نهمین جلسه از دوره شصت و پنجم سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی راهنما مسافر مریم، نگهبانی مسافر لیلا و دبیری مسافر سحر، با دستور جلسه «رابطه یادگیری و معرکهگیری» در روز شنبه ۱ آذرماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، مریم هستم یک مسافر.
از ایجنت محترم، نگهبان عزیز و خانم فریبا که امروز جای ایشان خالی است، سپاسگزارم و امیدوارم بهزودی ما ملحق شوند. دستور جلسه این هفته «رابطه یادگیری و معرکهگیری» است. در ادامه، تولد چهاردهمین سال رهایی راهنما خانم زهرا را در کنار هم جشن میگیریم.
«اگر بنایی آباد باشد؛ اما ساکنین آن خراب باشند، بنا هم کمکم روبه نابودی میرود؛ اما ساکنین آباد میتوانند ویرانهها را آباد کنند.» بعد از گذشت چندین سال آقای مهندس تصمیم گرفتند که این پیام برای لژیون سردار باشد. درون اين پیام حرف هاي بسيار نهفته است كه برای كشور، خانواده، جسم و لژيون مي توان استفاده كرد و همه جا کاربردی هستند.انسانهای آباد میتوانند ویرانهها را تبدیل به آبادی کنند. تکتک ما جسمهای ویران و حال بد داشتیم؛ اما تصمیم به آبادی آن گرفتیم. یک انسان آباد میتواند یک خانواده را آباد کند؛ اما من حتی خانوادههای خود را ویران کرده بودم.
آقای مهندس میفرمایند: «گاهی یک سر میتواند هزار سر را نگه دارد، اما گاهی هزار سر نمیتوانند یک سر را نگه دارند.» اما صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است، در حال حاضر که به این جایگاه رسیدهایم، نباید فکر کنیم که دیگر نیازی به مراقبت نیست و باید هر لحظه و ثانیه مراقب جسم خود باشیم. همچنین آقای مهندس میفرمایند: «کربلا یا همان شهر نینوا انسانهای آبادی نداشت؛ ولی ژاپن انسانهای آباد دارد.»
یک خانواده یا لژیون، نشان میدهند که انسانهای آباد یا بد در آن زندگی میکنند. آقای مهندس میفرمایند: «اگر در یک صندوق سیب یک سیب خراب باشد، بهمرور بقیه سیبها را نیز خراب میکند.» واقعیت محض این است که راهنما نمیتواند بگوید؛ من یک لژیون با ۴۰ رهجو دارم و تنها حال یک نفر بد است، زیرا اگر راهنما مثل عقاب مراقب لژیون خود نباشد، همان یک رهجو میتواند بهتنهایی حال ۲۰ رهجوی دیگر را نیز ویران کند.
سلسلهمراتب مشخصی برای ساخت این بنا طی شده و بسیاری زحمت کشیدهاند تا این بنا آباد و استوار شود. دو بار نمایندگی خانمهای مسافر از طرف آقای مهندس منحل شده است، زیرا میدانند جامعه دیدگاه مناسبی نسبت به یک خانم مصرفکننده ندارد. چگونه بفهمیم انسانهای آبادی هستیم یا نه؟ دستور جلسه قبلی «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» چه نقشی در آموزش ما داشته است؟ اگر از نوشتارها جلوتر باشیم، میتوانیم آباد شویم.
دودسته انسان به کنگره ۶۰ میآیند؛ یک دسته برای آموزش و دستهای دیگر برای تجربه شکست. دستهٔ اول تمام تلاش خود را برای آموزش به کار میگیرند و از این مسیر بالاتر میروند، اما آنهایی که شکست میخورند! انسان آباد به دنبال چیست؟ خودش را به صعود برساند. ولی انسان ویران، تمام تلاش خود را برای سقوط انسانها میکند و تشخیص این افراد از بقیه نیز بسیار آسانتر است.
معرکهگیری بسیار ساده شروع میشود، حرفهای خوب با صدای بلند گفته میشود؛ اما حرفهای اشتباه که میتوانند قضاوت، تهمت یا ویرانی به همراه داشته باشند، از طریق پچپچکردن منتقل میشوند. اگر کسی پیش شما آمد و گفت؛ به کسی نگو، من تو را محرم میدانم؛ ولی فلانی این کار را کرد، بدانید که این انسان آباد نیست. انسانهای آباد بهجای قلاب انداختن، درستکار هستند.
خانوادهها نیز به همین صورت هستند، حال تصور کنید، یک خانواده ۴ نفره تمام تلاش خود را کرده است تا از نظر اقتصادی و اجتماعی به نقطهای امن برسد؛ اما اگر یک عروس یا داماد، معرکهگیر باشد، میتواند دختر، پسر یا همه اعضاء خانواده را به هم بریزد و باید هوشیار بود. اگر کسی درباره راهنمای شما حرفی زد، نباید بیتفاوت بایستید حتی پوشش نامناسب رهجو میتواند لژیون را به چالش بکشد. در لژیون خود به هیچ رهجویی اجازه تماس نمیدادم و هنوز هم رهجوهای من با من تماس نمیگیرند. به عقیدهٔ من، بیشتر تلفن و تماسی که بیش از احوالپرسی طول بکشد منجر به معرکهگیری میشود.
شنونده، صاحبسخن را بر سر ذوق میآورد. اگر من شنوندهٔ خوبی برای غیبت و معرکهگیری نباشم، پس میتوانم انسان آبادی باشم. اگر حرفی حسابی است، آن را بلند بگو و مشارکت کن چون حرفهای یواشکی معرکهگیری هستند. ما به تهران میرویم و برمیگردیم. آقای مهندس فرمودهاند: «سفر به تهران پیکنیک است از آن لذت ببرید.» چرا با هم دچار تنش میشویم؟ کسی که حالش بد است، باعث تنش میشود؛ اما مهم این است که من وارد معرکه او نشوم.
آقای مهندس فرمودهاند: «دو نفر به هم رسیدند آن یکی، گفت: در کوچه شما آش میپزند، گفت: به من چه؟ گفت: در خانهٔ شما میپزند، گفت: به تو چه.» اگر بتوان گفت: به تو چه، سقفها آباد میشوند. دستور جلسه نیز حرفهای عجیب و آموزندهای دارد. طبق فرمودهٔ آقای مهندس، قانون این است که اگر به کسی ضربه بزنیم، در نهایت خود ما آسیب آن را خواهیم دید. پس بهتر است تمام تلاش خود را برای صعود بگذاریم نه برای سقوط دیگران.
سخنان استاد در خصوص تولد چهاردهمین سال رهایی راهنما مسافر زهرا:
این تولد را خدمت آقای مهندس، دیدهبان محترم خانم مونا، راهنمای بزرگوار خانم فریبا، تکتک اعضاء، خود خانم زهرا، خانواده ایشان و رهجوهایشان تبریک میگویم. اگر بخواهم دربارهٔ خانم زهرا صحبت کنم، باید بگویم که صبر و پذیرش را از ایشان آموختهام؛ پذیرشی که به من میآموزد چیزهایی را که نمیتوانم تغییر دهم، بپذیرم. گاهی نمیشود همه چیز را تغییر داد و تنها راه، پذیرش است، درسی که از آموزشها میآید.
ما آموزش ندیده بودیم، ما آن درخت را که از آن بالا برویم نداشتیم، ولی یاد گرفتیم به سیدیها، به آموزشها، به سخنان آقای مهندس پناه ببریم. چهارده سال رهایی به زبان آسان است، این که کسی بتواند بدون معرکهگیری پیش برود؛ یعنی از آن عبور کرده است؛ اما بازهم سختیهایی دارد. خانم زهرا، خیلی شرایط سختی داشته است و امیدوارم به برکت رهایی ایشان، لژیون و تولدش خداوند کمک کند و از این سختیها عبور کند.
در مورد خانم زهرا خیلی حرف برای گفتن دارم، ایشان اولین مرزبان شعبه کردگاری بود و همراه با خانم مژگان تلاش بسیاری کردند. انسانهایی که برای آبادانی کنگره ۶۰ بسیار زحمت کشیدهاند.خدمت دختران گل ایشان، آلما و الهام عزیز، تبریک میگویم. امیدوارم که در اینجا بمانیم و تلاش کنیم تا ستونهای این مکان پابرجا بماند و این سقف برای دیگر انسانها باقی بماند. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
پیام تولد:
خانم زهرا؛
ما که درخت خرما نداشتیم به آن صورت که از آن بالا برویم؛ در سختیها یاد گرفتیم که به درخت خرما، پناه ببریم. چهاردهمین سال رهاییتان پر شگون باد.
خواستهها؛
خواسته اول: در دل بیان کردند.
خواسته دوم: آرزو میکنم کنگره ۶۰ جهانی شود و در تمام گیتی، هیچ مادری اعتیاد فرزند خود را نبیند.

اعلام سفر:
نام راهنما: خانم فریبا - آنتی ایکس مصرفی: قرص و تریاک - روش درمان: DST - داروی درمان: OT - مدت سفر: شانزده ماه - مدت رهایی: چهارده سال و بیست و هشت روز - ورزش در کنگره: بدمینتون –
صحبتهای راهنما مسافر زهرا:
سلام دوستان، زهرا هستم یک مسافر.
در رأس از آقای مهندس بابت روش و متد DST، تشکر میکنم، از دیدهبانهای محترم، اسیستانت های گرامی و تکتک اعضایی که کمک میکنند تا فردی به رهایی برسد، سپاسگزارم. برای راهنمای عزیزم، خانم فریبا که زحمات بسیاری برای من کشیدند، بهترینها را آرزو دارم و از ایشان بسیار متشکرم. همچنین از خانم مریم که همیشه در سختیها در کنار من بودند، تشکر میکنم.
از خانم مرضیه، راهنمای آلما متشکرم، تغییرات بسیاری در آلما ایجاد شده است و نتیجهٔ لطف و راهنماییهای ایشان است. برای من سعادت بزرگی بود همراه همکاران عزیزم خدمت کنم و از تکتک آنها آموزش بگیرم. همچنین از همسرم سپاسگزارم که همیشه کنار من بود و به دختران عزیزم آلما، الهام، فرزانه تبریک میگویم.
من هم باحال بسیار بدی وارد کنگره ۶۰ شدم. مشکلات زیادی داشتم و چون نمیتوانستم با آنها کنار بیایم، به قرصهای اعصاب و روان پناه برده بودم و کمکم به اعماق تاریکیها سقوط کردم؛ بیخوابی شدید، ناکامیهای زیاد و حال بد، تمام زندگی من را فراگرفته بود. دستور جلسهٔ «معرکهگیری» دقیقاً برای من نوشته شده است. روزگاری که حال بدی داشتم، سریعاً با پدر، مادر و همسر خود معرکه میگرفتم و از زمینوزمان طلبکار بودم.
همسرم، تمام زندگیاش را ازدستداده بود و مصرفکننده شده بود. زندگی ما بهقدری سخت شد و به جایی رسیده بودیم که هر دو در تاریکی فرورفتیم. همسرم برای اینکه قرص نخورم، به من تریاک داد و با اولین مصرف تریاک خواب بسیار راحتی تجربه کردم و این مسئله باعث شد کمکم مصرف من بیشتر شود و مصرفکننده مواد مخدر شدم.
راهها و NGOهای بسیاری برای ترک امتحان کردم، اما چون مسیر درست نبود، حال من، روزبهروز بدتر میشد. وقتی که بچههایم به من نیاز داشتند، نتوانستم خوب مادری کنم، از دخترهای عزیزم که حال بد من را تحمل کردند، از صمیم قلب سپاسگزارم. هنگامی که وارد کنگره ۶۰ شدم، فهمیدم اینجا همان جایی است که درمان خواهم شد. از همهٔ کسانی که مشارکت کردند و حس قشنگی به من دادند و حتی از دوستانی که مشارکت نکردند، صمیمانه تشکر میکنم.
صحبتهای مسافر مجید (همسر):
اعلام سفر:
نام راهنما: آقای مجید - آنتی ایکس مصرفی: شیره خوراکی - روش درمان: DST - داروی درمان: OT - مدت سفر: دوازده ماه - مدت رهایی: چهارده سال و چهار ماه -
سلام دوستان، مجيد هستم یک مسافر.
در ابتدا از آقای مهندس، خانواده محترم ایشان، دکتر امین، دیدهبان خانم مونا، اسیستانت محترم، ایجنت گرامی، راهنمای ایشان خانم فریبا و راهنمای دخترم خانم مرضیه که برای ما بسیار زحمت کشیدهاند کمال تشکر را دارم. هنگامی که مصرفکننده بودم همزمان کار هم میکردم؛ اما فقط پول مواد خودم و خانم زهرا را، میتوانستم تهیه کنم.
بیشترین بار مسئولیت زندگی من، بر دوش خانم زهرا بود. ایشان، همزمان کار بیرون میکردند و همچنین مسئولیت خانهداری را به دوش میکشیدند. من فقط صبحها با ماشین به سرکار میرفتم و به دنبال تهیه سوخته تریاک بودم و این روال همیشه ادامه داشت؛ چون در یک بازه زمانی، در کار فروش بودم، باید ۴ صبح از منزل خارج میشدم. یعنی خوابوخوراک ما، فقط تهیه و مصرف مواد مخدر، شده بود.
در جشن عروسی دخترم، من و خانم زهرا برای مصرف به خانه برگشتیم و هنگامی که به تالار رسیدیم، مراسم عروسی دخترمان تمام شده بود و همه راهی خانه بودند و ما جلوی در فقط با همه خداحافظی میکردیم و آنها با نگاههایشان با ما حرف میزدند.
خانم زهرا زودتر از من به کنگره ۶۰ آمد و من هم در ادامه راه ایشان، به کنگره ۶۰ رفتم و ربّ خود را سپاس میگویم که رها شدیم، روی پای خود ایستادیم و حال زندگی ما خوب شده است.
سخنان راهنما همسفر مرضیه:
سلام دوستان، مرضیه هستم یک همسفر.
این روز باشکوه را خدمت آقای مهندس، دکتر امین، دیدهبان خانم مونا، اسیستنتهای محترم شعبه یاس و ایجنت عزیز تبریک عرض مینمایم. همچنین خدمت خانم فریبا، کادر مرزبانی، راهنمای بزرگوارم خانم زهرا و خانواده محترم ایشان و رهجوی خود، خانم آلما تبریک عرض میکنم.
امروز هیجان بسیار بالایی دارم، برای من مانند روزی است که میخواستم به جشن عروسی بروم. در کنگره ۶۰ یاد گرفتهایم که پایان نقطه سرآغاز خط دیگری است و امروز تولد خانم زهرا است و ایشان در این چهارده سال، به وادی ۱۴ رسیدهاند.
از خانم زهرا و خانوادهٔ محترم ایشان انرژی بسیار مثبت میگیرم. امیدوارم، به خواسته قلبی خود برسید و پسرتان به کنگره ۶۰ بیاید و دل همهٔ مادرها از رهایی فرزند خود شاد شود. من توفیق خدمت، به خانم آلما را دارم. این یک فرصت است و خوشحالم که میتوانم یکقدم کوچک برای ایشان بردارم. بدون شک، آلما به این خانواده آمده است تا به رشد و تعالی بیشتر آنها کمک کند.
صحبتهای همسفر آلما:
سلام دوستان، آلما هستم یک همسفر.
از آقای مهندس، خانم مونا، خانم نیکی، مرزبانها تشکر میکنم و همچنین خدمت راهنمای مادر خود، خانم مرضیه، خانم راضیه تبریک عرض مینمایم، مبارک همگی باشد. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: مسافر پروانه - لژیون چهارم - نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: مسافر منا - لژیون بیست و یکم - نمایندگی یاس اصفهان
عکس: مرزبان خبری مسافر مهری
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
135