جلسه سوم از دوره بیست و هفتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ روزهای سهشنبه نمایندگی شیروان به استادی مسافر نظیر، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر وحید با دستور جلسه " رابطهی یادگیری و معرکهگیری " چهارم آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، نظیر هستم، مسافر. ابتدا لازم میدانم از همهی شما و مجموعه کنگره ۶۰ تشکر کنم. در ابتدا از ایجنت محترم، گروه مرزبانی و راهنمای عزیزم سپاسگزارم که به من فرصت دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم و از شما عزیزان آموزش بگیرم. وقتی راهنمای عزیزم این مسئولیت را مطرح کردند، برای من حقیقت نمایان شد و بااینکه انتظارش را نداشتم، اما چون در این مجموعه «فرمانبرداری» و «چشم گفتن» آموختهایم، پذیرفتم و گفتم: به امید خدا.همین فرمانبرداریهاست که باعث میشود در زندگی تبدیل شویم به یک فرمانده خوب، یک استاد خوب یا حتی یک پدر خوب برای خانوادهمان. واقعاً ممنونم از عزیزانی که این جایگاه را به من دادند تا بتوانم خدمت کنم و آموزش بگیرم.
اما درباره دستور جلسه: «رابطه یادگیری و معرکهگیری».
در جلسه قبل هم دوستان مشارکت کردند و چیزهایی آموختیم. این موضوع برای من خیلی جالب است. مثل موضوع انشایی که در مدرسه به ما میدادند؛ ساده است اما مفهومی عمیق دارد. شاید نتوانیم مثل مهندس آن را کامل و مفصل توضیح دهیم، اما همینکه مفهوم آن را بفهمیم و در زندگی و اجتماع به کار ببریم، کافی است.
برای توضیح این رابطه، مثالی زدم از ترازوهای قدیمی، ترازوی «مرغی» با دو کفه. اگر رابطهای که بین دو کفه است وجود نداشته باشد، ترازو هیچ کارایی ندارد. این رابطه است که سبک و سنگین بودن کفهها را مشخص میکند.

قبل از ورود من به کنگره، کفه نادانی و جهالت من آنقدر سنگین بود که کفه دانایی کاملاً بالابود. اما وقتی وارد کنگره شدم، با همان رابطهای که گفتم—یعنی رابطه راهنما، پیشکسوتان و آموزشهای زیبایشان—آگاهی کمکم وارد زندگی من شد و بار نادانی کم شد تا جایی که امروز در این جایگاه ایستادهام و حتی سفر دوم را با آرامش طی میکنم.
مهندس همیشه در سیدیها تکرار میکنند که ما زمانی آموزش را یاد میگیریم که همراه با مثال، تصویر و الگو باشد؛ الگویی از طبیعت. همین مثالها باعث میشود آموزشها در ذهن ما ماندگار شود.
اگر بار نادانی زیاد باشد، حتی در کنگره هم ممکن است رابطههایی مثل رابطه مرزبانان و راهنما و پیشکسوتان، مثل همان میله ترازو، خم و کج بشود. بنابراین باید خیلی مراقب باشیم.
این بار سنگین همان «معرکهگیری» است. خود من هم تجربهاش را داشتهام؛ شاید زیاد نه، اما کم. اولین قدمی که در کنگره میگذاریم، همین معرکهگیریهاست: جبههگیری، بحثوجدل، اینکه چرا باید سیدی بنویسیم؟ چرا باید بستهها را بگیریم؟ چرا اینهمه دفترودستک؟
اگر فرمانبرداری نباشد، هیچوقت به حال خوش نمیرسیم. کمکم، ذرهذره باید از این معرکهها کم کنیم تا طی ۱۰ یا ۱۱ ماه به حال خوش برسیم. حال خوش هم فقط ترک مواد نیست. مواد جای خود دارد، اما اصلِ حال خوش چیزی است که در زندگی، در اجتماع و در خانواده به دست میآوریم. سال گذشته همین موقع، من اینقدر ترس داشتم که پشت دوستان پنهان میشدم تا نکند مجبور شوم مشارکت کنم؛ اصلاً باور نمیکردم روزی اینجا بایستم؛ اما امروز، بچههایم کنارم مینشینند، سؤال میپرسند و میگویند: «بابا، کمی برای ما صحبت کن.» این همان حال خوش است.
در ادامه گل رهایی:

مرزبان خبری: مسافر صادق
تایپ: مسافر مجتبی لژیون چهارم
ویراستاری: مسافر محسن
ارسال: مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
247