سیزدهمین جلسه از دورهٔ چهاردهم سری کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی رز تهران، با استادی راهنما مسافر پریسا، نگهبانیِ مسافر اکرم و دبیریِ مسافر رومینا، با دستور جلسهٔ «رابطه یادگیری و معرکهگیری»، روز یکشنبه ۲ آذرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، پریسا هستم یک مسافر.
دستور جلسهٔ امروز «رابطه یادگیری و معرکهگیری» است. همانگونه که میدانیم، انسان و موجودات هنگامی که به کرهٔ زمین آمدند، با یادگیری شروع به ترقی کردند؛ یاد گرفتند عصر حجر چیست، با سنگ اشیایی ساختند، سنگهای آتشزنه را کشف کردند، شکار کردن و ساخت پناهگاه را آموختند. تمام امور در خلقت با یادگیری آغاز میشود.
حال میخواهیم بدانیم رابطهٔ «یادگیری و معرکهگیری» در کنگرهٔ ۶۰ چیست؟ ما در کنگره دو مثلث داریم: مثلث دانایی و مثلث جهالت. دکتر امین میفرمایند: «تمام ضدارزشها از سه ضلع مثلث جهالت نشئت میگیرد.» یعنی حسادت، طمع، دروغ گفتن؛ هرچه ضدارزش است باید ریشهٔ آن را در این سه ضلع پیدا کنیم.
یادگیری چیست؟ یعنی من آموزش بگیرم و دانایی خود را بالا ببرم. مثلث دانایی شامل سه ضلع تفکر، تجربه و آموزش است که باید با آموزشهای کنگره این مثلث را به تعادل برسانم. یعنی نباید آموزش من زیاد باشد و در مقابل تفکر و تجربهام کم؛ زیرا منیت به همراه دارد. اگر تفکر بیش از حد باشد و آموزش و تجربه کم، سکون به وجود میآید؛ یعنی ناامیدی. وقتی حرکتی نداشته باشم و مدام در حال فکر کردن باشم نیز این مثلث به تعادل نمیرسد. زمانی که مثلث دانایی متعادل شود، یادگیری آغاز میشود. اما اگر این مثلث به تعادل نرسد، مثلث جهالت خود را نشان میدهد.
گفتیم تمام ضدارزشها ریشه در مثلث جهالت دارند. اگر متعادل نباشد و ما درگیر حسادت یا طمع باشیم، باید در ضلع منیت به دنبال اصلاح آن باشیم. اگر دروغ میگوییم باید در ضلع ترس به دنبال رفع آن باشیم. اگر افسرده هستیم، باید ببینیم کدام صفت ما به ناامیدی نزدیک است. زمانی که آموزش درست باشد و یادگیری کامل، هیچ فردی به دنبال معرکهگیری نمیرود؛ زیرا معرکهگیری یک ضدارزش است. زمانی سراغ ضدارزش میروم که داناییام در تعادل نباشد.
سفر دومیها همگی آموزش دیدهاند و بارها این نکات را از زبان راهنما و در دستور جلسات شنیدهاند. من مثالی برای سفر اولیها میزنم؛ راهنما به رهجوی سفر اولی خود میگوید: «چرا داروی خود را درست و سرِ وقت استفاده نمیکنی؟» رهجو شروع میکند به دلیل آوردن: «با همسرم مشاجره دارم، انرژی من کم شده و شربتم بر جسمم اثرگذار نبوده» راهنما متوجه میشود که رهجو معرکهگیری میکند؛ زیرا زمانی فرد معرکهگیری میکند که خطایی انجام داده اما با حرف و سخن میخواهد خود را توجیه کرده و اشتباه خود را بپوشاند.
در لژیون جُونز از رهجو میپرسم چرا کاهش وزن ندارید؟ میگوید: «من شیرینی زیاد میخورم چون قند خونم پایین است!» خوردن شیرینی ربطی به درمان قند خون ندارد؛ ممکن است در لحظه قند خون را بالا ببرد اما درمان نیست. باید به دنبال درمان باشیم. مشخص است رهجو معرکهگیری میکند تا روی اضافه وزن خود سرپوش بگذارد.
ممکن است رهجو نگاه کند و ببیند فردی که همزمان با او وارد کنگره شده بود، حالا رها شده، در حال خدمت است و حال بسیار خوبی دارد. بهجای اینکه از او الگو بگیرد یا رمز موفقیت را بپرسد، شروع میکند با دیگران دربارهٔ او غیبت کردن که مثلا «فلانی اصلاً مصرفکننده نبوده، گاهی گل میکشیده، مثل ما نبوده که ۲۰ سال تریاک کشیدیم، برای همین رها شده!» ولی در کنگره، عنوان کردن این مسائل یعنی معرکهگیری. هیچ فرقی نمیکند؛ مصرفکننده، مصرفکننده است.
یا میگویند: «فلانی گاهی روزی چند نخ سیگار مصرف میکرد، نه مثل من که دو سال مدام سیگار استفاده کردم…» یعنی موفقیت دیگران را کوچک میکند تا خطاهای خود را بپوشاند. این یعنی معرکهگیری.
تایپ: مسافر اکرم – لژیون سوم – نمایندگی رز تهران
ویرایش: مسافر سمیرا – نمایندگی رز تهران
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
125