وادی نهم به ما میآموزد که وقتی نیرویی به تدریج و از کم آغاز میشود و به درجات بالاتر میرسد، نقطه تحمل در فرد ایجاد میشود. پیش از ورود به کنگره، فردی عصبی و زود رنجی بودم و از همهچیز خیلی سریع ناامید میشدم. زمانیکه کسی حرفی میزد بدون تأمل پاسخ میدادم و اصلاً برایم مهم نبود که آن شخص ناراحت میشود و یا اینکه دلش میشکند؛ اما اکنون پیش از هر سخنی فکر میکنم و سپس آن را به زبان میآورم. این آگاهی را کسب کردهام که اگر ذرهای به کسی بدی کنم یا کسی از من رنجیده شود، تاوان آن را پس خواهم داد. به قول معروف: «حتی اگر آن بدی در حد یک مورچه روی صخرهای بزرگ در دل تاریکی باشد، باز هم آن بدی یا خوبی به من باز میگردد.»
با توجه به اینکه مسافرم وارد کنگره شده بود و من همراه او نیامده بودم، اصلاً از نقطه تحمل چیزی نمیدانستم. وقتی مشکلی پیش میآمد، سریعاً از کوره در میرفتم و مسافرم میگفت که نقطه تحمل در من به وجود نیامده است و من متوجه نمیشدم که او از چه چیزی صحبت میکند و درک این موضوع برایم خیلی سخت بود؛ اما زمانیکه وارد کنگره شدم و چندین بار این وادی برایم تکرار شد، تازه متوجه مفهوم نقطه تحمل شدم و فهمیدم که در جهان هستی، همهچیز دارای نقطه تحمل است. صحبتهای راهنما و اعضاء کنگره برایم بسیار جالب بود و با خودم میگفتم: مگر میشود یک نفر با مصرف کننده زندگی کند و آنقدر حالش خوب باشد؟! بعد از مدتی که به کنگره آمدم و آموزش گرفتم، فهمیدم که حتی با وجود مشکلات هم میتوان حال خوش را تجربه کرد.
اکنون دو سال و نیم است که به کنگره میآیم و محیط کنگره برای من یک دلگرمی بزرگ شده است. همیشه سپاسگزار دوستی هستم که در این راه من را تشویق کردند و باعث ماندگار شدن من در کنگره شدند. من شخصاً نقطه تحمل بسیار پایینی داشتم و کوچکترین مشکل یا مسئلهای فکرم را درگیر میکرد. فکر و عقیده من به اینگونه بود که باید در زمان بسیار کمی، همهچیز تغییر کند؛ اما در این وادی یاد گرفتم که همهچیز باید به آرامی و به مرور زمان اتفاق بیفتد تا نقطه تحمل در آن شکل بگیرد و اگر از نقطه تحمل فردی عبور کنیم قطعاً باعث آشوب در او میشود. من در زندگی تخریبهای بسیاری داشتم که خودم از آنها بیخبر بودم. با ورود به کنگره، ذرهذره آنها را پیدا کردم و سعی کردم آن چیزهایی را که سالیان سال باعث از بین رفتن آرامشم شده بود، اصلاح کنم.
با آمدنم به کنگره، نور امید در دلم شروع به روشن شدن شد و این موضوع را کاملاً درک کردم که مشکلات برای همه وجود دارد، بنابراین من بایستی در برابر مشکلات و مسائل زندگی محکم و استوار باشم همچنین باید یاد بگیرم که چگونه از آن مشکلات یا گذرگاههای سخت و دشوار عبور کنم تا کمترین آسیب را به روح، جسم و افکارم وارد کنم و مانند برگی که روی آب شناور است، باقی بمانم تا به اعماق تاریکی نروم. همیشه مشکلات را لعنت میدانستم؛ اما غافل از اینکه اکثر اوقات آنها رحمتهایی هستند که برای من اتفاق افتادهاند. الان از لحظه به لحظه زندگیم استفاده میکنم و لحظات را با لذت سپری میکنم. در اوایل ورودم به کنگره نمیتوانستم با نوشتن سیدی کنار بیایم؛ اما به مرور زمان این موضوع در من حل شد همچنین میتوانم به جرأت بگویم که نوشتن سیدی یکی از آموزشهایی بود که توانست نقطه تحمل من را بالا ببرد. همیشه خدا را شکر میکنم که با مسیر کنگره آشنا شدم و توانستم از آن تاریکیها به سمت نور حرکت کنم و در مسیر صراط مستقیم قرار بگیرم.
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر عفت رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
175