۴۰۴، ساعت 16:۴۵ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خدا را شکر می‌کنم که دوباره در این جایگاه قرار گرفتم. برای ما که چندین‌بار این جایگاه را تجربه کرده‌ایم، هر بار مزه و طعم تازه‌ای دارد و برای من آموزه‌های جدیدی به‌همراه می‌آورد. امیدوارم جلسه خوبی کنار هم داشته باشیم.

اما درباره دستور جلسه؛ وادی دهم و تولد آقا هادی. امروز که وادی‌ها را مرور می‌کردم، دیدم وادی دهم به ما می‌گوید برای رسیدن به حال خوش، باید «صفت گذشته را تغییر دهیم» و این تغییر بی‌شک همراه با سختی و رنج است. غیرممکن است کسی بدون تحمل فشار و سختی، صفت گذشته‌اش را تغییر دهد. همه کسانی که وارد کنگره می‌شوند، آرزوی رهایی دارند؛ اما همین سختی‌هاست که باعث می‌شود برخی نتوانند ادامه دهند، چون توان تحمل این مسیر را پیدا نمی‌کنند. اساساً «رشد کردن بدون رنج امکان‌پذیر نیست».

وقتی دقیق‌تر نگاه کردم، دیدم وادی نهم پیش‌نیاز وادی دهم است. وادی نهم ما را آماده می‌کند و می‌گوید برای تغییر صفات گذشته باید «نقطه تحمل» خود را بالا ببریم و این مسئله بسیار مهم است.

در میان موجودات، کرم ابریشم شگفت‌انگیزترین شیوه زندگی را دارد. تا وقتی کرم است حرکت می‌کند و برگ می‌خورد؛ اما وقتی زمان تغییر فرا می‌رسد، دور خودش پیله‌ای تنگ و گرم می‌تند. آن‌قدر در فشار و گرما قرار می‌گیرد که ساختار درونی‌اش کاملاً متلاشی می‌شود؛ در واقع درون پیله «می‌میرد». و درست در همان نقطه مرگ، سلول‌های خفته‌ای در وجودش فعال می‌شوند و طرح موجود جدید را در دست می‌گیرند. از دل همان سوپِ ساخته‌شده، موجودی تازه با ساختاری نو متولد می‌شود؛ موجودی که روزی کرم بود و محدود، اما اکنون پروانه است؛ رها، آزاد و آماده پرواز. گویی در جهانی می‌میرد و در جهانی دیگر چشم باز می‌کند؛ از خاک به آسمان.

این داستان فقط داستان کرم ابریشم نیست؛ داستان همه انسان‌هاست. همه کسانی که وارد کنگره می‌شوند—چه مسافر، چه همسفر—در سفر اول و دوم، باید آن مرحله‌ی مرگ و رنج را تجربه کنند تا با صبر و استقامت، پرواز کردن را بیاموزند. خداوند نیز در قرآن وعده داده است که بهشت از آنِ صابران است. کرم بودن کجا و پروانه شدن کجا؛ مسیر پر از تفاوت است، اما وقتی زمان برسد، انسان یاد می‌گیرد پرواز کند و «ترخیص» شود.

قسمت دوم دستور جلسه تولد مسافر هادی:

هادی هم وقتی وارد کنگره شد، مانند هر مسافر دیگری یک کرم بود؛ سفر کرد، در فشار قرار گرفت، تغییر کرد و راه و رسم پرواز را آموخت. او یکی از رهجوهای باایمان من بود و ایمان بدون عمل معنا ندارد. هادی نشان داد که واقعاً می‌خواهد وارد سرزمین عشق شود و تصمیم گرفت برای کسب اجازه‌ی پهلوانی نزد آقای مهندس برود؛ یعنی قدم گذاشتن در سرزمین عشق. این تولد را به آقا هادی تبریک می‌گویم، به همسفرش هم تبریک عرض می‌کنم.

امروز به این فکر می‌کردم که بسیاری از کسانی که می‌مانند و تولد می‌گیرند، به برکت حضور یک همسفر همراه و همدل است. از راهنمای همسفرشان هم تشکر می‌کنم.
ممنونم که به صحبت‌هایم گوش دادید.

اعلام سفر مسافر هادی:

آنتی ایکس مصرفی: شیره
مدت سفر: دوازده ماه
روش درمان: DST
داروی درمان: شربت OT
راهنمای محترم: آقا جواد
ورزش: تنیس
مدت رهایی: هم‌اکنون پانزده ماه است که از بند مواد آزاد و رها هستم.
سفر سیگار: به راهنمایی آقای اکبر حسنی ها
مدت سفر: یازده ماه
مدت رهایی از نیکوتین: هشت ماه است بیست روز که از بند نیکوتین آزاد و رها هستم.

 

خواسته ها:

خواسته‌ی مسافر:
از آقای مهندس یاد گرفته‌ام که فقط یک خواسته داشته باشم. چون برف را دوست دارم، آرزو می‌کنم امسال برف زیادی ببارد و زمستان خوبی داشته باشیم.

خواسته‌ی همسفر:
من هم آرزو می‌کنم تمام کسانی که خواستار رهایی هستند، اذن کنگره برایشان صادر شود و در مسیر کنگره قرار بگیرند.

سخنان مسافر هادی:

به نام نامی انسان؛ موجودی که خودش را از یک قطره و از اقیانوس قدرت مطلق می‌داند. امروز بسیار خوشحال هستم؛ چون شعبه برای من حس و حال خاصی دارد. گویی حاصل تمام تلاش‌هایی که کرده‌ام، امروز انرژی‌اش را دریافت کردم. برایم مهم بود که سر جلسه بمانم، همه را به مشارکت تشویق کنم، گوش بدهم و قوانین کنگره ۶۰ را رعایت کنم. کم پیش می‌آمد جلسه را ترک کنم یا تلفن جواب بدهم. همین رعایت اصول باعث شد امروز به این نقطه برسم. البته رسیدن به این نقطه تنها یک کلمه است، اما پشت این کلمه، گره‌ها و مشکلات فراوانی حل شده تا من به این مرحله برسم. این‌ها را برای دوستان تازه‌وارد گفتم تا به اهمیت این مسیر توجه کنند.

از خداوند تشکر می‌کنم که مرا لایق دانست تا یک‌بار دیگر آسایش و آرامش را تجربه کنم. از آقای مهندس ممنونم که برای ما زحمت می‌کشند، راه را نشان می‌دهند و سی‌دی‌هایی که هر هفته صحبت می‌کنند، دقیقاً مسائل روز ما را هدف قرار می‌دهد. هر زمان با تفکر به آن‌ها گوش می‌دهیم، می‌توانیم بر مشکلاتمان غلبه کنیم.

از آقا جواد نیز تشکر می‌کنم؛ او گره‌هایی را از خودش باز کرده بود و همین باعث شد بتواند به من هم کمک کند تا گره‌هایم را باز کنم و مسیرهایی را که خود او گذرانده بود، من هم طی کنم. راهنما نقش بسیار مهمی دارد؛ رهجو مانند پیوندی است که به یک درخت زده می‌شود. آن درخت باید ریشه‌ی محکم و تنه‌ی قوی داشته باشد تا پیوند پایدار بماند. راهنما برای رهجو همان ریشه و تنه است و من از آقا جواد برای این پایداری و برای تلاش‌هایی که کردند، سپاسگزارم.

از راهنمای همسفرم نیز تشکر می‌کنم؛ او واقعاً زحمت کشید و کمک کرد تا همسفرم بتواند مشکلاتش را حل کند. همسفرم در مقطعی با مشکلی مهم و سنگین روبه‌رو شد و تحمل آن برای ما سخت بود، اما آموزش‌های کنگره و توفیقی که خداوند به ما داد، کمک کرد از این مرحله عبور کنیم. این نعمت را مدیون کنگره ۶۰، آقای مهندس، آقا جواد و راهنمای محترم همسفرم هستیم.

از همسفرم هم تشکر می‌کنم که پا‌به‌پای من آمد و همیشه کنارم بود. همچنین می‌خواهم بگویم که من با کمک همسفرم توانستم زندگی‌ام را سامان بدهم و امروز با یاری او و کنگره، به دنور رسیده‌ام و تصمیم دارم به سمت پهلوانی حرکت کنم؛ این‌ها همه از برکت این مسیر است.

در پایان، پیامی از کتاب «۶۰ درجه زیر صفر» می‌خوانم:

«من آب می‌آورم؛ تو آن‌قدر بنوش که سیراب شوی، اما نه زیر آب.
من بلندم، به بلندای قله‌هایی که نتوان تسخیر نمود، اما تو بر بام من مسلح بیا تا عظمت را ببینی.
من می‌رویانم آن‌قدر که زمین و آسمان را شب و ظلمت فرا گیرد، اما تو از میان سبزه‌ها نور را بیاب.»

تا همین‌جا از پیام کافی است. آنچه من از این پیام برداشت کردم این است که می‌گوید: به دیگران کاری نداشته باش؛ تو بیا. در جامعه همیشه می‌شنویم که «همه می‌خورند»، «همه می‌برند»، «همه کار غلط می‌کنند». اما این پیام به من می‌گوید حتی اگر شب و ظلمت همه‌جا را فرا بگیرد، خداوند با «تو» کار دارد؛ نه با دیگران. تو باید مسیر را پیدا کنی.

مادرم همیشه مثالی می‌زد و می‌گفت: «خداوند برای یک گل، یک بیابان را آبیاری می‌کند.» این جمله همیشه در ذهنم مانده بود و اکنون با این پیام یکی شد؛ یعنی من نقش همان گل را دارم و باید بتوانم گره‌ها و مشکلاتم را حل کنم.

ممنونم که به صحبت‌هایم گوش دادید.

سخنان راهنما همسفر حمیده:

سلام دوستان حمیده هستم همسفر
ابتدا این تولد و هفته بنیان را خدمت آقای مهندس حسین دژاکام، این دانشمند و اندیشمند بزرگ تبریک می‌گویم و خداوند را شاکرم که به من این توفیق را داد تا در کنگره۶۰ باشم، آموزش ببینم، خدمت کنم و شاهد این حال خوب و تولدها باشم. به نظر من تولدها مصداق زنده وادی دهم هستند که انسان مصرف‌کننده خودش را از نقطه اعتیاد به جایی می‌رساند که هیچ نشانی از مصرف‌کننده بودن و مواد مخدر نیست و گاهاً آن احساس شرم‌گونه که اعتیاد برای خودش و خانواده‌اش ایجاد کرده، جایش را به هویت، بزرگی و  اعتماد‌به‌نفس می‌دهد.
حال خوب اصلاً اتفاق نمی‌افتد، مگر اینکه انسان برای خواستن و تغییر کردن تلاش کند، استقامت و نظم داشته و گوش به فرمان راهنمایش باشد. از مسافرانی که به کنگره۶۰ می‌آیند؛ اما پس از مدتی می‌روند، تغییر در آن‌ها انجام نمی‌گیرد و این حال خوب و بزرگی را به خودشان و همسفرانشان هدیه نمی‌کنند، تقاضا می‌کنم که این نقطه تفکر و تغییر را در خودشان ایجاد کنند.
این تولد را به راهنما مسافر جواد بسیار تبریک می‌گویم. به مسافر هادی و دخترانشان تبریک می‌گویم. به خانم الهام راهنمای سفر اول همسفر الهام تبریک می‌گویم و از زحمات ایشان تشکر می‌کنم. به خودم و همسفر الهام تبریک می‌گویم. همسفر الهام رهجوی بسیار خوب، فرمان‌بردار و از آن دسته رهجوهایی است که راهنما با خیال راحت می‌تواند به او مسئولیت بدهد و مطمئن باشد که انجام می‌شود. امیدوارم مطالعه منابع و امتحان را جدی بگیرد؛ چون در آینده می‌تواند راهنمای بسیار خوبی شود.

سخنان همسفر الهام:

سلام دوستان الهام هستم همسفر
در ابتدا شاکر خداوند و سپاس‌گذارم که اذن ورود به زمین یا همین قطعه‌ای از بهشت را نصیب من و مسافرم کرد تا در این محل امن و آسایش قرار بگیریم و به تزکیه و پالایش خودمان بپردازیم. از آقای مهندس حسین دژاکام و خانواده محترم ایشان همسفر آنی و استاد امین دژاکام تشکر می‌کنم. از راهنما مسافر جواد بسیار تشکر می‌کنم که در این مسیر همراه مسافر من و روشنایی راه ایشان بودند. مسافرم همیشه از آقا جواد به‌عنوان مردی بزرگ و استاد یاد می‌کنند. از راهنما همسفر حمیده و راهنما همسفر الهام تشکر می‌کنم. تشکر ویژه از خانواده همسرم و خانواده خودم که همیشه مواظب دخترانم 

مرزبان کشیک: مسافر مرتضی
عکاس: مسافر امیر
تایپ: مسافر رسول
تنظیم: مسافر سعید

تهیه شده در سایت مسافران کاسپین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .