دهمین جلسه از دوره اول سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی میخک مشهد، با استادی راهنما مسافر مهری، نگهبانی مسافر جمیله و دبیری مسافر مهناز، با دستور جلسه «جشن گلریزان» روز شنبه ۱۷ آبانماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۳۰:۱۳ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مهری هستم یک مسافر
در آغاز خداوند را شاکر هستم که به من فرصت تجربه این جایگاه را داد. از خانم نوشین ایجنت محترم نمایندگی نیز کمال تشکر را دارم. هفته گلریزان را به جناب مهندس و تمامی اعضای نمایندگی میخک مشهد شادباش میگویم.
پیام سردار: " اگر بنایی آباد باشد؛ اما ساکنین آن خراب باشند، بنا هم کمکم رو به ویرانی و خرابی میرود؛ اما ساکنین آباد بناهای خراب یا ویرانهها را هم میتوانند احیا کنند."
هنگامی که درهای کنگره به روی من باز شد و قدم به اینجا گذاشتم؛ ویرانهای بیش نبودم . ویرانهای که در آن جسم و جان من تبدیل به خرابه شده بود و کنگره بود که ویرانهٔ جسم و جانم را درمان و آباد کرد. بله ' هر آن چه که ویران شده بود را از نو ساخت و چهبسا بهتر و آبادتر از روزگارِ پیش از تخریب.
در کنگره مراسم گلریزان به من یاد میدهد که توانبخشش داشته باشم. منی که اگر گاهی دههزار تومان و یا حتی هزار تومان گم کنم؛ سریع به تکاپوی پیداکردنش میافتم. هنگامی که به کنگره میآیم و پولی را اهدا میکنم؛ حالم بهتر و انرژیام چندبرابر میشود و بهراستی که در زندگیام نیز شاهد برکتش هستم.
کنگره برای من چه کرده است؟ منی که زمانی در اوج تاریکیها غوطهور بودم و به جز مواد چیزی را طلب نمیکردم. گویی افیون چشمانم را نابینا و گوشهایم را ناشنوا کرده بود. منی که طلوع خورشید را نمیدیدم. مدرسه بردن فرزندم برایم یک اجبار شده بود. صبحانه و نهار و شام برای من یکی شده بود. منی که برای تهیه مواد، مدام منت همسرم را میکشیدم و.......
حال کنگره با چنین منی چه کرد و چه کارهایی انجام داد؟ گاهی نیاز است به این موضوع بیندیشم که "مهری " شش سال پیش کجا بود و مهری الان کجاست و چه حالی دارد؟ من همه اینها را مدیون بستر کنگره هستم و بر این باورم که حتی اگر تا پایان عمر، برای کنگره زمان بگذارم؛ باز هم کم است؛ چون در جایی از دنیا چنین بستری برای من فراهم نیست.
کنگره میگوید: یک نفر برای همه و همه برای یک نفر. مهندس دژاکام یک نفر بودند که سختیها و چالشها را به جان خریدند تا توانستند بنیان کنگره ۶۰ شوند.
حال پرسش اینجاست که من باید چهکار کنم؟ این قانون در جهان به من ثابت شده که اگر قدردان و شکرگزار خداوند و نعمتهایش نباشم؛ هستی آن را از من بازمیستاند.دیشب داشتم حساب میکردم که اگر حداقل روزی صدهزار تومان بابت مواد هزینه کنم که امروزه صدهزار تومان چیزی نیست و کفاف نمیدهد و دائماً باید خمار باشم، مجموع آن در یک سال میشود سی و شش میلیون تومان! جالب اینجاست هنگام مصرف این هزینهها به چشم نمیآید. گویی سی و شش میلیون تومان را بهسادگی دور انداختهام.
این صرفاً یک مثال از تخریبهای مادی مواد بود. افسردگی و گوشهگیریها یک طرف، این که در وظیفهٔ همسری و مادرِ خوببودنم ناتوان میشوم نیز یک طرف، برای دیر رسیدن به قرارهایم مدام دروغ میگویم و هر بار که جنس میگیرم کیفیتش فرق میکند یک طرف که همه اینها بازی باروح و روان من است.من فقط جنبه مادی را بررسی کردم که اگر روزانه دویست هزار تومان برای مواد بپردازم؛ سالانه میشود هفتاد و دو میلیون تومان! رقمی که دوازده میلیون تومان از جایگاه دنور بالاتر است.
آنگاه من این جا در کنگره، با احترام و منزلت بسیار یک برگهٔ زرد برای دارو دریافت میکنم؛ اما بااینوجود گاهی طلبکار هم هستم. این در حالی است که با مبلغ بسیار ناچیزی دارویم را تهیه میکنم.
حال پرسش دیگری را مطرح میکنم که من در مقابل اینهمه خدمت باید چه کنم؟ کمترین کاری که میتوانم بکنم این است که از این سی و شش میلیون تومان تنها شش میلیون تومان را کنار بگذارم. شش میلیونتومانی که نهتنها تخریبی ایجاد نمیکند؛ بلکه برکتش هم دوباره به خودم بازمیگردد.
مدتی پیش خانوادهام به من گفتند که؛ در کنار ما مسجدی در حال ساخت است و تو هم میتوانی در ساخت آن سهیم شوی. من در واکنش به پیشنهاد آن ها گفتم : مسجد و حسینیه خیلی هم خوب است و کمک به ساختنِ آن حس خوبی دارد ؛ اما چه اشخاصی به مسجد می روند ؟ انسان های مصرف کننده با حال خراب یا انسان هایی که مصرف کننده نیستند؟ کدام انسانِ مصرف کننده با آن حال خراب به فکرش خطور می کند که نمازش را در مسجد بخواند؟ او حتی به سختی می تواند نماز را در منزل خودش به جا آورد.
ولی پولی که من در کنگره میبخشم، برکتش برایم بیشتر است. من اگر امروز بمیرم و هر سرمایهای اَعم از پول و خانه و اتومبیل و... داشته باشم، همینجا میماند و همراه خودم به سفرِ بعدی نمیبرم؛ اما اثرات آن پولی که در کنگره پرداخت میکنم؛ همچنان با من خواهد ماند. پولی که شاید پول رنگ یا حتی یک ماشین شن برای تعمیرات یا ساختن یک شعبه هم نشود. خانواده ام از این صحبت های من بسیار استقبال کردند.
اگر کسانی که قبل از من در کنگره حضور داشتهاند؛ از عصارهِ جان و مال خود نبخشیده بودند، الان شعبهٔ میخکی در کار نبود. دیگران کاشتند و من خوردم، حال من میکارم تا دیگران بخورند. چهبسا در آیندهای دور یا نزدیک، فرزندان من و فرزندانشان دچار این مصیبت شوند و به چنین جایی نیاز داشته باشند. میبینید؟ اینهاست که به زیباییِ هر چه تمام برای من میماند.
باید قدرشناسی را بیاموزم. شش میلیون تومانِ سردار برای منِ خانم که مدیریت دارم و پسانداز میکنم چیزی نیست که بخواهم دائماً بگویم؛ ندارم و نمیتوانم. اما اگر صمیمانه و با تمام وجودم خواستهاش را داشته باشم، درست میشود و میتوانم در گلریزان سهیم شوم.
این اولین سالی است که ایجنت از خود نمایندگی انتخاب شده است. این چیزی بود که همیشه از نمایندگی مرکز میخواستیم که در نهایت اتفاق افتاد و اَسیستانت از نمایندگی ما انتخاب شده است؛ بنابراین ما هم باید قدرشناسی و وفاداریمان را به جناب مهندس نشان دهیم که ما خانمهای مسافر نمایندگی میخک، قدردان لطف و عنایتشان به نمایندگی هستیم. امید دارم که امسال جشن گلریزان پر خیر و برکتی را در کنار هم داشته باشیم.
تایپ: مسافر پانیذ - لژیون یکم - نمایندگی میخک مشهد
ویرایش: مسافر پانیذ - لژیون یکم - نمایندگی میخک مشهد
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
عکس: همسفر پریسا - لژیون یازدهم - نمایندگی میخک مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
34