دلنوشتهی راهنما همسفر راضیه – نمایندگی یاس اصفهان
	سلام دوستان، راضیه هستم یک همسفر.
	روزهایی بود که تحملم پایین بود؛ با هر حرف یا اتفاق کوچکی درهم میشکستم و بههم میریختم. فکر میکردم زندگی باید همیشه آرام و بیدرد باشد و در مسیری صاف پیش برود. وقتی سختی از راه میرسید، دیگر نمیتوانستم ادامه دهم؛ زود میرنجیدم، خسته و تسلیم میشدم. من اشتباه میکردم، چون یاد نگرفته بودم رنجم را به گنج تبدیل کنم.
	کمکم وادیها را آموختم تا به وادی نهم رسیدم. آنجا فهمیدم که نقطهی تحمل از کم شروع میشود و میتوانم آن را بالا ببرم. وادی نهم به من آموخت که باید روحم را آرامآرام ارتقاء دهم. پس شروع کردم به صبر، درک و سکوت در جاهایی که قبلاً فریاد میزدم. با هر تجربه، شکست و هر امید، توانستم قویتر شوم. دیگر برایم مهم نیست مسیر زندگی صاف باشد یا پر از پیچ و خم، چون میدانم همین مسیرها مرا میسازند.
	امروز، وقتی به گذشته نگاه میکنم، میبینم چقدر تغییر کردهام. دیگر با کوچکترین مسئله نمیشکنم، بلکه میدانم هر سختی پیامی در دل خود دارد. حالا نقطهی تحملم بالا رفته، دلم آرامتر شده و به جای گله و شکایت، برای تمام تجربههایی که مرا به اینجا رساندهاند، شکر میکنم. خدا را شکر میکنم، خدایی که مرا به کنگره دعوت کرد؛ برای رشد در مسیر زندگیام، برای خدمت، برای ماندن.
	من همیشه بیقرار بودم، همیشه احساس میکردم نیمهای گمشده دارم؛ اما اکنون که هفت سال از ورودم به این مسیر میگذرد، دریافتهام آن نیمهی گمشده، خودِ من بودم. من، خودم را گم کرده بودم. خدا را شکر میکنم که با آموزشهای کنگره ۶۰ توانستم دوباره خودم را پیدا کنم. انشاءالله تا جایی که ریشههایم قوی و استوار شوند، در کنگره ۶۰ بمانم.
	تایپ: همسفر راهنما راضیه – لژیون دوم – نمایندگی یاس اصفهان
	ویرایش: مسافر منا – لژیون بیستویکم – نمایندگی یاس اصفهان
	بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
                                
                                    
                                    
                                        - تعداد بازدید از این مطلب :
                                        11