قبل از اینکه وارد کنگره۶۰ شوم، در خانه همیشه دنبال بهانه میگشتم تا دعوا راه بیندازم. طرز درست حرف زدن را آموزش ندیده بودم تا بتوانم خوب صحبت کنم که باعث جنگ و درگیری نشود. فکر میکردم همه چیز را میدانم، دیگران زندگی من را خراب کردند و باعث همه مشکلاتم بودند، در حالیکه اگر من آگاهی و علم داشتم و میدانستم با مسافرم چهطور رفتار کنم؛ شاید این اتفاقات نمیافتاد و به گونهای برخورد میکردم که در پایان قیافه حق به جانب میگرفتم و میگفتم: من بیشتر از شما میدانم، شما هیچ چیز نمیدانید. مسافرم معرکهگیری راه میانداخت و من هم بدتر از او بودم.
در پایان جنگی درمیگرفت و هردو ما خسته از همه چیز سراغ کار خود میرفتیم و چند روز بعد دوباره همین روال تکرار میشد. از وقتی که وارد کنگره۶۰ شدم خدا را شکر میکنم. هربار که سیدیها را گوش میدهم، درسی از زندگی را میآموزم؛ البته ذرهذره آموختم که معرکهگیری نکنم. دیگر بهدنبال این نیستم که مسافر من با چه کسی میرود، کجا میرود، چه زمانی میرود یا میآید؛ چون هرکس حق زندگی کردن دارد و من نباید دخالت کنم؛ پس دیگر معرکهگیری نمیکنم.
قبلاً فکر میکردم همه چیز را میدانم؛ چون دنبال بهانه بودم و همیشه با مسافرم بحث میکردم. پایان بحث ما به دعوا ختم میشد و او هم معرکهگیری راه میانداخت، سپس به بیرون میرفت و چند روز به خانه نمیآمد. نگران میشدم و احساس پشیمانی میکردم که ایکاش بحث نمیکردم؛ اما خدا را شکر از وقتی وارد کنگره۶۰ شدم، آگاهی خود را بالا بردم و اجازه میدهم مسافرم زندگی کند. خدا را شکر میکنم که راه کنگره۶۰ برای من باز شد و از آقای مهندس و خانواده ایشان تشکر میکنم.
نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر فریبا رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون هفتم) دبیر اول سایت
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهرری
- تعداد بازدید از این مطلب :
77