English Version
This Site Is Available In English

هرچه محبت، بخشش و خدمت من بیشتر شود، نقطه‌تحمل من بالاتر می‌رود. (نمایندگی نيلوفر قزوین)

هرچه محبت، بخشش و خدمت من بیشتر شود، نقطه‌تحمل من بالاتر می‌رود. (نمایندگی نيلوفر قزوین)

ششمین جلسه از دوره‌ی ششم سری کارگاه‌های آموزشی_ خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی نیلوفر قزوین با دستور جلسه‌ی «وادی نهم و تأثیر آن روی من»
با استادی راهنما مسافر فرحناز، نگهبانی مسافر ندا و دبیری مسافر حمیده، در روز چهارشنبه ۱۴ آبان‌ماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان، فرحناز هستم یک مسافر.

خداوند را شاکرم که توانستم این جایگاه را تجربه کنم. از خانم مونا، خانم مینا و مرزبانان عزیز سپاس‌گزارم که اجازه‌ی این خدمت را به من دادند.

دستور جلسه‌ی امروز ما در مورد وادی نهم است: وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتر برسد، نقطه‌تحمل پیدا می‌شود. یعنی چه؟ یعنی منِ مصرف‌کننده، ابتدا فقط با دو  پک دود گرفتن شروع کردم، و همان حالم را بد می‌کرد و گیجم می‌نمود. در قرآن هم آمده است که انسان، چه در مسیر خیر باشد و چه در مسیر شر، وقتی در آن مسیر حرکت می‌کند، نقطه‌تحملش در همان مسیر بیشتر می‌شود. در مسیر شر، سرازیری زیاد است و انسان خیلی زود در آن سقوط می‌کند؛ اما وقتی در مسیر خیر قرار می‌گیرد، باید با تلاش و صبوری حرکت کند تا به نقطه‌ی تعادل برسد.

ما وقتی وارد کنگره می‌شویم و می‌خواهیم به حال خوش برسیم و از ضد‌ارزش‌ها خارج شویم، باید آرام‌آرام حرکت کنیم، باور داشته باشیم، صبر و تلاش کنیم تا به درمان برسیم. اما از کجا باور کنیم؟ از الگوهایی که در کنار ما هستند. وقتی می‌بینم خانمی بیست سال رهایی دارد، باورم قوی‌تر می‌شود و با امید و تلاش بیشتری حرکت می‌کنم تا من هم به حال خوش برسم.

این درمان فقط مخصوص اعتیاد نیست؛ در درمان سیگار، در درمان اضافه‌وزن و بسیاری از جنبه‌های دیگر زندگی هم صادق است. من باید صبوری کنم؛ همان‌طور که یک‌روزه چاق نشدم، یک‌روزه هم لاغر نمی‌شوم. باید برنامه‌ریزی داشته باشم، در ساعت مشخص غذا بخورم، به برنامه‌ی راهنمایم گوش بدهم و دوران سازگاری را طی کنم تا بدنم از «کشیدن» به «خوردن» عادت کند.

در مورد دارو هم همین است. وقتی از مصرف‌کننده‌ی دودی تبدیل به مصرف‌کننده‌ی خوراکی شدم، بیست روز اول حالم خوب نبود؛ اما با آموزش‌هایی که راهنمایم داد و با صبر و استمرار، بدنم سازگار شد و حالا به تعادل رسیده‌ام. در کنار شربت OT، جسم و روان و جهان‌بینی‌ام را با آموزش درست کردم و نتیجه‌اش این بود که نقطه‌تحملم بالا رفت و یاد گرفتم صبور باشم تا به حال خوش برسم.

در سفر دوم، نوبت خدمت است؛ با خدمت‌کردن حالمان خوب می‌شود، و یکی از بهترین خدمت‌ها، خدمت در لژیون سردار است. وقتی به خودم نگاه می‌کنم، می‌بینم اگر نزد پزشک می‌رفتم، برای یک سرماخوردگی باید میلیون‌ها تومان هزینه می‌کردم، اما اینجا من جسم، روان و جهان‌بینی‌ام را به‌دست آوردم و دیدگاهم نسبت به زندگی عوض شد. پس اگر بهایش را بپردازم، کم نیست.

آقای مهندس گفته‌اند درمان هر فرد، دست‌کم صد تا صد و بیست میلیون هزینه دارد؛ اما من اگر به درمانگاه و بیمارستان می‌رفتم، تا امروز شاید پانصد میلیون خرج کرده بودم. من ده سال است که رها شده‌ام، پس حالا باید برای تمام آموزش‌هایی که گرفتم، مؤثر باشم؛ برای خانواده‌ام، برای همسفرانم و برای جامعه‌ام.

وقتی وارد لژیون سردار می‌شوم، نباید بترسم؛ چون هر دستی که می‌بخشد، با همان دست هم پس می‌گیرد. در قرآن هم آمده است: «حرکت کن تا برکت بیابی.» مهندس دژاکام می‌توانست پس از رهایی در سال ۷۶ برود و زندگی شخصی‌اش را ادامه دهد، اما او و خانواده‌اش خود را فدای بشریت کردند تا دیگران نجات پیدا کنند. او الگوی من است و من باید قطره‌ای از اقیانوس بزرگی باشم که او آفریده است.

اگر به گذشته نگاه کنم، می‌بینم در سال ۹۱ در مسجد گریه می‌کردم، اما نمی‌دانستم دقیقاً چه می‌خواهم. خداوند مرا امتحان کرد؛ وقتی خواستم برای عروسی پسرم زمینی را بفروشم، به من گفتند خانمی هست که بی‌جا و نیازمند است. من همان‌موقع ندای درونم را شنیدم و زمینی را که میلیاردها می‌ارزید، بخشیدم. دو ماه بعد، راه باز شد و من به کنگره آمدم و نجات پیدا کردم. حالا می‌فهمم آن امتحان، مسیر نجات من بود. پس امروز وظیفه دارم من هم کمک کنم؛ برای تازه‌واردین، برای آنکه دیگران هم درمان شوند و راه روشن را پیدا کنند.

باید مسئولیت‌پذیر باشم؛ چون وادی سوم می‌گوید: هیچ‌کس به اندازه‌ی خود انسان به خویشتن خدمت نمی‌کند. هرچه محبت، بخشش و خدمت من بیشتر شود، نقطه‌تحمل من هم بالاتر می‌رود. خداوند مرا در این مسیر قرار داده، پس خودش هم یاری‌ام می‌کند. ان‌شاءالله امسال لژیون سردار پرباری داشته باشیم و خانم‌ها برای درمان خود و همنوعانشان تلاش کنند.

وقتی در اطراف خود کسی را می‌بینیم که حال خوبی ندارد، لازم نیست مستقیم بگوییم «مصرف‌کننده‌ای»، فقط می‌توانیم بگوییم: شنیدم جایی هست برای خانم‌هایی که بیماری یا مصرف سیگار و قلیان دارند. همین پیام را برسانیم تا شاید چراغی در دلشان روشن شود. ان‌شاءالله شعبه‌مان پربار و سراسر رهایی باشد.

گردآوری و تایپ: مسافر فاطمه – لژیون اول، نمایندگی نیلوفر قزوین
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .