English Version
This Site Is Available In English

خیلی زود، دیر می‌شود

خیلی زود، دیر می‌شود

جلسه ششم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره60 نمایندگی تخت‌ جمشید شیراز به استادی پهلوان همسفر زهرا، نگهبانی دنور همسفر سهیلا و دبیری همسفر رخساره با دستور جلسه «OT ،DST» روز ۵ آبان‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به‌ کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خیلی خوشحالم که در جمع شما عزیزان قرار می‌گیرم، از نگهبان، دبیر، خزانه‌دار همچنین ایجنت و مرزبانان بسیار تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند، خیلی خوشحالم که امروز خداوند این فرصت را به من داد تا در کنار شما عزیزان باشم به واسطه درد مشترکی که داریم درست است که فاصله‌ها از نظر کیلومتری زیاد است؛ ولی از نظر دلی احساس نمی‌کنیم که از هم دوریم، می‌آییم در کنار هم قرار می‌گیریم و به هم انرژی می‌دهیم و این انرژی بدرقه راه همدیگر می‌شود برای ادامه مسیر ان‌شاءالله که جلسه خوب و پرباری را داشته باشیم.

در مورد دستور جلسه خیلی خوب شد که آقای مهندس با تدابیر بسیار بالایی که دارند دستور جلسات لژیون سردار را با دستور جلسات کارگاه یکی کردند که من ارتباط بین این دستور جلسات را برای خودم به چالش بکشم که چه ارتباطی می‌تواند بین لژیون سردار و جلسات باشد؟ لژیون سردار را از جلسات جدا نکردند آن‌ها را تازه با هم ادغام کردند و درون هم، آن‌ها را طنابیدند که متوجه شویم چه ارتباطی بین این دستور جلسات با همدیگر وجود دارد؟ در مورد یکی از دستور جلسات که برای من خیلی چالشی بود همین دستور جلسه امروز DST و OT و ارتباط آن با لژیون سردار است.

همان‌طور که خودتان می‌دانید DST یک روشی است که مهندس حسین دژاکام اختراع کردند روشی پلکانی است برای درمان اعتیاد و الآن ما شاهد هستیم که اعتیاد کمترین کاری است که با روش DST اجرا می‌شود در ادامه سیگار و چاقی هم درمان شد و سرطان‌ها را داریم می‌بینیم که به کولیت اولسراتیو را همه یکی پس از دیگری می‌بینید که چه بیماری با این روش در کنار OT داروی درمانی است. تریاک یک ماده الهی است که خداوند قرار داده که اگر در دست پزشکان حاذق باشد که مثمرثمر است؛ همان‌طوری که الگوی بی‌نقص آن را شما امروز می‌بینید و اگر در دست سودجویان قرار بگیرد می‌بینید که چه‌قدر ضررهای بسیار زیادی دارد. داشتم فکر می‌کردم که شامل پول، منابع علمی و نیروهایی هستند که به‌عنوان راهنما از آن‌ها یاد می‌شود.

دقیقاً این دستور جلسه ضلع سوم آن DST و OT است که ما با DST از تاریکی به طرف نور آمدیم، امروز با لژیون سردار می‌توانیم نور را به دیگران ببخشیم، چرا؟ چون در کلام‌الله می‌گویند: آنان که می‌دانند و آنانی که نمی‌دانند با هم برابرند؟ قطعاً هم برابر نیستند. من و شما که امروز آمدیم با این روش درمان شدیم و به حال خوب رسیدیم و چاقی‌مان را درمان کردیم، سیگار مسافران یا همسفرانی که خودشان در لژیون سیگار و قلیان هستند، آن‌ها را درمان کردیم و همه از اعتیاد اذیت بودند، آن را درمان کردیم. آیا باید به خودمان بسنده کنیم و تنها خانواده خودمان برایمان مهم باشد؟

اولین عشقی که در وادی ۱۴ که عشق مخلوق به مخلوق است برسند؛ قطعاً باید در مقابل افرادی که در جاهای مختلف کشورمان یا در خارج از کشور هستند و از اعتیاد در رنج هستند در مقابل آن‌ها مسئول هستیم. من که می‌دانم و در کلام‌الله گفته شده است و بارها هم در سی‌دی‌ها گفته‌اند که پررنگ باشیم و نقشی که خودم با دستان خودم نوشتم روز قیامت شاهد هستند، می‌دانستی و هیچ عملی انجام ندادی و آن رسالت من در لژیون سردار پررنگ و پر نقش باشد که بتوانم این روش و این متد را برای دیگران هم ببینم.

حالا در اصفهان یک بیمارستانی است به اسم فارابی که بیماران روانی در آنجا بستری می‌کنند بی‌تعارف می‌گویم: من زهرا، امروز چون می‌دانم روش و درمانی هست در مقابل تمام بیماران روانی که در بیمارستان فارابی هستند مسئول هستم؛ باید همه به درون خودشان بروند که منظور چیست که در کلام الله می‌گوید: آیا آنان که می‌دانند و نمی‌دانند با هم برابرند؟

من در قبال همه افرادی که در اعتیاد در رنج و عذاب هستند مسئول هست. شاید بگویید که خودشان کردند، می‌خواستند این کار را نکنند و این کار هزاران سال انجام شده و در سی‌دی خط سوم آقای مهندس گفتند: هزاران حیات طول کشیده است که این بستر فراهم شود و الآن هم که فراهم شده است من و شما برگزیده شده‌ایم، مسئول هستیم بر تک‌تک عزیزان که در رنج و اعتیاد یا در مریضی و چاقی هستند و نمی‌دانند اگر اسلیو معده انجام می‌دهند و جان خودشان را به خطر می‌اندازند، من در مقابل تمام آن‌ها مسئول هستم و باید مسئولیت خودم را به خوبی انجام بدهم و چراغ کنگره را با پررنگ کردن لژیون سردار جوری نشان بدهم که بتوانم آن روش و متد به گوش همه عزیزان برسد تا بتوانیم از درد و رنج بشر کاهش بدهیم.

آقای مهندس و استاد امین بارها به ما گفتند: خیلی زود، دیر می‌شود، مالی که در دست ماست فقط به امانت است، هیچ مالکیتی نسبت به آن نداریم. مولانا خیلی قشنگ می‌گوید: مال اگر در دست تو باشد نیکوست و اگر در دل تو رود بندگی است و نباید به آن چیزی که دارم دل ببندم، من مالک هیچ چیزی نیستم، مالک فرزند خودم نیستم، در حقیقت مالک موی سفید خودم هم نیستم. خداوند می‌گوید: من، شما را با فرزندانتان و با مالتان امتحان می‌کنم؛ پس حالا که این بستر فراهم شده و این بستر را آقای مهندس فراهم کردند که بتوانیم آن بخششی که در کلام الله گفته شده است این‌جا رقم بزنیم، من مسئول هستم.

بیاییم و این را بپذیریم و این موضوع را امروز در مصاحبه هم گفتم: من نمی‌توانم تضمین کنم که در آینده بچه من خدای ناکرده گرفتار بیماری سرطان و اعتیاد نشود؛ ولی با روشن کردن چراغ کنگره می‌توانم این ضمانت را بدهم که اگر گرفتار مریضی‌ شد جایی وجود دارد و یک بستری هست که او را درمان کند.

خیلی مراقب باشید که همان‌طور که در گزارش لژیون سردار، دبیر خواندند خیلی زود، دیر می‌شود و در سال آینده بگوییم که خیلی خوب شد که من توانستم پررنگ در گل‌ریزان شرکت کنم. با توجه به اين‌که گل‌ریزان را در پیش‌ روی داریم، فکر نکنید کسی که در جایگاه پهلوانی، دنوری و سرداری قرار می‌گیرد از مازاد پولش آمده و گذشته است، از مازاد پولش بگذرد حتماً خداوند هم از مازاد نعمت‌هایش برای او می‌گذارد؛ ولی اگر کسی که از خواسته‌های خودش گذشته است.

فرق تاوان و بها این است که تاوان یعنی جبران کاری را کردن و بها یعنی من بتوانم از خواسته‌های معقول خودم بگذرم و آنجاست که می‌آید از خواسته‌های معقول خودش می‌گذرد و آن وقت است که خداوند هم درهای رحمتش را بر روی تو باز می‌کند. این فرصت‌ها را غنیمت بشمارید دقیقاً افرادی که در کنار ما از اینجا می‌روند؛ باید پولشان را تبدیل به پول آن کشور کنند.

من زهرا باید برای آخرتم قطعاً پولم را تبدیل کنم به معنویات که توشه آخرتم شود که بتوانم از آن استفاده لازم را ببرم. خیلی مراقب باشیم من دو هفته پیش در استادی خودم گفتم و برای خودم تلنگر بود، خوب می‌شود اگر اینجا هم بگویم یکی از رهجوهای من پیش من آمد و گفت: پدرم از وضع مالی خیلی خوبی برخوردار بود و یک سالی می‌شود که به رحمت خدا رفته است، صبح جمعه در پارک برای من تعریف کرد که دیشب سالگرد پدرم بود که یک‌ سال از فوتشان گذشته است و به خواب دخترش آمده بود و دست بر جیب‌هایش کرده و گفته بود که من چیزی ندارم که بخورم، من امروز همه را در پارک به صبحانه دعوت کردم که به روح پدرم برسد. گفتم: کار بسیار ارزشمندی کرده و کار خیلی خوبی کردی؛ ولی به نظرت اگر من ناهار بخورم، تو سیر می‌شوی؟ گفت: یعنی چه؟ گفتم: یعنی این‌که آقای مهندس گفتند: هیچ نفسی بار نفس دیگر را برنمی‌دارد. هر کسی این روز باید به فکر خودش باشد؛ حتی بچه‌های ما نمی‌توانند برای ما کاری کنند.

همان داستانی که به حضرت محمد (ص) یک فردی بود که یک انبار خرما داشت و گفته بود که بعد از مرگم این خرما را در میان افراد تقسیم کنید و حضرت محمد (ص) فرمودند: کاش در زمانی که زنده بود خودش خرماها را پخش می‌کرد و بین مردم تقسیم می‌کرد و این باید برای من گوشزد شود. قبل از گل‌ریزان ماهی یک باری که لژیون سردار برای ما رقم زده می‌شود صرفاً جهت این‌که امر راهنما بوده، خیلی تفریحی بوده این‌که بروم یا نروم این‌ جوری نباشد؛ باید برنامه‌ریزی باشد، هر کسی در مال اندوختنش باید هدف داشته باشد و اگر بدون هدف باشد قطعاً مال بر آن سوار می‌شود و آنجاست که مال فرمانده می‌شود.

فردی گریه می‌کند و می‌گوید: من نمی‌توانم از مالم ببخشم، آنجاست که فرمانده او مادیات است، اینجاست که می‌گوید در وادی یازدهم، مادیات بر انسان سوار شده است و کسی که بر مادیات سوار می‌شود نیمی از راه را رفته است همه این‌ بچه‌ها، لژیون سردار، این گفته‌ها از انبیاء، از آقای مهندس، همه این‌ها برای این است که من بتوانم از خودم برای حیات‌های بعدی اندوخته‌ای ببرم وگرنه که نه از من چیزی کم می‌شود و نه قرار است شما به من چیزی بدهید، همه این‌ها گوشزدی است که من بتوانم برای حیات‌های بعدی که آقای مهندس جایشان محفوظ است، چرا این‌قدر و این همه سال در هر سی‌دی از مادیات می‌گویند؟ برای این‌که بشر از خواب غفلتی که رفته و فکر می‌کند همه چیز در این حیات، از آن خواب غفلت بیدار شود که بداند انسان بقا دارد و برای ادامه بقا و ادامه حیات نیاز به انرژی دارد که در این جهان یاد گرفته است.

من آمدم که یاد بگیرم که چگونه ببخشم و آن صفتی که در کلام‌ الله اولین چیزی که از خداوند یاد شده است، به نام خداوند بخشنده مهربان بتوانم صفات خداوند را در خودم تعبیه کنم، ان‌شاءالله که باعث شود که من زهرا خیلی فکر کنم گل‌ریزان و به یاد بیاورم مهم‌ترین مسئله‌ای است که کسی که فراموش کار کافر است و به یاد بیاورم نعمت‌های که کنگره‌ به من داده است. اگر به ما می‌گفتند: ورودی کنگره ۱۰۰ میلیون است حاضر بودیم فرش زیر پایمان را بفروشیم، حاضر بودیم خرده طلاهایمان را بفروشیم‌؛ ولی الآن که رایگان است، قدرش را نمی‌دانیم و کافر هستیم که کنگره چه‌چیزی را به ما داده است؟

بدون رودربایستی بگوبم: ما مدیون کنگره هستیم، مسافرمان جانش را بدهکار کنگره است. خودمان زمان کرونا همه جا می‌رفتیم و می‌آمدیم؛ ولی اتفاقی برایمان نیفتاد و جان سالم به در بردیم، به نظرم در جایگاه خدمتی، مالی قرار گرفتن خیلی کار شاقی نکردیم؛ واقعاً جوانی مسافرهایمان، اين‌که بچه من در کنار پدرش و زیر سایه پدرش زندگی بکند، این را مدیون کنگره هستیم، وقتی همه این‌ها را یکی یکی برای خودم بشمارم و آن موقع است که می‌توانم بر ترس‌هایم غلبه کنم، آن موقع است که می‌توانم کیفم را که باز می‌کنم برای قانون سبد یازدهم بین ۱۰ هزاری و تراول ۵۰ هزاری نمانم و بتوانم تراول ۵۰ هزاری را از خودم بِکَنم و همان‌طور که کنگره برای من صدش را گذاشته، من هم برای کنگره صدم را بگذارم.

من آمدم بدون این‌که چیزی از من بپرسند مرا راه داده و بهترین‌ها را در اختیارم قرار دادند؛ پس الآن نوبت من است؛ باید کاری را انجام بدهم که خیلی زیبا است، در جشن گلریزان که مخاطب خداوند است. ما خیلی جشن‌های در کنگره داریم، جشن مرزبان، جشن راهنما آن‌جاست که وقتی می‌خواهی کاری انجام بدهی قطعاً مرزبان، ایجنت و راهنما از شما تشکر و سپاسگزاری می‌کنند و آن چیزی را که پرداخت کردی را مزدش می‌گیری؛ ولی در جشن گل‌ریزان معامله با خداوند می‌کنید و این معامله با خداوند، معامله‌ای دو سر سود است که من می‌توانم آخر عاقبت بخیری خودم و فرزندانم چه در این حیات و چه در حیات دیگر داشته باشم؛ پس پررنگ و مستدام در گلریزان شرکت نمایم تا چراغ کنگره را در استان فارس برای عزیزان و فرزندانمان روشن نگه داریم که آن‌ها هم بتوانند از این فرصت استفاده کنند.

مرزبانان کشیک: همسفر مریم و مسافر روح الله
عکاس: مرزبان خبری همسفر زهرا
تایپیست: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر مهسا (لژیون نهم)
ویرایش و ارسال: همسفر رخساره رهجوی راهنما همسفر آمنه (لژیون پنجم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی تخت‌جمشید شیراز

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .