سیزدهمین جلسه از دوره شصت و سوم سری کارگاههای آموزشی - خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی یاس اصفهان، با استادی راهنما مسافر آزاده، نگهبانی مسافر وحیده و دبیری مسافر هستی، با دستور جلسه «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» در روز چهارشنبه ۲۳ مهرماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۱:۳۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، آزاده هستم یک مسافر.
ابتدا خدمت دیدهبان محترم خانم مونا و اسیستانت های عزیز که امروز به نمایندگی نسترن تشریف آوردهاند، خیرمقدم عرض میکنم. خدای خودم را سپاس میگویم که امروز در جایگاه استادی قرار گرفتهام تا آموزش بگیرم و یک روز زیبای دیگر که در خدمت شما عزیزان هستم. از نگهبان عزیز، ایجنت محترم، کادر مرزبانی و راهنمای عزیزم خانم مرجان تشکر میکنم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند.
دستور جلسه این هفته؛ وادی هشتم است که میگوید؛ «با حرکت، راه نمایان میشود». همانطور که میدانیم، این وادیها و دستور جلسهها، راهی برای منِ مسافر هستند تا بتوانم سفر کنم و به رشد خود ادامه دهم. پیامی در این وادی آمده است که میگوید:«امواج چون گردباد بر زمین فرود میآیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت میبرند و این جز فرمان حاصل نمیگردد. پس با شما که پیمان میبندید، در اندیشه آن باشید که از زمین برخاسته و به آن مکانی که فرمان است، رهسپار شوید».
در سکون، هیچچیز به وجود نمیآید و زایشی نیست. همه چیز در حرکت شکل میگیرد و سپس ساختارها پدیدار و موجودات خلق میشوند و سفر در حلقههای آفرینش آغاز و ادامهدار میگردد. در این مسیر، تفکرات انسان معمار ساختارهاست و زبان، سخنگوی تعیینکننده مسیر حرکت اوست.
همانطور که آقای مهندس در لایو چهارشنبه درباره وادی هشتم فرمودند؛ وادیهای قبل، ما را بهسوی فرمان عقل نزدیک میکنند و اگر امروز در وادی هشتم میگوید؛ «با حرکت، راه نمایان میشود»، یعنی برخیز! در سکون هیچ اتفاقی نمیافتد. از قدیم میگفتند: آب اگر یکجا بماند، تبدیل به گنداب میشود؛ یا ضربالمثل دیگری که میگوید: «از تو حرکت، از خدابرکت»


این ضربالمثلها در ذهن من بود، اما نمیتوانستم آنها را عملی کنم و از فکر به فعل تبدیل کنم. شاید همه ما بدانیم «شو، شود» چیست. روزی مصرفکننده مواد بودم و توان حرکت نداشتم، اما این شو، شود در مسیر ضدارزش برایم اتفاق میافتاد و نتیجهای جز تخریب نداشت. امروز اما حرکت در مسیر ارزشها باعث شد در این جایگاه باشم و خدمت کنم. آیا میدانستم درمان میشوم و دست دیگران را میگیرم؟ خیر؛ اما حرکت در مسیر نور، من را به این نقطه رساند.
به قول آقای مهندس؛ وقتی صورتمان بهطرف نور است و در حال حرکت به سمت آن هستیم، بیتردید نیروهایی به یاریمان میآیند. انسانهایی که در کنگره حضور دارند، خوشبختترین انسانها هستند؛ چون صورتشان بهطرف نور است. من تلاش میکنم ساخته شوم، انسان شوم، حال خوب پیدا کنم، درمان شوم و اعتیاد از زندگیام بیرون برود.
یک سفر اولی با هزار امید وارد کنگره میشود، سفیدپوشان کنگره را میبیند و به حال خوب و آرامش میرسد. وقتی از این بالا بچهها را میبینم، با خود میگویم: «چه زیبا سفیدپوشان پراکندهشدهاند». این نور امیدی است برای تازهواردین تا بدانند در کنگره اتفاقی بزرگ در حال رخدادن است.برای من هم قرار است این اتفاق بیفتد و همه چیز بسته به خواست، تقدیر و فرمان الهی است. خواست من چقدر قوی است؟ چقدر میخواهم تلاش کنم تا به آنچه در شأن یک انسان، یک خانم و یک مادر است، برسم؟
من همیشه به رهجوها میگویم؛ فکر کن اگر قرار باشد یک مادر معتاد در خانه باشد، چه اتفاقی میافتد؟ پس حتی اگر دیگران هم مصرفکنندهاند، من نباید باشم. وقتی یک سمت از زندگیمان در قسمت نور باشد و درحالخدمت در کنگره باشیم، بیتردید آن نور در زندگی ما جاری میشود. ما اینجاییم تا این راهها، این وادیها و این آبادیها به ما امید بدهند. وعده خداوند دروغ نیست.
وادی هشتم پر از حرفهای نگفته است. ما انسانهای خوشبختی هستیم چون برخاستهایم و در حال حرکتیم. آقای مهندس دژاکام میفرمایند: قبل از انجام هر کاری چند دقیقه فکر کن؛ بیشترین ضربه را کسانی میخورند که ابتدا عمل میکنند و بعد فکر.
مورد دوم در وادی هشتم، پیمان است. آقای مهندس به ما یادآوری کردند که پیمانتان همیشه در دیدتان باشد. من خودم پیمان را کنار دیوار اتاقم گذاشتهام تا همیشه ببینم. پیمان چیزی نیست که با آن فخر بفروشم، بلکه من را به درون خودم بازمیگرداند تا خطاهای گذشته را تکرار نکنم.انشاءالله همه ما بتوانیم پیمان را بهموقع انجام دهیم و از آن نترسیم، چون قرار است به رشد و تکامل ما کمک کند. از اینکه با سکوت زیبایتان به صحبتهای من گوش دادید، سپاسگزارم.
تایپ: مسافر مینا - لژیون چهارم - نمایندگی یاس اصفهان
ویرایش: مسافر مریم - لژیون نهم - نمایندگی یاس اصفهان
عکس: مرزبان خبری مسافر مهری
بازبینی: مسافر فائزه
ارسال: همسفر فاطمه
- تعداد بازدید از این مطلب :
36