هشتمین جلسه از دورهی بیستوششم سری کارگاههای آموزشی کنگره۶۰؛ ویژهی مسافران و همسفران نمایندگی زنجان؛ با استادی پهلوان مسافر احمد، نگهبانی مسافر اردلان و دبیری مسافر سعید؛ با دستور جلسهی جهانبینی در ورزش؛ در روز پنجشنبه اول آبان ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بینهایت سپاسگزارم که در این بُعد از حیات در کنار استادی بزرگ هستیم که با آموزشهای خود به ما کمک میکنند تا روح درونمان شکل بگیرد و پادشاه جسم خود شویم، همانطور که در سیدی رب فرمودند: بایستی بتوانیم از راهنمای درون خود فرمان بگیریم تا در مسیر درست هدایت شویم.
همچنین از ایجنت عزیز آقا صمد و نگهبان جلسه آقا اردلان سپاسگزارم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم، پیش از پرداختن به دستور جلسه، تبریک میگویم به آقا رضا پهلوان محترم برای دریافت شال پهلوانی و همچنین به آقا یحیی و آقا هادی به خاطر اینکه تعهد پهلوانی خود را تسویه کردند؛ امیدوارم همهی دوستان تا گلریزان موفق به دریافت شال شوند.
دستور جلسهی امروز جهانبینی در ورزش است، از زمانی که وارد کنگره شدیم، یاد گرفتیم که جهانبینی فقط در گفتار نیست؛ بلکه در خوردن، خوابیدن، رفتار، کار و حتی ورزش نیز میتواند بسط و گسترش یابد؛ اما چرا در دنیای بیرون ورزش اغلب با رقابت و خشونت همراه است؟! گاهی در کشورهای پیشرفته میبینیم که سر فوتبال دعوا میشود و حتی جان انسانها گرفته میشود! اما آقای مهندس در کنگره، ورزش را با نگاهی تازه معرفی کردند و به ما آموختند که ورزش فقط زور و برد نیست، بلکه ابزاری است برای رشد، گذشت و عشقورزی.
هفتهی پیش در پارک ولایت دو تیم بازی کردند؛ یکی شش گل زد و دیگری شش گل خورد، اما حال تیم بازنده آنقدر خوب بود که هیچکس باور نمیکرد که آنها تیم بازنده هستند، چون آموزش دیده بودند؛ هدف از ورزش فقط پیروزی نیست، بلکه آرامش و یادگیری است.
من پانزده سال رزمیکار بودم و روز اولی که وارد شدم، هدفم به جای رشد، زدن دیگران در دعوا بود، اما در کنگره یاد گرفتم که گذشت قدرت واقعی است؛ امروز اگر اشتباهی از فرزندم یا همسفرم سر بزند، دیگر دنبال اثبات خودم نیستم؛ سعی میکنم نشنیده بگیرم و آرامش خود را حفظ کنم؛ همین گذشت باعث شده که جسم و روحم در وضعیت مناسبی قرار بگیرد.
در کنگره تا وادی ششم در جهان مشاء هستیم، یعنی دنیایی که ابزار و وسیلهی زندگی را میشناسیم و یاد میگیریم که چگونه از آنها استفاده کنیم، اما از وادی هفتم وارد جهان اشراق میشویم، جایی که باید از هستی خود بگذریم تا به نیستی برسیم و حقیقت را کشف کنیم.
رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم و تا نکاشتی، برداشتی وجود ندارد؛ گلریزان دقیقاً فصل کاشت است؛ فصل بخشش و گذشت؛ وقتی وارد کنگره شدیم، در آغوش محبت قرار گرفتیم، به ما احترام گذاشتند، دردمان را شنیدند و تحقیرمان نکردند، این همان دولت عشق است که مولانا فرمود:
مرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
راهنمایان از خانواده، کار و وقت خود میگذرند تا به ما خدمت کنند و ما هم برای درمان آمدهایم، چون دردمندیم و داشتن درد شرط اصلی درمان است؛ همانگونه که میدانید نزدیک گلریزان هستیم، باید با تمام توان بکاریم، سردار یعنی کسی که از خود گذشته است؛ در لژیون سردار ما سر خود را زیر پای خود میگذاریم، یعنی از منِ خویش میگذریم تا به جهان اشراق برسیم؛ وقتی بتوانیم از خود و تعلقات مادی خود بگذریم، حتی بر ذهن و خواب خود نیز تسلط پیدا میکنیم، روح در درون ماست و در کنگره بیدار میشود؛ آقای مهندس در تاریکی آمدند و چراغ را روشن کردند؛ ما بایستی قدر صندلیمان را بدانیم، محکم بچسبیم و حرکت کنیم، امیدوارم هرکدام از ما بتوانیم با تمام توان در گلریزان شرکت کنیم، صد خود را بگذاریم و فرصت را از دست ندهیم.

خدمتگزاران سایت نمایندگی زنجان:
تایپ: مسافر محمد از لژیون هفتم
ارسال: مرزبان خبری مسافر شهرام
- تعداد بازدید از این مطلب :
90