چهارمین جلسه از دوره ی دوم لژیون سردار نمایندگی امیر اراک با استادی پهلوان مسافر پوریا، نگهبانی مسافر مجتبی، دبیری مسافر رضا و خزانه داری مسافر محمد با دستور جلسه وادی نهم و تاثیر آن روی من روز سه شنبه مورخ ۱۴۰۴/۰۸/۱۳ راس ساعت ۱۵:۴۵ آغاز به کار نمود
خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان پوریا هستم یک مسافر
از آقای مهندس و راهنماهایم تشکر می کنم بابت حال خوبی که دارم، در رابطه با وادی نهم و گلریزان بخواهم صحبت کنم، وادی نهم این آموزش را به من می دهد که اگر می خواهی به موفقیتی در زندگی ات برسی باید این کار را به تدریج انجام دهیم نه یکمرتبه، این قانون کل هستی است و به گونه ای نیست که ما خودمان این قانون را در کنگره ایجاد کرده باشیم! خیر بلکه این قانون هستی و الهی است، به تصور من روش dst هم از وادی نهم برگرفته شده، نه تنها در درمان اعتیاد بلکه در همه موارد زندگی این را به کار بگیرم، مثلا کسی که می خواهد ورزش کند و دَوَنده شود اگر از ابتدا بیاید ده کیلومتر بدود آسیب می بیند، ولی اگر از پنجاه متر شروع کند به دویدن و ذره ذره این را در مدت زمان افزایش دهد، این استعداد ده کیلومتر دویدن در وجود من هست ولی برای اینکه به این استعداد برسم باید ذره ذره قدم بردارم، در کنگره این را یاد گرفتم که رسیدن به هدف زمانی مهم است که با حال خوب به هدف برسم، اگر آسیب دیده به هدف برسم فایده ندارد، مانند ناپلئون که در جنگ با روسیه پیروز شد ولی اکثر سربازانش از بین رفت! این پیروزی وقتی با آسیب فراوان همراه باشد فایده ندارد، فرق درمان با ترک در این است که در خارج از کنگره مواد را یکمرتبه قطع می کنند ولی فرد پس از ترک اصلا حال خوبی ندارد و انواع آسیب ها به فرد وارد می شود.
درمان در کنگره در مدت ده ماه صورت می گیرد که ذره ذره دارو کاهش پیدا می کند تا به صفر برسد، این مسئله را در چارچوب گلریزان بخواهم بگویم این است که من مبلغی را باید پرداخت کنم، هم بخاطر جبران خسارتی که به جامعه زدم و هم اینکه یاد بگیرم این هم جزو درمان من است، این نیست که من دارم لطف می کنم و می بخشم، بخشش زمانی هست که چیزی مال خود من است و آنرا می بخشم، بنظر من این انفاق است و پایه های کنگره ۶۰ بر اساس انفاق است، انفاق یعنی من مامور شوم که پولی به یک جایی برسانم مثل متصدی بانک که همه پول های بانک مال او نیست بلکه وظیفه دارد پول را به مشتری ها برساند، مثال دیگری بخواهم بزنم من وقتی وامی از بانک می گیرم باید بازپرداخت هم داشته باشم، اگر بازپرداخت آنرا انجام ندهم دیگر اعتباری در بانک ندارم، برای وام جدید باید قبلی را تسویه کنم،
وقتی پولی به من داده شده مال من نیست بلکه این پول را من باید انتقال دهم و به صاحب اصلی اش برسانم، اگر من این انفاق را انجام دهم، خداوند و هستی من را لایق این می داند که دوباره این پول را در اختیار من بگذارد، مثل کابل و سیمی که وظیفه دارد آن برق را به لامپ برساند و چیزی هم از کابل و سیم کم نمی شود، صرفا کار انتقال برق را انجام می دهد، روز گلریزان هر مبلغی که اعلام کنم، دنوری، پهلوانی یا هر لقبی را به من می دهند که باعث روشن شدن آن لامپ بشوم ولی اگر بترسم به من داده نمی شود، این را به وادی نهم ربط بدم، من ابتدا یک میلیون پرداخت کردم و وارد لژیون سردار شدم، سپس دنوری شرکت کردم و پول به من رسید که این انفاق را انجام بدهم، این انفاق جزوی از درمان است و کیفیت درمان را بالا می برد، برای پهلوانی باز مبلغ بیشتری پرداخت کردم و اجازه را از آقای مهندس گرفتم،


می خواهم این را بگویم که ذره ذره اتفاق می افتد همه چیز، فقط کافیست من قدم اول را بردارم، قدم خودم را تدریجی بردارم، اگر این کار را انجام دهم به من کمک می شود تا انفاق های بعدی را انجام دهم در هر زمینه ای که بخواهم، و این را هم بگویم که این انفاق ها را که من انجام دادم آیا کم آوردم و از نظر مادی به من فشار وارد شد؟! خیر من کم نیاوردم و جای آنها پُر شد و از طرفی یک اتفاقی هم که در زندگی من افتاد این بود که زندگی مادی من تنظیم شد، یک مواقعی در زندگیم تحت فشار مالی بودم ولی از وقتی وارد چرخه ی انفاق شدم همه اینها برطرف شد، حالا اسمش برکت است، آزاد شدن از بندها است، نمی دانم چی هست ولی این اتفاق برای من رقم خورد، این احساسی بود از تجربه خودم که خدمت شما عرض کردم، ممنونم که به صحبت های من توجه کردید.
عکس: همسفر یاسین
تایپ و تنظیم: مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
251