ششمین جشن گلزیران همسفران آقا نمایندگی پرستار به استادی راهنما همسفر مهرداد، نگهبانی راهنما همسفر علیرضا و دبیری همسفر علی با دستور جلسه «جشن گلریزان » پنجشنبه 22 آبان 1404 ساعت 14 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهرداد هستم یک همسفر
پیش از هر چیز، به تمام عزیزانی که تازه شال دریافت کردهاند تبریک میگویم. امیدوارم بتوانیم در مسیر کنگره مثمر ثمر واقع شویم. امیدوارم امروز در جشن گلریزان برای همه لحظات خوشی رقم بخورد و همگی برداشت مثبتی از این مراسم داشته باشیم. امیدوارم بتوانیم حال خوبی را امروز به دست آوریم. خیلی حس و حال خوبی دارم خیلی خوشحالم که آقای مهندس به من اجازه پهلوانی دادند. زیرا عزیزانی که در جریان هستند، میدانند که دو سال پیش نیز نزد ایشان رفته بودم، اما آن زمان به من اجازه ندادند. امروز، وقتی به جلو در رسیدم داشتم با امیر صحبت میکردم، گفتم: «در مقایسه با دفعه قبل که آقای مهندس سختگیری زیادی کردند، این بار اصلاً سخت نگرفتند و گفت: مبارکتان باشد».
وقتی آقای مهندس نام مرا مینوشتند گفتم: «لطفاً نام خودم را ننویسید؛ نام همسفرم را ثبت کنید». ایشان گفتند: «بسیار مبارک باشد» و این بار مرا در آغوش گرفتند. از این بابت بسیار خوشحالم. این حس واقعاً زیباست. اکنون میفهمم حسینآقا ، آقامهدی و دیگر پهلوانان وقتی میگویند: «باید این حس را تجربه کنی تا بفهمی» چه معنایی دارد. اکنون تازه میفهمم این حس چقدر زیباست. تازه درک میکنم که این حسِ وصفنشدنی چیست. واقعاً نمیتوان آن را با کلمات بیان کرد. در واقع، شما هیچ حسی ندارید؛ گویی در خلسهای فرو رفتهاید، گویی در خلأیی هستید، گویی رها و آزاد شدهاید و هیچ چیزی به شما متصل نیست. در آن لحظه که آقای مهندس میگویند: »بنشین« آرزو میکنم همه این حس را تجربه کنند.
این تجربه تنها به مبلغ پرداختی محدود نمیشود. گاهی با مبلغ اندکی که پرداخت میکنم، این اتفاق رخ میدهد. گاهی با انتقال حسی خوب، گاهی با کوچکترین قدمی که برمیدارم و گاهی حتی با کمک به یک نیازمند، مثلاً وقتی فردی را در خیابان میبینم و به او غذا میدهم یا کمکی هرچند کوچک میکنم این اتفاق میافتد. این امر چیزی نیست که برای به دست آوردنش نیاز به تلاش فراوان داشته باشیم این بسیار ساده است. همانطور که محمد در صحبتهایش در جشن پارسال اشاره کرد، فقط کافی است که من بفهمم این بخشش چه عظمتی دارد و قرار است در درون من چه تحولی ایجاد کند. واقعاً با هیچ جملهای نمیتوان آن را توصیف کرد این حسی بسیار عجیب و فوقالعاده است.

وقتی با برادرم وارد اتاق آقای مهندس شدیم برای اولین بار بود و حتی به خودم نیز چیزی نگفته بودم شاید منظور مرا درک کنید: من حتی خودم را نیز فریب داده بودم. تا آخرین لحظه، نیت خود را پنهان کرده بودم. شب قبل ساعت سه و نیم بامداد بود. همسرم مرا بیدار کرد و گفت: «چرا این همه پیام روی گوشی تو میآید؟» گفتم: «هیچی». وقتی گوشی را باز کردم، دیدم حسینآقا کلیپهای زیادی از صحبتهای مهندس درباره بخشش و پهلوانی فرستاده است. اگر صبح آن روز به آقامهدی گفتم برویم پیش آقای مهندس و حتی یک درصد شک داشتم، حسینآقا آن یک درصد را نیز از بین برد چون کنگره به من یاد داده که به نشانهها توجه کنم. کنگره به من یاد داده که هوشیار باشم. کنگره به من یاد داده که دیدگاهم را بازتر کنم. برای من این پرسش مطرح بود که چرا حسینآقا باید ساعت چهار صبح کلیپهای مهندس را درباره بخشش برای من بفرستد. به راه افتادیم و به آکادمی رفتیم.
وقتی وارد اتاق آقای مهندس شدیم، پاهایم به طور عجیبی میلرزید. نمیدانم چطور توصیف کنم؛ مثل زمانی است که میخواهید از بلندی به پایین بپرید یا وقتی میخواهید از روی سکوی شنا به داخل استخر بپرید، در حالی که شنا بلد نیستید و وقتی این اتفاق افتاد، همان حسی که گفتم، یک حس عجیب و فوقالعاده بود. امیدوارم لایق این اعتماد باشم و بتوانم تعهدی که کردهام را عملی کنم. صرف حرف زدن درباره آن، کاری را به پایان نمیرساند؛ باید اقدام کرد. امیدوارم خداوند به من توانایی انجام آن را بدهد.
جشن گلریزان این هفته، حسی بود که دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم. چه حس زیبایی! جشن گلریزان، همانطور که آقارضا روز شنبه توضیح دادند، سنتی دیرینه و اصیل در کشور ماست. این سنت، قدرت و درک بخشش را در من مهرداد بیدار میکند. حالا چرا آقای مهندس اینقدر بر بخشش تأکید دارند؟ چرا آقای مهندس اینقدر بر درک این موضوع تأکید میکنند؟ من خودم هنوز پاسخ کاملی برای آن نیافتهام، اما همیشه تصویری در ذهنم هست و این جمله همیشه با من است، هر بار که میخواهیم قرآن را بخوانیم، با «بسمالله الرحمن الرحیم» آغاز میکنیم. به نظر من، بالاترین و بزرگترین صفت خداوند، بخشندگی است که در همه انسانها وجود دارد؛ زیرا همه ما ذرهای از آن وجود مطلق هستیم. فقط باید من آن را در درون خود بیابیم و بیدارش کنیم تا به آن انرژی و هاله نورانی برسیم.
خب، صحبتهایم را در اینجا به پایان میبرم. دوست دارم از صحبتهای شما استفاده کنم و از شما بیاموزم، امروز روز جشن است، دوست دارم همه شاد باشیم و حال خوبی داشته باشیم.
از اینکه به صحبت های من توجه کردین از تمامی شما دوستان متشکرم.
در ادامه، مراسم «جشن گلریزان» با حضور پُرشور و گرمِ همسفران برگزار گردید.
.jpg)



.jpg)









تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمتگزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
198