سلام دوستان، حسین هستم، یک مسافر؛ وقتی نقطهی تحمل وجود نداشته باشد، یعنی تسلیم شدن در برابر نیروهای منفی. هر وقت افکار و نیروهای منفی میخواستند بر من غلبه کنند و مانع رشد و حرکت من شوند، کافی بود کاری را برایم طولانی و زمانبر جلوه دهند. من سریع تسلیم میشدم و با نیروهای منفی همراهی میکردم، چون نقطهی تحمل و صبری در من نبود. بزرگترین ابزار و حربهی نیروهای منفی برای من، زمان بود. همیشه انقلابی عمل میکردم؛ با عجله، شتابزده و بینظم. به سراغ کارهای طولانی و زمانبر نمیرفتم چون با من سازگار نبودند. من بیتحمل و عجول بودم. کاری را که حوصله و مداومت میخواست، رد میکردم چون توان انجامش را در خود نمیدیدم. هیچوقت نمیخواستم از صفر شروع کنم و به صد برسم؛ همیشه میخواستم از پنجاه شروع کنم و به صد برسم. وقتی مشکلی در زندگیام پیش میآمد، فقط میخواستم سریع حل شود. به هر دری میزدم، هر راهی را، چه درست و چه غلط، امتحان میکردم؛ غافل از اینکه باید صبر میکردم و ذرهذره مشکل را برطرف میساختم. وقتی مصرفکننده شدم، به سرعت به نقطهی پایانی رسیدم. در تمام جنبههای زندگی، دچار افراط شده بودم. همیشه میگفتم: مشکل کجاست؟ چرا اینطور میشود؟ چرا همیشه شکست؟ اما وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم، فهمیدم که سالها بهخاطر نداشتن نقطهی تحمل و صبر، از این شاخه به آن شاخه پریدهام. نقطهی تحمل یعنی پذیرش واقعیتهای زندگی و تسلیم در برابر زمان. صبر، دیدگاه من را نسبت به زندگی و مشکلات تغییر داد. پذیرشِ امروزِ خودم و زندگیام با تمام مشکلاتش، آغاز بالا بردن نقطهی تحمل بود. زمان بزرگترین دارو است؛ هیچ چیز بدون زمان معنا ندارد.هر آنچه در طبیعت رشد میکند، ذرهذره به آن رشد میرسد؛ هیچ برگی از درخت، یکشبه سبز نمیشود. نقطهی تحمل یعنی رشد؛ یعنی حرکت در مسیر درست
با تشکر از دوستان و کنگره ۶۰
نگارنده: مسافرحسین، لژیون هشتم
- تعداد بازدید از این مطلب :
48