English Version
This Site Is Available In English

اگر آقای مهندس نبود و روش کنگره ۶۰ نبود، داروی OT هم نبود

اگر آقای مهندس نبود و روش کنگره ۶۰ نبود، داروی OT هم نبود

جلسه دوم از دور چهارم جلسات لژیون سردار نمایندگی شعبه یوسف، با استادی راهنمای محترم مسافر علی ، نگهبانی دنور مسافر علی و دبیری مسافر سیاوش با دستور جلسه
”DST . OT" در روز دوشنبه 5 آبان‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۹:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

اگر بخواهم یک داستان کوتاه برای کسی تعریف کنم که اصلاً نمی‌داند کنگره چیست یا مصرف‌کننده نیست، بلکه یک فرد عادی است، می‌گویم: زمانی انسانی در قعر تاریکی قرار داشت؛ انسانی بدهکار، افسرده، شکست‌خورده، با خانواده‌ای از هم پاشیده و درگیر مشکلات فراوان. چنین انسانی که تعادل ندارد، با مواد مخدر نیز پیوند خورده است؛ یعنی دو شیطان قوی با هم متحد شده‌اند و تاریکی عظیمی را رقم زده‌اند.

اما همین انسان شکست‌خورده، یک روز تصمیم می‌گیرد به سمت نور حرکت کند. در ماه مبارک رمضان تصمیم می‌گیرد دارویش را منظم کند و قدم در مسیر درمان بگذارد. وقتی با نور معامله می‌کند، یعنی با خداوند معامله کرده است. از خداوند کمک می‌خواهد و در صراط مستقیم ثابت‌قدم می‌ماند. از کسی که حرفی برای گفتن نداشت، فراری بود و می‌گفت بدهکار و بدبختم، مصرف‌کننده‌ام، شیره‌چی‌ام، تبدیل می‌شود به انسانی که اگر کسی بیماری دارد، می‌گوید: من درمانش می‌کنم.

می‌گوید: سرطان سینه است؟ من درمان می‌کنم. آسم؟ من درمان می‌کنم. جایی که انحصاری نمی‌تواند درمان کند، من کمک می‌کنم. چرا؟ چون با نور معامله کرده‌ام.

اگر آقای مهندس نبود و روش کنگره ۶۰ نبود، داروی OT هم نبود. تریاک برای من و شما عزیز و ارزشمند نیست، اما آقای مهندس از تریاک درس می‌گیرد و در جهت نور حرکت می‌کند. هیچ کاری برای خداوند نشدنی نیست. کسی که در مسیر صراط مستقیم حرکت می‌کند، مهم نیست بار تاریکی‌اش چقدر سنگین است؛ خداوند اگر بخواهد، او را عزیزترین، خدمتگزارترین و موفق‌ترین انسان می‌کند.

من خودم تا همین چند وقت پیش فکر می‌کردم DST فقط دور هم بودن است؛ یک راهنما داریم، یک روش داریم، کم می‌کنیم. اما نه، DST خودِ عشق است. DST خودش وادی چهاردهم است که در نهایت به عشق و محبت می‌رسیم. از گذرگاه‌های مختلف عبور می‌کنیم: از تفکر، از ناامیدی، از اینکه فقط خودت باید مشکلاتت را حل کنی، از اینکه باید حرکت کنی، از اینکه نیروی تحملت را بالا ببری. همه این‌ها برای رسیدن به عشق و محبت است.

انسانی که این همه گذرگاه را رد می‌کند، به دنبال چیست؟ به دنبال صلح و آرامش. DST من را به کجا می‌رساند؟ مثلث عشق: جاذبه، حس، سایه. مهندس می‌گوید از سایه بگذرید، تمرکزتان را بگذارید روی جاذبه و حس. کسی که با DST پیوند محبت دارد، DST برایش ارزشمند است. یعنی از مصرف مواد می‌رسد به رهایی.

بچه‌هایی که در سفر دوم هستند، حالشان را با زمان مصرف مقایسه کنند. اگر الان هوس دارم دو تا دود مصرف کنم، DST چه می‌گوید؟ آیا من با DST پیوند محبت دارم یا با آن دو تا دود؟ آن دو تا من را به کجا می‌رساند؟

کلامی که از دهان راهنما بیرون می‌آید، مقدس است. حتی اگر بگوید متادون، حتی OT نیست، فقط بگوید متادون را منظم کن، سه تا پنج سی‌سی بخور، آن کلام مقدس است. برنامه‌ای که به شما داده می‌شود، مقدس است. نامه‌ای که به شما داده می‌شود، مقدس است. رأس ساعت دارو را می‌خوری، داری یک کار مقدس انجام می‌دهی، داری به سمت رستگاری حرکت می‌کنی.

معامله با نور، حرکت در جهت نور، حتماً تو را نجات می‌دهد، حتماً من را نجات می‌دهد.

بخشش هم یکی از گزینه‌هایی است که باید انجام شود. جهل باعث می‌شود نبینیم، جای اولویت‌ها را عوض کنیم. فرمان آمده به کنگره، فرمان نوشتن سی‌دی، ولی می‌گوییم اول به مادرم کمک کنم، اول بروم کار کنم، درس بخوانم، دانشگاه بروم. جای اولویت‌ها را عوض می‌کنیم.

بعد می‌بینی که از انجام ندادن تعهد لژیون سردار، دچار اشتباه می‌شوی. مثال می‌زنم: طلا بخرم، بعد دو برابر شود، سال دیگر پهلوان شوم. تشخیص حرکت تاریکی راحت نیست، بلکه به زیباترین شکل است. در یک لحظه کوتاه تو از مسیر خارج می‌شوی. کنگره همین را یاد می‌دهد.

اگر امسال در بخشش عمل نکنم، از من گرفته می‌شود. سرم گرم کارهای دیگر می‌شود. می‌گویم چهار ساله، پنج ساله، ده ساله‌ام، ولی خبری نیست. در مسیر نیستم. فکر می‌کنم زندگی خوبی دارم، ولی نه، خبری نیست.

کسانی که در کنگره خدمت کردند، همیشه خودشان را بخشیدند. وقتی در سفر دوم می‌خواهم فرمانی را انجام دهم، با سفر اولم مقایسه می‌کنم. آیا در روزهای اول بینشی داشتم؟ نه، ولی فرمان راهنما را انجام دادم و چون کار درست بود، به جای درستی رسید. به شکوفایی، صلح و آرامش رسید.

اگر امروز می‌دانم باید ببخشم، اگر پولی دارم و برایش برنامه‌ریزی کرده‌ام، حتی اگر برنامه‌ها قشنگ و سودمند باشند، یک ندای روحی می‌گوید: تو نیازمند بخششی، نه کنگره. من نیازمند بخششم.

اگر چیزی اضافه دارم، حساب پس‌اندازی که واقعاً بهش احتیاج ندارم، باید ببخشم. اولش سخت است، انگار چیزی ازت کنده می‌شود، آزردهنده است. ولی در مسیر درست هستی.

شرکت‌های بزرگ، دفترهای شیک، صندلی‌های لوکس، فقط در لفظ و کلام هستند. ولی ما با هم رفیقیم. پهلوانی که کنارم نشسته، با من چای می‌خورد، درباره مشکلاتم صحبت می‌کنم، فاصله‌ای نیست. باید برویم با آن‌ها صحبت کنیم، راهکار بگیریم، کمک بگیریم.

ما مثال‌های زنده‌ایم. تاریکی با ما سر جنگ دارد. نزدیک هفته گریزان هستیم، تمام توانش را می‌گذارد، از راه‌های مختلف حمله می‌کند. حواسمان باشد. این هفته، هفته جا خالی دادن نیست. هفته حضور است. هفته‌ای که به آن احتیاج داریم. میانبر است. دوپینگ است. اثر مستقیم دارد.

چقدر باید کتاب بخوانم؟ چقدر باید آزمون و خطا کنم؟ چقدر باید از ضد ارزش‌ها عبور کنم؟ تاریکی‌ها من را ناامید می‌کنند، ولی دوباره حرکت می‌کنم، زمین می‌خورم، بلند می‌شوم تا راهی گشوده شود. با بخشش، این راه بدون زمین خوردن گشوده می‌شود. چرا؟ چون داریم به کائنات، به کنگره، به نیروهای راستین اعلام حضور می‌کنیم.

من علی هستم. نمی‌دانم چرا دارم می‌بخشم، شاید با پول بتوانم کارهای زیادی انجام دهم، ولی می‌مانم. اینجا جای درستی است. اینجا زندگی‌ام را به خانواده‌ام برمی‌گرداند. خانواده‌ای که در گریه و ناامیدی بودند، حالا در مسیر عروسی و شادی‌اند.

علی تابلو بود، ولی حالا در مراسم ختم، در جمع، در مسیر است. کسی چیزی بلد نبود، DST داد، کنگره داد. همین‌قدر بدانم که بخشش اینجا کار درستی است. یک لحظه تصمیم بگیرم، کارت را بکشم، تمام شود، برود. مطمئناً در آینده برایم خواهد بود.

من زیاد صحبت کردم. معذرت می‌خواهم. از همه‌تان ممنونم. خودتان را تشویق کنید.

ضبط صدا: مسافر محمد حسین خدمتگزار سایت
عکاس: مسافر نظام عکاس سایت
تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمدامین خدمتگزار سایت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .