مشارکت همسفران لژیون سوم در برداشت از سیدی کولهپشتی:
همسفر زینب:
انسان باید شناخت کاملی از خود داشته باشد. اصولاً اگر چیزی شناخته نشود، نمیتوان آن را تغییر داد. بهعنوان مثال، اگر اعتیاد شناخته نمیشد، درمان هم نمیشد یا برخی از بیماریها که هنوز راه درمان آنها پیدا نشده است. در کل جهان بر مبنای دو نیرو بهوجود آمده است: نیروهای الهی و شیطانی. این ما هستیم که تعیین میکنیم کدام نیرو به سراغمان بیاید، مثلاً کسیکه بهسراغ دعانویس میرود، خودش نیروهای شیطانی را انتخاب کرده یا کسیکه نماز میخواند، خودش طلب نیروهای الهی را میکند. انسان مانند یک کوه یخ است، قسمتی روی آب و قسمتی زیر آب که همان صور پنهان انسان است. نفس انسان از شکم مادر شکل میگیرد و روح وقتی که نوزاد متولد میشود، پدیدار میگردد. در زمان مرگ، نفس تحویل گرفته میشود. در این زمان است که باید کولهپشتی خود را پر کنیم، نه با خانه، تحصیلات، ماشین و این چیزها، بلکه با اعمال نیک، تفکر، اندیشه و عقل. هرچه این کوله غنیتر باشد، پرواز راحتتر میشود. این کوله با اعمال نیک سبک و با اعمال بد سنگین میشود. این کولهپشتی همان چیزی است که در صور پنهان خود حمل میکنیم. نمیشود این کولهپشتی را خالی به بعد دیگری ببریم، مثلاً اگر کسی بخواهد به کوهنوردی برود، نمیتواند کولهپشتی خود را خالی ببرد، در اینصورت بدون آب، غذا و امکانات میماند؛ پس اگر کولهپشتی این بُعد از زندگی را خالی به بُعد دیگر ببریم، در ماتم و عزا میمانیم. هر چهقدر این کولهپشتی کاملتر باشد و با عقل، تفکر و اندیشه سنگینتر شود، آسودهخاطرتر به بُعد دیگر میرویم. وقتی انسان با عقل پیش برود و کارهای خود را از روی تعقل انجام دهد، به فرمان الهی که همان «شو شود» است، میرسد. این سیدی به منِ زینب میآموزد که اول باید آموزشهای کنگره۶۰ را بیاموزم، سپس کمکم و ذرهذره اطلاعات و آگاهیها را در کولهپشتی خود جمعآوری کنم تا در زندگی خود بهکار ببرم و به همان مرحله «شو شود» برسم. اینکه شناخت انسان برای درمان مشکلات درونی است؛ اگر ما مشکلی از خودمان را قبول داشته باشیم، میتوانیم آن را درمان کنیم، در غیر اینصورت نمیتوانیم، مثلاً من تا باور نداشته باشم که غیبت کردن یا دروغ گفتن صحیح نیست، نمیتوانم آن را درون خودم حل کنم. انسان اگر همنشین خوب داشته باشد، تأثیر مثبتی روی او میگذارد و اگر همنشین بد داشته باشد، تأثیر منفی روی او میگذارد.
همسفر فریبا:
برداشت من از این سیدی در مورد انتخابها بود. اینکه معاشرت با آدمهای خوب و آدمهای شر، چهقدر میتواند روی سرنوشت انسان تأثیرگزار باشد؛ شاید شبیه طرف مقابل نشویم؛ ولی خلقوخوی طرف مقابل را میگیریم، مثل تمثیل آقای مهندس در مورد تفاوت گُل و گِل. تفاوت خیر و شر، من را به یک خاطره عینی در زمان نوجوانی برد. دوستی داشتم که مادرم از نظر رفتار و اخلاق او را تأیید نمیکرد و من مدتی با او در رفتوآمد بودم. میگفتم: مثل او نمیشوم، فقط دوست دارم با او رفتوآمد کنم؛ اما یواشیواش، کارهای او در ظاهر و رفتار من تأثیر گذاشت و باعث شد مسائل زیادی برایم پیش بیاید. وقتی به صحبتهای آقای مهندس توجه میکنم، ممکن است همین اتفاق، چه خوب و چه بد در همه فضاهایی که در آن فعالیت میکنم پیش بیاید؛ اما اینکه بتوانم وادی اول را عملی کنم، من را از خطرات ایمن میکند. وقتی میگویند: نباید بیرون از کنگره۶۰ با هم در ارتباط باشید، مسلماً برای حال خوب خود من است، نه کس دیگر. در ادامه، ایشان در مورد دایره حیات، نفس و کولهپشتی صحبت کردند. این کولهپشتی، خانه، لباس، ماشین و وسایل نیست. این کوله، هرچه غنیتر باشد، سبکتر میشود. این کوله با فراگرفتن دانش و علومی که برای دیگر انسانها مفید واقع شود، پر میشود و احساس سبکی میکنیم و هرچه بهسمت ضدارزشها حرکت کنیم، این کوله سنگین میشود. این سیدی باعث شد منِ همسفر به فکر فرو بروم؛ آیا در این سالهایی که خداوند به من عمر داده، حواسم به پر کردن کولهام بوده است یا خیر؟ آیا درگیر ضدارزشها و مادیات بودهام یا خیر؟
رابط خبری: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
6