مصاحبه با دنور محترم مسافرمجتبی:
در ابتدا خواهشمندم به رسم کنگره خودتان را معرفی بفرمایید.
سلام دوستان مجتبی هستم یک مسافر، با تخریب 10 سال وارد کنگره شدم آنتی ایکس شیره و شربت OT بوده روش درمان DST داروی درمان شربت OT طول سفر 10 ماه و 5 روز راهنما آقا کیان رشته ورزشی فوتبال رهایی 5 سال و 4 ماه و 7 روز.
از نظر شما چه تعریفی برای کلمه ی بخشش می تواند معنی حقیقی این کلمه را بیان کند؟
بخشش از نظر من این است که گاهی انسان از غذایی که میگیرد و مصرف میکند لذت میبرد و احساس خوبی دارد؛ مثل ماه محرم که غذایی میگیری، میخوری و حالت خوب میشود. اما یک جایی هست که دیگر آن عمل زیاد حالت را خوب نمیکند. جایی هست که باید خودت برای دیگران غذا بپزی، خودت کاری انجام بدهی. وقتی آن کار را انجام دادی و آرامش درونت آمد، آنوقت است که بخشش به تو جواب میدهد. من این حس را تجربه کردهام.
قبل از رسیدن به این جایگاه چه ترس ها یا تردید هایی داشتید؟
بله، ترس بوده و هست. برای خود من دوراهیهایی پیش آمد که آیا این کار را انجام بدهم یا ندهم؟ اما با ایمانی که به سیستم کنگره و به خداوند داشتم، میدانستم که باید عمل کنم. چون در برابر زحماتی که کنگره برای من کشیده بود، من هیچ کاری نکرده بودم. تنها کاری که توانستم انجام بدهم، گذشتن از ترسم بود. از نظر مادی هیچ تأثیری روی زندگیام نداشت، حتی بهتر هم شد.
وقتی انگشتر دنوری رو گرفتید چه احساسی داشتید؟
انگشتر دنور حس خیلی خوبی دارد، چون مستقیم از دستان آقای مهندس میگیری. آن روز برای من روز خوبی بود، روزی که فهمیدم اگر میخواهی حالت خوب باشد، باید ببخشی. همیشه نگاهم به آقای مهندس بود؛ اگر ایشان نبودند، من و خانوادهام کجا بودیم؟ آقای مهندس از خیلی چیزها گذشتند، پس من هم باید یاد بگیرم ببخشم. اینکه از دستان ایشان انگشتر گرفتم، حس بسیار خوبی بود.
بزرگترین هدیه ای که از این جایگاه گرفتید چه جوری توصیف میکنید؟
بزرگترین هدیهای که گرفتم، گرفتن خشمم بود. من انسانی فوقالعاده انتقامجو بودم، نمیتوانستم از دیگران بگذرم و باید انتقام میگرفتم. اما لژیون سردار باعث شد ببخشم و از آدمها بگذرم. اگر کسی اشتباهی میکرد و نمیتوانستم حقم را بگیرم، یاد گرفتم ببخشم. آرامشی که بعد از آن در زندگیام آمد، باعث شد بسیاری از مشکلاتم حل شود. خشم همیشه در زندگیام بود و حتی باعث شده بود با خانوادهام آشتی نکنم، اما فهمیدم همین خشم نشانه رحمت خداوند بود.
بخشش مالی چه ارتباطی با درمان و حال خوش دارد؟
بخشش مالی جایی است که انسان از مصرفکنندگی خارج میشود. در سفر اول فقط مصرفکنندهای، اما در سفر دوم باید کاری انجام بدهی، حرکتی بکنی و نشانی از خودت بگذاری. باید از درمانی که خداوند و سیستم کنگره به تو داده، ببخشی. خداوند هرچقدر انسان ببخشد، بیشتر به او میدهد. برعکس خیلی از انسانهای بیرون که فکر میکنند اگر از مالشان بدهند، کم میشود؛ من به عینه دیدم که نه تنها کم نمیشود، بلکه رحمت خدا بیشتر میشود.
بعد از دنور شدن مسیر خدمتی شما چطور تغییر کرد؟
وقتی دنور شدم، یک پله بالاتر رفتم. اوایل سخت بود، چون بعضیها سرزنش میکردند یا نمیفهمیدند، اما بعد از انجام این عمل، مسیر زندگیام کاملاً تغییر کرد. آقای مهندس فرمودند: «پول که جان نیست، پول میدهیم، جان نمیدهیم؛ اما انسان برای رسیدن به پول، از جانش میگذرد.» برای من گذشتن از مال لذتبخش بود. بعد از این سختی، خداوند در دیگری را باز کرد و فهمیدم فقط کافی است از ترس بگذری و ایمان داشته باشی. خداوند اگر بخواهد به تو میدهد، نخواهد هم نمیدهد؛ و این برای من تجربهای شگفتانگیز بود.
من به خاطر تاریکیهای زیادی که تجربه کرده بودم و در آرزوی رهایی بودم، پول برایم دیگر مهم نبود؛ آن حال خوش برایم مهمتر بود. در وادی دوم فهمیدم که از جرقه به منبع روشنایی میرسیم. ایمان داشتم که اتفاقات خوبی در راه است، فقط باید عمل میکردم. وقتی عمل کردم، زندگیام بسیار بهتر شد.
و در آخر صحبتی با افرادی که میخواهند وارد لژیون سردار بشن بفرمایید.
اول از همه، انسانها باید به آگاهی برسند. اگر آگاهی نباشد، تخریب به وجود میآید. باید بدانند چرا میخواهند بدهند؛ برای دو برابر شدن مالشان یا برای سپاس از سیستمی که رایگان درمان را در اختیارشان گذاشته؟ اگر آگاهانه بدهند، خداوند هم به آنها میدهد؛ اما اگر بخواهند با خدا معامله کنند، جواب نمیگیرند. باید بدانند سیستم چه زحمتی برایشان کشیده است. اگر این را بفهمند، دیگر پول برایشان مهم نیست. انسان باید هم جان بدهد و هم مال، چون پول در برابر سلامتی هیچ نیست.درک این موضوع که خداوند دوباره سیستم جسم انسان را به کار میاندازد، خودش معجزه است. سلامتی را با هیچ چیز نمیشود عوض کرد. من بارها فکر کردهام که حتی اگر خداوند زندگیام را بگیرد، باز هم راضیام، چون میدانم سلامتی از همه چیز بالاتر است.
بخشش باعث میشود خداوند به انسان اجازه «دیدن» بدهد. دیدن خیلی مهم است؛ چون گاهی بارها از کنار چیزی میگذری و نمیبینی. وقتی خدا اجازه دیدن بدهد، تازه متوجه میشوی چه نعمتهایی در زندگی داری. آنوقت است که بخشش برایت طبیعی میشود؛ هرچقدر میبخشی، بیشتر دریافت میکنی. در پیام «از نقطه سیاه تا رنگینکمان» گفته میشود: از هیچ به دریای بیکران رسیدن، شاید نتوان با عقل آن را تطبیق نمود، اما انجام آن نوری است به سوی ماوراء، که حقیقتی است از چشم پنهان. و واقعاً همینطور است. بعضیها فکر میکنند ما دیوانهایم، اما حقیقت در همین مسیر نهفته است. وقتی خدمت میکنی و میبخشی، خداوند روزیات را جور دیگری میدهد. روزی میرسد که میبینی قبلاً با ۱۷–۱۸ ساعت کار به جایی نمیرسیدی، اما حالا با کمترین تلاش، خداوند به تو برکت میدهد؛ چون یاد گرفتی چطور نگاهت را به زندگی عوض کنی.
در پایان اگر صحبت خاصی دارید، بفرمایید.
از آقای مهندس تشکر میکنم؛ از صمیم قلبم ممنونم که اجازه خدمت در این سیستم را به ما دادند. خداوند اجازه داد که دردم را ببینم و بفهمم. خیلی از انسانها عمرشان را میگذرانند اما متوجه دردشان نمیشوند. اما خداوند از طریق کنگره به من کمک کرد تا دردم را بشناسم و درمان کنم.از خانوادهام هم تشکر میکنم که اجازه دادند در این مسیر خدمت کنم و خودم را بشناسم. آقای مهندس انسانی بزرگ است؛ بزرگی ایشان هیچوقت کم نمیشود، چون سیستمی طراحی کردند که ما را به خودمان بشناساند. این یکی از شاهکارهای آقای مهندس است که به من یاد داد زندگی فقط همین دنیای زمینی نیست؛ زندگیهای دیگری هم هست و باید توشهای برای آنها جمع کرد. اگر میخواهی از زندگی لذت ببری، لذت در برطرف کردن درد مردم است. اگر بتوانی درد کسی را کم کنی، مطمئن باش در زندگی خودت هم گشایش پیدا میشود. من در طول ۱۲–۱۳ سال حضورم در کنگره، این را بارها تجربه کردهام و با ایمان کامل میگویم: شکرگزار آقای مهندس و سیستم بزرگ کنگره ۶۰ هستم.
سایت نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
121