یادم میآید در گذشته که خیلی ورزشکار بودم، با وجود تلاش زیاد، همیشه با مشکلاتی روبهرو میشدم. مثلاً در خودِ ورزش عملکرد خوبی داشتم، اما هیچوقت در رسیدن به نتیجه نهایی موفق نبودم. وقتی وارد کنگره شدم، همان خلقوخو و جهانبینی قبلی را با خودم آورده بودم و همین باعث میشد در ورزش کنگره هم به مشکل بخورم.
اما در یک نقطه به درکی تازه رسیدم: اینکه هدف از ورزش کردن، قهرمانی نیست. نتیجهی واقعی ورزش باید چیز دیگری باشد. وقتی جمعهها بعد از ورزش، ساعت دوازده ظهر با حال خوب به خانه برمیگشتم، تازه میفهمیدم جهانبینی در من تأثیر گذاشته است — اما قدرش را زمانی میدانستم که عملش نمیکردم.
امروز وقتی در ورزش از جهانبینی استفاده میکنم، دیگر فقط به نتیجهی نهایی فکر نمیکنم. تجربه و جهانبینی در کنار هم باعث میشوند به حال خوبی برسم. قبلاً فکر میکردم حال خوب یعنی برنده شدن و مدال گرفتن، اما حالا طرز فکرم عوض شده است.
حالا حال خوب برایم یعنی کمک کردن به دیگران، یا لبخند زدن بعد از شکست و دادن حس خوب به رقیب. به نظرم یکی از مهمترین بخشهای پازل کنگره ۶۰، همین ورزش روز جمعههاست؛ چون در آن میتوانیم جهانبینی خود را تقویت کنیم تا اتفاقهای خوبتری در زندگیمان بیفتد.
به قلم مسافر راهنما سعید
تایپ: مسافر امیر
تنظیم:مسافر سعید لژیون 23
تهیه شده درگروه سایت شعبه کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
73