جلسهی پنجم از دورهی هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژهی آقایان مسافرنمایندگی پردیس با استادی راهنمای محترم مسافر مصطفی، نگهبانی مسافرمسعود و دبیری مسافرموسی با دستورجلسهی «وادی نهم: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود» در روز دوشنبه 12 آبان ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
این روزها زیاد به وادی نهم فکر میکردم؛ جایی که میگوید: وقتی نیرویی از کم آغاز شود و به درجه بالاتر و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود. با خودم فکر کردم، اصلاً چرا باید دنبال نقطه تحمل باشم؟ برای چه باید ظرفیتم بالا برود؟ مثلاً برای اینکه وقتی کسی در خیابان از پشت نور بالا میدهد یا رفتار نامناسبی میکند، عصبانی نشوم؟ نه، موضوع فقط این نیست. در واقع، ظرفیت بالا رفتن یعنی قدرت پیدا کردن برای تغییر صفات؛ و این همان جایی است که وادی دهم به میان میآید: صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون انسان جاری است.
یعنی چه؟ یعنی انسان میتواند تغییر کند. صفات منفی و پیوندهای غلطی که در طول زندگی و مخصوصاً در دوران مصرف مواد مخدر در وجود ما شکل گرفته، قابل تغییر است. پس اگر قرار است صفات تغییر کنند، باید ظرفیت و تحمل ما بالا برود. در واقع، وادی نهم بدون وادی دهم معنایی ندارد؛ چون ظرفیت زمانی ارزش دارد که به تغییر صفت منجر شود.
بدترین صفتی که انسان میتواند با خود حمل کند چیست؟ به نظر من، پیمانشکنی است؛ نافرمانی از عهدی که با خدا بستهایم. من هم پیمانشکنی کردم. من با خدای خودم عهد بسته بودم که به شجره خبیثه نزدیک نشوم، ولی شدم. عهد بسته بودم به دروغ نزدیک نشوم، ولی شدم. من کامل بودم، اما خودم باعث شدم از آن جایگاه پایین بیایم. درد من از شکستن همین پیمان است؛ از اینکه حرف و عملم یکی نبوده است.
بسیاری از ما در دوران مصرف، همین مسیر را طی کردیم. من هم مثل خیلیها، گرفتار بودم. یادم هست زمانی که در خانه پدر و مادرم زندگی میکردم، وقتی میگفتند برو نان بگیر، ساعت شش عصر میرفتم و دو نصف شب با نان برمیگشتم! این یعنی گمگشتگی کامل. اما امروز در مسیر تغییر صفتها هستم و سعی دارم همان صفات ناپسند را کنار بگذارم. برای این تغییر، باید فرمانبردار بود، باید ظرفیت را بالا برد.
.jpg)
وقتی ظرفیت بالا میرود، انسان قدرت پیدا میکند؛ قدرت کندن از تعلقات، از مواد، از مادیات، از پول، از نفس و از هر آنچه مانع رشد اوست. هیچ چیز در این هستی مفت و مجانی نیست. حتی این صندلی که امروز روی آن نشستهای، بهای خودش را دارد. بهایش شاید ۲۰ سال عمر، سپیدی موها، و بزرگ شدن فرزندی باشد که کنارش نبودی. اما حالا که اینجا نشستهای، یعنی پذیرفتهای، یعنی هزینهاش را دادهای. ما در این مسیر باید به دنبال قدرت بخشش باشیم، نه قدرت پول. بخشیدن واقعی یعنی بتوانی بدهی و انتظار بازگشت نداشته باشی.
سختیِ بخشش در همینجاست. بعضیها میگویند: «من یکپنجم شربت را کم کردم، چرا حالم خوب نیست؟» چون کم کردی، اما نبخشیدی. بخشش یعنی دل کندن، نه فقط کم کردن. یادمان نرود، کائنات هیچچیز را مفت به کسی نمیدهد. اگر در مسیر هستی، باید با درد رشد کنی. هیچکس بدون درد نمیتواند صفات ناپسندش را کنار بگذارد.
مشکل و سختی برای همه هست، برای من هم هست. اما تفاوت در نوع مواجهه است. سرباز با کوچکترین خراش فریاد میزند، اما فرمانده حتی با تیر هم سکوت میکند. غر زدن هیچ دردی را درمان نمیکند. مشکلات بخشی از مسیر سفر ما هستند. اگر میخواهی پیروز شوی، وسط میدان بمان، بساز، تحمل کن، ببخش و ادامه بده.
و در ادامه بازدید دستیار دیده بان مسافر علی از نمایندگی پردیس:
.jpg)
سایت نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
119