راهنما همسفر زهرا به همراه مسافر خود با آنتیایکس مصرفی شیره، تریاک کشیدنی و قرص ب۲ وارد کنگره شدند، ۱۰ ماه و ۱ روز سفر کردند به راهنمایی راهنما مسافر علی و راهنمایی راهنما همسفر افسانه به روش DST با داروی OT اکنون هفت سال و شش ماه است که با دستان پر مهر آقایمهندس آزاد و رها هستند.
اینک به واسطه تجلیل ایشان، مصاحبهای ترتیب دادهایم که تقدیم نگاه شما مهربانان همیشه همراه مینمائیم.
شما به عنوان کسی که چندین سال در کنگره بوده و خدمت عاشقانه انجام دادهاید برای ما بیان کنید؛ آیا آموزشهای یک فرد سفر اول و یک فرد سفر دوم بایستی با هم متفاوت باشد یا خیر؟
آموزشهای کنگره با توجه به منابع، متون، جزوات، سیدیها و کتابهای مکتوب آن برای همه یکسان است؛ اما آن چیزی که حائز اهمیت بوده، هنر راهنما است که بتواند درون رهجو را جستجو و مطالب و اطلاعات مورد نیاز را در اختیار او قرار دهد، در واقع خوراک و آبمیوه مناسب را با توجه به سفر و نیز حالت درونی آن فرد در اختیار او قرار دهد، زیرا یک فرد سفر اول، در استرس، ناامیدی، بیایمانی و در ناباوری به سر میبرد و این هنر راهنما است که در چنین مواقعی به او کمک کرده و همچنین راه و مسیر را برای رسیدن به درمان او هموار نماید، بیشترین آموزش یک فرد سفر اول بر روی حرمتها و نیز رعایت قوانین در چهارچوب فرامین است در ادامه فرمانبرداری، نظم، انضباط و احترام است که در سطح پایه و ساختاری میباشد تا فرد بتواند سفری با کیفیت را در آرامش طی کند، افراد سفر دوم بیشتر به دنبال چگونه زندگی کردن هستند، بنابراین آموزش یه فرد سفر دوم مسلماً عمیقتر، باتجربهتر و کاربردیتر است و باید بتواند با کسب معرفت و دانایی، هر آن چیزی را که فرا گرفته به مرحله اجرا درآورد و در زندگی خود کاربردی کند که همان دانایی مؤثر است و تنها با انجام خدمت میتواند آن ظرفیت و پتانسیل را در خود ایجاد کند، پس چیزی که حائز اهمیت است، فرق آموزش در سطح درک و کاربرد مطالب است و نه در اصل مطالب، همچنین آموزشها باید متناسب با مرحله سفر آن فرد تنظیم شود.
فکر میکنید پس از چندین سال خدمت در کنگره۶۰، اکنون چه چیزی در کولهبار خود دارید، که با استفاده از آن بتوانید زندگی با کیفیتتری داشته باشید؟
زبانم قاصر است که بگویم به کنگره خدمت کردهام در واقع به خودم خدمت کردهام، در ابتدا کنگره به من یاد داد چگونه خود را بشناسم و این قابل قیاس با هیچ ثروت مادی نیست، آن چیزی که به واسطه کنگره در کوله خود دارم، محبت بدون توقع، صبر و گذشت و بخشش و همچنین نظم و انضباط که پایههای یک زندگی آرام و باکیفیت است، آموختم اگر بخواهم به حال خوش برسم بایستی در مسیر صحیح قدم بردارم و آن چیزی که فرا گرفتم را در عمل به کار بندم و همچنین برای ساختن جهانی آرام بایستی سازندگی را از درون خود آغاز نمایم، هر قدمی که در کنگره برداشتم من را به انسان بودن نزدیکتر و اکنون درک بهتری از خود، هستی، دیگران و از قوانین زندگی دارم و در تعادل بودن باعث شده در شرایط سخت و مختلف زندگی بتوانم با تفکر صحیح و سالم از لحظهلحظه زندگی خود لذت و در لحظه زندگی کنم و نیز قدر داشتههای خود را بدانم، اینها گنجینههایی هستند که در کولهپشتی خود دارم و همان فرامین الهی که در کتاب آسمانی هم به آن اشاره شده که به صورت تجربه، عشق و دانایی هستند و همین دانایی باعث شده کیفیت زندگی من بالا و بالاتر برود.
به نظر شما یک راهنمای خوب، برای جذب رهجوهای بیشتر و نیز خروجیهای با کیفیت بایستی چگونه عمل کند؟
عملکرد یک راهنما نه تنها به تعداد رهجویانی که جذب میکند، بلکه به کیفیت بقا و موفقیت آنها در طول سفر اول و دوم تأثیر مستقیمی دارد، برای داشتن جذب بیشتر و خروجیهای با کیفیتتر راهنمای خوب ترکیبی از اصول راهنمایی و الگو بودن و کاربرد عملی آموزشها را بایستی دارا باشد، مهمترین ابزار یک فرد راهنما؛ حضور مؤثر و منظم بودن او در لژیون و نیز جلسات عمومی و حتی حضور مرتب در ورزش است، صداقت در سخنان راهنما بسیار اهمیت دارد چرا که یک راهنما بایستی از رهجو چیزی را بخواهد که خود آن را اجرا کرده باشد، یک راهنما بایستی مطالب را به صورت روان و شیوا برای رهجو بیان کند و باعث انرژی و نیز حس در وجود او شود، البته بایستی این موضوع را در نظر گرفت که درمانگر واقعی خود رهجو است و راهنما تنها بایستی به کمک ابزارها بتواند به جای حل مسائل او، راه حلهای مفید در اختیار او قرار دهد تا خود شخص بتواند مشکلات خود را به آسانی حل نماید و این امر در گرو همان آموزشها است که اتفاق میافتد، در لژیون و زمانیکه رهجو به تعادل رسید او را به سمت خدمت و پذیرفتن مسئولیتها سوق دهد، همانگونه که دیگران کاشتند و ما خوردیم، اکنون وظیفه ما است که بکاریم تا دیگران بخورند، بنابراین یک فرد راهنما با توجه به پیمان و تعهدی که بسته مالک و سرور رهجو نیست و بایستی طبق اصول و چهارچوب قوانین کنگره حرکت کند که شامل؛ معرفت، عمل سالم و عدالت است و آن حرکت و انجام خدمت او برمبنای عشق و محبت است که حسهای آن مسلماً با ورود به شعبه یک گیرنده و فرستنده دارد که همان حس راهنما است و اگر بدون هیچ حاشیه و حس آلودهای پا به شعبه بگذارد مسلماً در جذب و کیفیت و پرورش رهجو مثمرثمر خواهد بود.
با توجه به مراسم تجلیل، برای یک رهجو بسیار سخت است که از راهنمای خود جدا شود، برای چه رهجو بایستی این سختی را تحمل نماید؟
این نقطه، مرحلهای بسیار حساس و مهم است درک این سختی توسط راهنما کلید عبور موفقیتآمیز رهجو از این مرحله بشمار میرود، پایان هر نقطه، سرآغاز خط دیگری است همانگونه که میدانید، مراسم تجلیل در کنگره دو هدف را دنبال میکند، نخست اینکه قدردانی و تشکر کردن را بیاموزیم و دوم، تجلیل به منزله پایان نیست؛ بلکه با بسته شدن هر دفتر، دفتری جدید باز میشود، سختیِ جدایی از راهنما دقیقاً نشاندهنده موفقیت راهنما و بلوغ روحی رهجو است؛ چراکه یک رهجو برای کنگره۶۰ پرورش داده میشود، نه برای منفعت راهنما یا اهدافی دیگر، بهگونهای که تحمل این جدایی برای رهجو فرصتی میشود تا از اتکای بیرون به اتکای درون برسد، هدف کنگره این نیست که رهجو برای همیشه به راهنما وابسته باشد؛ بلکه هدف بیدار کردن نیروها و توانایی درونی رهجو برای بهتر زندگی کردن است، وابستگی به راهنما ناخواسته تبدیل به سایه راهنما شده و رهجو نمیتواند مسیر منحصر بهفرد خود را در زندگی پیدا کند رهجو؛ بایستی این انرژی وابستگی را تبدیل به انرژی خدمت کند و این بهترین تسکین درد برای جدایی است، کنگره در واقع نیاز به انسانهای مستقل دارد نه کپیهایی که دقیقاً شبیه راهنما باشد، راهنما با هوشمندی و عشق خود در این زمینه عمل کند بهعنوان مثال؛ مانند پرندهای که باید، لانه را ترک کند تا پرواز را بیاموزد، رهجو نیز باید از محفظه اَمن راهنما فاصله بگیرد تا بتواند جهان واقعی را فتح کند.
در آخر، برای همسفرانی که خواسته خدمت در جایگاه راهنمایی را دارند چه توصیهای دارید؟
زمان خیلی زود، دیر میشود و باید بدانیم چگونه میتوانیم بهای حال خوش امروز خود را بپردازیم، همانگونه که میگویند؛ بهشت را به بها میدهند، نه به بهانه؛ بنابراین درخواست خدمت در جایگاه راهنمایی نشاندهنده درک عمیق یک همسفر از اصول کنگره و آمادگی قلبی او برای کمک به دیگران است، این موضوع یک امتیاز بزرگ و در عین حال مسئولیتی سنگین است، رسیدن به شال زیبا و خوشرنگ «نارنجی» که همان شال راهنمایی است، زمانی برای یک رهجو جدی میشود که پذیرش قوانین جهانبینی از قبیل؛ تقدیر، خواست و اراده تبدیل به جزیی از وجود او شود.
کلام پایانی:
خداوند بزرگ را شاکر هستم که توفیق و اذن ورود من به کنگره صادر شد تا بتوانم در دانشگاه انسانشناسی و علم درست زندگی کردن آموزش بگیرم؛ زیرا چنان نیازمند آموزشها بوده و هستم که مطمئنم بدون بهرهبرداری از آنها تا به حال به بیماری اماس مبتلا میشدم، به دلیل آموزشهای جهانبینی، صفت گذشته در من تغییر و بازسازی جسم و روان در وجود من اتفاق افتاد، از خداوند خواستارم که بمانم و قطرهای از این اقیانوس بیکران و پر از خیر و برکت در جهت علم و معنویات و نیز در اهداف کنگره یاریرسان باشم، با بودن و خدمت میتوانم حال دل خود را خوب و در نهایت ابتدا به خود و سپس به دیگران کمک نمایم، این سرآغاز نو را به خود تبریک میگویم، از آقایمهندس و خانواده گرامی ایشان و راهنمای خوب خود تشکر و قدردانی میکنم .
طراح سؤال، مصاحبهکننده و ویرایش: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون بیستم)
عکس: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)
همسفران نمایندگی سلمان فارسی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
714