وادی نهم برای من سرشار از حس خوب، آموزش و خاطره است، بهخوبی به یاد دارم در سال ۱۴۰۱، با این دستور جلسه، احساسات ناب و آموزشهای عمیقی گرفتم، پس از همان جلسه تصمیم گرفتم تغییر کنم، نقطهتحمل خود را بالا ببرم و مسافرم را که سال ۹۸ رها شده بود اما سفر را خراب کرده بود، رها کنم و فقط به فکر سفر خود باشم و در مسیر پیشرفت گام بردارم.
خدا را شکر، با آموزشهای ناب راهنمای عزیزم توانستم، در ادامه راهنماییهای راهنما همسفر فاطمه، سبب شد برای اولینبار عضو لژیون سردار شوم، یادم است روزی مشارکتی از همسفر شبنم شنیدم که عجیب در دلم نشست؛ من هم با استاد سردار درد دل کردم و سرداریام را نذرِ بازگشت مسافرم کردم؛ وای! عجب نذر و عهدی بود! هر کس در لژیون سردار از برکات مالی و معنوی که به دست آورده بود سخن میگفت، اما من خوشحال بودم که مسافرم دوباره سفر خود را آغاز کرده است؛ سفری که برای من از میلیاردها میلیارد پول ارزشمندتر بود، چون وقتی حال دلت خوب نباشد، حتی میلیاردها تومان ثروت هم ارزشی ندارد.
یادم میآید، زمانی که خانم مریم دنور شدند و خبر بازگشت مسافر خود را در شعبه اعلام کردند، اشک شوق در چشمان من حلقه زد، آنجا بود که دوباره به برکات لژیون سردار پی بردم، گاهی در همین نزدیکی، جایی است که میتوانم به خواستههای خود برسم، اما از آن بیخبرم؛ آری! لژیون سردار همانجا است... جایی که خودِ واقعیات را پیدا میکنی، جایی که برای دیده شدن عضو نمیشوی، بلکه برای پرداخت بهای حال خوشی که داری در آن حضور پیدا میکنی، این بنا را با عشق میسازی و هر بار دوست داری بیش از پیش پرداخت کنی.
در وادی نهم یاد گرفتم که باید نقطهتحمل خود را در همهچیز ذرهذره بالا ببرم تا ظرف وجودیام بزرگتر شود، اوایل ورود به کنگره، در جشن گلریزان، با اینکه توانایی داشتم بیش از ۲۰۰ تومان بدهم، امتناع کردم و به همان مبلغ اکتفا نمودم، اما با آموزشهای وادی نهم و بزرگتر کردن ظرف وجودیام، آموختم که هرچه بدهی، برای تو میماند و آنچه مصرف میکنی، در واقع از بین رفته است؛ اینجا یاد حدیثی از رسول خدا (ص) افتادم: زمانی گوسفندی را ذبح و میان فقرا تقسیم کردند، شخصی گفت: همه گوشت رفت و فقط یک تکه برای خود ما ماند.
رسول خدا فرمودند: «اشتباه نکنید، همه گوسفند ماند و همین یک تکه رفت.» این سخن برای من بسیار الهامبخش بود و یاد گرفتم که هرچه میبخشم، در واقع برایم باقی میماند. خدا را شکر میکنم که عضوی کوچک از بخشندگان لژیون سردار هستم و از خداوند بزرگ میخواهم روزی شال زیبا و پر افتخار پهلوانی را از دستان پرمهر مهندس دریافت کنم.
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون نهم)
رابط خبری: همسفر آذر رهجوى راهنما همسفر فاطمه (لژيون نهم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
64