English Version
This Site Is Available In English

وادی دهم انتخاب مسیر زندگانی است

وادی دهم  انتخاب مسیر زندگانی است

جلسه چهاردهم از دور پانزدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی شعبه دنا ، با استادی دیده بان محترم مسافر عبدالله ملکی و نگهبانی مسافر پهلوان علی و دبیری مسافر محمد، 
با دستور جلسه: «وادی دهم ، صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است.» این جلسه در روز پنج‌شنبه ۱۳ آذر ماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۶:۰۰ برگزار شد. 


خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان عبدالله هستم مسافر.
خدا را شکر می‌کنم که امروز توانستم در این جایگاه قرار بگیرم، امروز در نمایندگی شهرضا حضور پیدا کرده‌ام و یک شور و شوق خاصی و یک انرژی خاصی از یک شعبه بدون حاشیه کنگره۶۰ که اکثراً شعب کنگره۶۰ بدون حاشیه هستند و شهرضا یکی از شعبه‌های واقعاً بدون حاشیه کنگره۶۰ هست، امیدوار هستم که همین مسیر را ادامه بدهید و بازدهی‌تان را روز به روز بالاتر ببرید، تمام خواسته کنگره۶۰ از تشکیل یک نمایندگی در یک شهر اساساً رسیدن به رهایی و بالا بردن آمار رهایی در زندگی یک سری از عزیزانی هست که دچار بحران اعتیاد هستند. دوره مرزبانی گذشته دوره خدمتشون تمام شده و ایجنت محترمشان آقا حمید عزیز، ایجنت و مرزبانان جدید که مراسم پیمانشان را الان انجام می‌دهیم، قبل از آن من چند کلمه راجع به دستور جلسه از نگاه خودم به دستور جلسه وادی دهم براتون چند کلمه عرض می‌کنم، من همه وادی‌های کنگره ۶۰ را دوست دارم چون همه آنها راه‌هایی هستند که همه آنها به بهتر شدن زندگی انسان‌ها ختم می‌شوند ولی یک سری از وادی‌ها هستند که وقتی من با چند نفر صحبت می‌کردم آنها هم، هم نظر من بودند که یک سری از وادی‌ها هستند که بیشتر از بقیه وادی ها افراد آنها را دوست دارند و این یک نظر شخصی است. آیا کسی درون او هست؟ این را من نمی‌دانم، باید خودش بگردد و کاوش کند تا  پیدا کند، وادی دهم یکی از آن وادی‌هایی است که من به شخصه واقعاً بهش حس خوبی داشتم، فکر می‌کنم این هشتمین یا نهمین سالی است که من در جایگاه استادی برای این وادی قرار می‌گیرم بدون اینکه خودم بخواهم، حالا یا کار پیش می‌آمد یا دعوت می‌شوم یا تولد رهجویم می‌باشد در یک چنین روزی، قسمتش چه میباشد؟ نمی‌دانم، وادی دهم به عقیده من انتخاب مسیر زندگی برای کسانی است که راه را گم کرده‌اند و می‌توانند در این وادی به زندگی خود سامان دهند، شروع وادی یک جمله خیلی خیلی خوب دارد و برای من درس عبرت است که میگوید: شهر به یکباره دچار طغیان می‌شود و در ادامه میگوید: که نسیم آرام به جهت آرامش انسان‌ها و در ادامه یاد خداوند وجود دارد، وادی دهم: در خود وادی دهم هم اشاره می‌کند و می‌گوید اگر دقت نکنید مثل لبه شمشیر می‌ماند مثل پرتگاه می‌ماند که هم می‌تواند به سمت ارزش‌ها سوق بدهد و هم به سمت ضد ارزش‌ها، انسان خودش است که جایگاه خود را انتخاب می‌کند، ما به عنوان مسافر انتخاب کردیم و صفت اعتیاد را برای خودمان به ارمغان آوردیم ولی یک سری انسان‌ها مانند همسفران ما ناخواسته در مسیر قرار گرفتند، من خودم انتخاب کردم که مسیر اشتباه بروم، مسیر غلط را انتخاب کردم و به دنیای اعتیاد و به دنیای ضد ارزش‌ها قدم گذاشتم ولی همسر من، فرزند من، پدر من، مادر من، انتخاب آنها این نبود و به خاطر اینکه من یکی از اعضای خانواده‌شان بودم ، به خاطر اینکه عزیزشان بودم مجبور شدند آنها هم در این مسیر قرار بگیرند ، حالا اگر من مسیرم را تغییر بدهم و صفات بدم را به صفات خوب تبدیل کنم به خاطر اشتباه های من بوده است و باید این کار را انجام بدهم ،باید سختی‌ها را تحمل کنم، باید زحمت بکشم ولی همسفرم این گونه نبود ولی این را هم می‌توان به این منظر نگاه کرد که همسفران یک موهبت الهی بودند تا  ناخواسته در مسیر کنگره۶۰ قرار بگیرند و نگاهشان به زندگی عوض بشود و نگاهشان به مسافران عوض بشود ، نگاهشان به دنیا عوض بشود، نگاه خودشان عوض بشود، من در مسیر که قرار گرفتم، درسته که ناخواسته در مسیر اعتیاد قرار گرفتم مسیر خانواده را عوض کردم ولی می‌توانم بهتر بشوم و تغییر جایگاه بدهم، می‌توانم صفت‌های بد را تبدیل به صفت‌های خوب کنم.
یک بزرگی می‌گفت خلقت‌های طبیعت زیبایی‌های خودشان را دائم دارند و عوض نمی‌شود، مثلاً زیبایی کوه همانی که بوده است هست، زیبایی خورشید همانی بوده است که هست ولی انسان می‌تواند به مراتب خودش را تغییر بدهد و بهتر و بهتر بشود، من جایگاه بدی داشتم یا من انسان بدی بودم الان تفکر می‌کنم با این تفکر به عمل سالم می‌اندیشم، حرکت می‌کنم به سمت عمل سالم و ایمان می‌آورم به جایی که بتواند من را درمان کند قدم می‌گذارم در مسیرش و حرکت می‌کنم، جایگاه خودم را عوض می‌کنم و بعد از ایمان سالم، عمل سالم برای من به ارمغان آورده میشود ، حسم عوض میشود حسم سالم میشود و بازتاب نتیجه دریافت‌هایم درست می‌شود، تمام مشکلاتی که من به عنوان یک انسان داشتم و مسیرم عوض شد، این بود که حس‌های من ایراد داشت، دریافت‌ها درست نبود، حس کارش این است که  در کائنات می‌گردد تا اطلاعات و آگاهی را جمع کند، برای چه کسی جمع آوری کند؟ برای فرمان دادن عقل انسان، اگر این اطلاعات درست باشد، اگر این جمع آوری‌ها درست باشد، بازی در آگاهی شروع می‌شود و انسان‌ پیشرفت می‌کند بعد حس انسان که سالم بشود قطعاً مجبور هستی چه کار کنی؟ عقلت هم سالم بشود یعنی فرمان درست صادر کند و مسیر درست را برای شما انتخاب کند تا به حرکتی که به آن درحال رسیدن هستید و سرانجام آن، نهایت نهایت به عشق سالم برسد این پروسه برای منی که  انسان هستم همیشه تکرار می‌شود الان من دیده‌بانم و جایگاه خوبی دارم، یک انسان در حال آموزش گرفتن هستم، اگر حواسم نباشد مسیرم عوض می‌شود اگر دچار منیت بشوم ،اگر دچار خود بزرگ بینی بشوم ،اگر دچار راه اشتباه بشوم، آدمهای اشتباهی سر راهم قرار بگیرند، من هم می‌توانم دوباره برگردم به صفت‌های قبلم، من هم می‌توانم خطاهایم را بیشتر کنم، من هم می‌توانم از مرحله آموزش یک مقدار دور بشوم پس برای آدم‌های خوب هم می‌تواند مراحلش عوض بشود و به مرحله بدتری قدم بگذارند، در کل اگر حواس مان به خودمان نباشد مسیرمان هم عوض می‌شود، ما خیلی باید روی خودمان کار کنیم ، بیرون از این در به قول آقای مهندس عصا را از کور می‌دزدند ، چقدر ما باید روی خودمان کار کنیم ، چقدر باید حواس مان به خودمان ،اطرافیانمان باشد که مسیر اشتباه نرویم ، فاصله خدمت با خیانت به فاصله یک تار مو هست یعنی فاصله انسان خوب شدن با انسانی که در مسیر ارزش‌ها نیست فاصله یک تار مو هست، به فاصله نازکی یک تار مو است پس این را می‌طلبد که من باید همیشه در حال آموزش گرفتن باشم و همیشه در حال اصلاح خودم باشم. در حال بازتاب عملکرد خودم باشم، به کنش و واکنش‌های رفتار خودم همیشه دقت کنم ، تمام این آموزش‌ها و تمام این حرکات‌ و تمام این رفت و آمدها و تمام این یادگیری‌ها به جهت این است که من اول اینکه حالم خوبتر بشود و بعد یک ذره حال دلم بهتر بشود تا بتوانم این انرژی را به خانواده‌ام هم انتقال بدهم ،اگر غیر این نشود، هیچ ارزشی ندارد ،این نظر شخصی من است ، من اگر می‌آیم کنگره ، زحمت می‌کشم و در مرحله آموزش قرار می‌گیرم و در لژیون می‌نشینم، سرما وگرما میروم و می‌آیم ، هفته‌ای یک سی دی باید بنویسم، اینها به جهت این است که یک مقدار حالم بهتر بشود و بتوانم این حال خوب و این انرژی را به خانواده ام و به اطرافیانم انتقال بدهم ، در غیر این صورت اینها هیچ کدام، اگر این ماه عسلش نباشد ،خیلی زیبا نیست ، یعنی ماندگار نیست ، ما تمام تلاش مان این است که نتیجه و بازتاب این عملکرد به زندگی‌مان برگردد ، امیدوارم که همگی حواسمان به این مسئله باشد و دقت بیشتری کنیم ، هر لحظه، هر روز برای بهتر شدن زمان هست ، منابع در کنگره۶۰ هست ، این هفته‌ هم که هفته بنیان است ، دیروز بعد از لایو ، آقای مهندس همه دیده‌بان‌ها را صدا کرد بالا ، صحبت‌هایی که در لایو کرد، یک مقدار  خصوصی‌ تر از لایو را در آنجا عنوان کردند، گفت این هفته همه شما را دعوت می‌کنند در شهرستانها و می‌روید، در جلسات دیگر می‌روید تولد من نیست ،تولد همه شما می‌باشد ، تولد همه بچه‌های کنگره هست ما همه با هم جمع شده ایم متحد شده‌ایم و گروهی شده‌ایم به نام کنگره۶۰، کنگره‌ای که موفقیتش حاصل تلاش خیلی از عزیزان می‌باشد، امیدوارم قدر این جایگاه رو بدانیم موهبتی را به نام آقای مهندس، در کنارش هستیم، آموزش‌هایی که به روز و هفته توسط سی‌دی‌ها به ما انتقال داده می‌شود از نظر من یه موهبت الهی هست از نظر شخص خودم،که اگر حواسمان به اینها باشد خیلی از گره‌های زندگی‌مان باز می‌شود و باید به خودمان ببالیم که بچه کنگره‌ای هستیم، به خودمان ببالیم که در پرتو آموزش‌های شخصی داریم حرکت می‌کنیم که هر کاری از من دیده‌بان ، از شما سفر اولی، سفر دومی، درخواست کرده است و عنوان کرده است، اول خودش آن کار را انجام داده است،اگه گفته است پهلوان بشوید اول خودش شده است. ،اگر گفته است لژیون جونز، تغذیه سالم داشته باشید ، کاهش وزن داشته باشید ، اضافه وزن برای سلامتی خودمان مضر است و  اول خودش انجام داده است، بارها هم اعلام کرد ،البته در جلسه دیده‌بانی اول برای ما این کار را کرد ،۴ نفر از دیده‌بانان که اضافه وزن داشتند، که الان هر هفته تشکیل لژیون اختصاصی میدهند و همه عین چهار نفر، از اصفهان هم حتی می‌‌آیند و دوشنبه به دوشنبه در ساختمان سیمرغ ،جلسه لژیون جونز برای خود دیده‌بان‌هاست ، امیدوارم که قدر اینجا را بدانیم ، قدر خودمان را بدانیم و ببالیم به خودمان که در چنین جایی هستیم و چنین مراحل آموزشی یی را داریم که بتوانیم زندگی‌مان را سامان بدهیم ، من یک خدا قوت ویژه به مرزبان‌ها و ایجنت قبلی عرض می‌کنم ، من پیش خودم در مسیر آمدن به شهرضا فکر می‌کردم حمید، ایجنت قبلی که از اصفهان می‌آید به شعبه شهرضا، حالا من کاری به چهار سال پنج سالی که در اینجا لژیون دارند ندارم ، فقط بابت دوره‌ ایجنتی ایشان که ۱۴ ماه می‌باشد ، یک حساب سرانگشتی کردم و متوجه شدم که ۱۳۵ هزار کیلومتر فقط از اصفهان تا اینجا آمده است و برگشته است ،برای ۱۴ ماه ایجنتی ،۱۳۵ هزار کیلومتر فقط بابت ۱۴ ماه،حالا ۵ سال است لژون دارد ، آنها را هیچ کاری نداریم، خدا قوت به او میگویم و انشالله که همیشه همین جوری سربلند و موفق باشند و آرزوی موفقیت دارم هم برای ایجنت و هم برای مرزبان‌های دوره قبل،من قبل جلسه با بچه‌ها یه صحبتی کردم، همه آنها بچه‌های موفقی بودند و انشالله بعد از این هم در دیگر جایگاه های خدمتی موفق باشید، من خیلی صحبت کردم بیشتر از این دیگر وقت عزیزان را نمی‌گیرم و جلسه را برای مشارکت باز می‌کنیم و در ادامه هم مراسم پیمان ایجنت و مرزبانی را انجام می‌دهیم ، از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید از همه شما ممنون و سپاسگزارم.

تایپ : مسافر مهرداد لژیون۷ ، مسافر جواد لژیون۳ 

ویرایش و ارسال: مسافر بهنام لژیون۷ 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .