خدمتگزاران مالی توانستهاند با یاری آموزههای کنگره و پیوند عمیق با نور درون، مسیر دشوار، اما درخشان پهلوانی و عضویت در لژیون سردار را بپیمایند؛ پیام آنها میتواند چراغ راهی برای دیگران باشد.
با ما همراه باشید در این گفتگو؛ چراکه این مصاحبه، نوری است برای روشنکردن دلهای امیدوار ...
پهلوان همسفر مهدیه، بههمراه مسافر خود وارد کنگره شدند، با آنتیایکس مصرفی شیره و تریاک مسافرش، ده ماه و بیستوشش روز با روش DST و داروی OT به راهنمایی مسافر مجتبی و همسفر زیبا سفر کردند. رهایی از دام اعتیاد شش سال و یازده ماه. درادامه سفر نیکوتین داشتند با راهنمایی مسافر رضا که رهایی از سیگار شش سال و پنج ماه است. رشته ورزشی مسافر تنیس و والیبال، رشته ورزشی همسفر مهدیه تنیس و دارت میباشد.

بهنظر شما تفاوت بین کمک مالی ساده و مشارکت در لژیون سردار چیست؟
استاد امین در سیدی هنر فرمودند: انسان در بعضی مواقع، کاری را در جهت احسان انجام میدهد؛ یعنی به نیت خیر و نیکی آن کار را میکند؛ اما گاهی کاری را انجام میدهد که واقعاً از انجامدادن آن لذت میبرد و حال خوشی را تجربه میکند و از روی محبت و دوستداشتن آن کار را انجام میدهد؛ در این کار یک پیشینه و هدفی در ذهن انسان است که با بقیه کارها فرق دارد. کمک مالی ساده مانند این است که فردی در خانواده نیاز به کمک مالی دارد و به او کمک میکنیم؛ اما لژیون سردار برای هدف بزرگی تعبیه شدهاست که ما جزئی از آن هدف بزرگ هستیم.
وقتی وارد لژیون سردار میشویم، درحقیقت وارد یک داستانی میشویم که داخل آن داستان، پر از تعلیم و آموزش است و قطعاً پایداری در لژیون سردار بیشتر است. کسانیکه وارد لژیون سردار میشوند، از جاذبهها، مشارکت و اتفاقاتی که برای افراد رخ داده است، آنقدر حس خوب، امنیت، ایمان و اعتماد به آنها دست میدهد که خواهان ماندگاری در لژیون هستند و دوست دارند بیشتر آموزش بگیرند و درنهایت عضونبودن در لژیون سردار، باعث اذیت این افراد میشود و این همان پیداکردن محبت است؛ درحقیقت محبت این کار، در درون شخص ایجاد شدهاست تا یک برنامه سالیانه برای روز گلریزان داشته باشد و در لژیون سردار عضو شود و این موضوع بهخاطر رسیدن به اهداف است. درواقع اهداف کنگره، جزء اهداف آن شخص شدهاست و دیگر تفاوتی در بین آنها نمیبیند و تمام تلاش خود را خواهد کرد؛ همانطور که تمام دیدهبانان، ایجنتها و مرزبانان تلاش میکنند، آن فرد هم با پول خود خدمت میکند تا بتواند در مسیر رسیدن به اهداف، قدمی برداشته و انسان مؤثری باشد؛ درواقع محبتی که در درون فرد است، باعث ایجاد حرکت در مسیر میشود و تفاوت در همین است؛ چون اینجا یک داستان دارد و قرار است زندگی محبتآمیز توسط شخص تجربه شود.
جایگاه واقعی دریافت چیست و چگونه میتوان آن جایگاه را درک کرد؟
از زمانیکه وارد کنگره میشویم، در جایگاه دریافت قرار میگیریم؛ منتها اینکه ببینیم و متوجه دریافت شویم مهم است. از روز اول که وارد لژیون تازهوارد میشویم، محبت راهنمای تازهواردین را دریافت میکنیم و راهنمای تازهوارد، بدون چشمداشتی به ما آموزش میدهد. در کنگره به تازهوارد احترام گذاشته میشود و در جایگاه خاصی قرار میگیرد؛ به او مشاوره میدهند و فرد همدرد و همنوا با بقیه اعضاء خواهد شد. اینها همه دریافت است؛ ولی گاهی ما این دریافتها را نمیبینیم. اینکه دریافتها را چه شکلی متوجه میشوم، مهم است. اگر رهجویی باشیم که در جهت قوانین و حرمتهای کنگره قدم برداریم، قطعاً محرم میشویم. اینکه زیباییها را ببینیم، لطمهای به آن باغ زیبا وارد نکنیم و در حفظ و نگهداری آن باغ کوشا باشیم، مهم است. قطعاً آن باغ به ما اعتماد خواهد کرد و اجازه میدهد که باغبان آن باشیم. مهم این است که چهقدر حرمت و قوانین را نگه میداریم و به آنها احترام میگذاریم. چهقدر نظم و انضباط کنگره را یاد گرفتیم و اجرا کردیم که همه اینها کمک میکند به اینکه بتوانیم دریافتها را ببینیم و به این باغ محرم شویم.
دستاورد لژیون سردار برای شما چه بوده و چه آموزشی برای شما داشته است؟
لژیون سردار برای من خیلی آموزش داشته است. زمانیکه وارد لژیون سردار شدم، خیلی از شروع سفرم نگذشته بود و با دلی پر از کینه وارد کنگره شدم؛ تمام کسانی که فکر میکردم در زندگی من نقش تخریب داشتند و بهنوعی باعث بدبختی من شدند را نمیتوانستم ببخشم. بزرگترین دستاورد لژیون سردار برای من این بود که توانستم خیلی از آدمها را ببخشم. نمیتوانم بگویم که به صد درصد آن محبت دست پیدا کردهام؛ ولی درحالحاضر، تمام کسانی را که نمیتوانستم ببخشم، پذیرفتهام و با آنها زندگی میکنم و میدانم که در چه مرحلهای از زندگی هستم. همیشه با خودم فکر میکنم، این آموزشهایی که درکنگره به من داده شدهاست را آن افراد ندیدهاند؛ پس نمیتوانم دیگران را قضاوت کنم، زیرا آن شخص در شرایطی قرار دارد که من در آن نیستم؛ پس نگاه ما نسبت به مسائل نباید شبیه به هم باشد. هر فرد در هر شرایطی که وجود دارد، در مسیر آموزشی خودش قرار گرفته است که اگر هم اشتباهی مرتکب میشود، دعا میکنم که در مسیر آموزش قرار بگیرد تا بتوانیم یکدیگر را درک کنیم.
برای کسانیکه دوست دارند عضو لژیون سردار شوند؛ ولی هنوز دچار تردید و دودلی یا ترس از دستدادن هستند، چه پیامی دارید؟
مسئله مهم همان اعتماد به خود است. زمانیکه انسان به نفس خودش اعتماد پیدا میکند، میگوید: ما هم میتوانیم به آن چیزیکه میخواهیم برسیم؛ فقط کافی است که حرکت کنیم. گاهی برای حرکتکردن، ناامیدی است که انسان نتواند به مرحله حرکت برسد؛ لژیون سردار به ما کمک میکند که خود را به حرکت وادار کنیم و اگر خواستهای داریم، برای آن خواسته تلاش نماییم. من و مسافرم هر دو در مسیر حرکت ناامید بودیم، بهطوری که از ناامیدی به سکون رسیدیم؛ اما لژیون سردار این امید و وعده را به ما داد که وقتی عضو شوید، از عهده آن برخواهید آمد؛ گویا نیرویی به ما کمک میکند، دنور شدیم و دیدیم آن نیرو واقعاً کمک میکند و تنها نیستیم. زمانیکه پهلوان شدیم هم، آن نیرو را درک کردیم و بهنوعی ذرهذره به ما ایمان و اعتمادی داده شد که در کنارتان هستیم. فکر میکنم این موضوع مهمترین چیزی است که تا بهحال بهدست آوردیم، چیزیکه هیچوقت فکر نمیکردیم، قدرت بهدستآوردن این پول را داشته باشیم. هیچوقت عمیق و با جزئیات به این قضیه نگاه نکرده بودیم؛ اما وقتی دقت کردیم، دیدیم از عهده دریافت و پرداخت این مبلغ برمیآییم و همه از لطف خداوند بوده است. ما چیزی از خود نداریم و این عمل خواست خداوند میباشد که انجام آن را میتواند بهدست هر بندهای که بخواهد بدهد. اینبار خداوند حس انجام این عمل را و همچنین قدرت انجام آن را در ما القاء کرده است.
کسانیکه دوست دارند عضو لژیون سردار شوند، باید بدانند که ترس همیشه بوده و جزئی از خصوصیات انسان میباشد.
استاد امین میفرمایند: انسان با ترسهایش پا بهدنیا میگذارد و بهمرور زمان، ترسها به درسهای زندگی تبدیل میشوند.
ترسها همیشه هستند؛ اما آقای مهندس میگویند: توان خودم را با درایت، فکر و عاقبتاندیشی بسنجم و مقداری از چاشنی عشق و ایمان استفاده کنم و مطمئن باشم هرچهقدر به خودم و خدای خودم ایمان داشته باشم، دریافت میکنم.
هربار که آقای مهندس میگویند: وعده خداوند دروغ نیست، منظور همین است که وقتی ایمان باشد، درک میکنیم؛ البته اگر هنوز در مسیر آموزش باشیم.
جملهای داریم تحت عنوان: همیشه به مو میرسد اما پاره نمیشود؛ چون بهدستآوردن، برنامهریزیکردن، دوراندیشی و فکرکردن، همه در مسیر آموزش بهدست خواهد آمد.
نظر شخصی من این است که اگر امسال میترسیم عضو شویم، برنامهریزی کنیم تا زمانیکه فرصت است و در توان خودمان دیدیم، پرداخت کنیم و از خداوند طلب یاری نماییم.
بارها در کنگره شنیدهام که میگویند: شما فقط باید تصمیم بگیرید، انجامها انجام میشود؛ سؤال من این است که آیا با توجه به این جمله، لازم نیست توان مالی را درنظر گرفت؟
توان مالی خیلی مهم است و آقای مهندس همیشه میگویند: باید فکر کنید و برای یک داستان، سناریو را خودتان بچینید؛ تصمیمگرفتن بخش اعظمی از این موضوع است و توان مالی باید کمکم بهوجود آید.
ما خانوادههایی هستیم که از نظر اقتصادی، سواد مالی و اجتماعی خوبی نداشتیم، در روابط اجتماعی با شکست برخورد کردیم و در مسائل مالی با مشکلات روبهرو شدیم. به هرحال اعتیاد دردی است که در تمام ابعاد زندگی انسان نقش دارد. قطعاً کسیکه وارد لژیون سردار میشود، باید توان مالی را در خود بهوجود بیاورد و حکمت یا داستان لژیون سردار در این است که ما انسانهای باسواد و برخورداری باشیم؛ چراکه قصد اول لژیون سردار، تعلیم است.
آقای مهندس میگویند: نمیخواهد به خودتان فشار بیاورید، ببینید سطح زندگیتان چهطور است. به پهلوانان میگویند: خانه دارید؟ امکانات اولیه برای زندگی مهیا است؟ میگویند: بعد از پرداخت توقعی نباید داشته باشید؛ درحقیقت میخواهند بدانند از عهده زندگی خود برمیآییم و این کار را با تفکر انجام میدهیم یا خیر؟ کسیکه وارد لژیون سردار میشود، تصمیم میگیرد که باسواد باشد، از کم شروع میکند تا آنچه را که باید، انجام شود. شخص پتانسیلی را در خود میبیند، میداند و میخواهد که بهدست بیاورد؛ قطعاً به نسبت تلاشی که میکند ارزشمند است.
هیچوقت نمیشود وادی اول را از این موضوع جدا کرد؛ بنده موقع اعلام پهلوانی در حساب خود مبلغ چشمگیری نداشتم، اما این پتانسیل را در مسافرم دیدم و میدانستم شرایط کاری او طوری است که اگر تلاش کند، میتواند این مبلغ را بهدست بیاورد. هر انسانی باید با خودش صادق باشد؛ اگر کسی این توان را در خودش دید، نباید از خود دریغ کند.
اعداد بازی هستند و کسیکه با ایمان بخواهد کاری را انجام دهد، به او داده خواهد شد. درحقیقت برای اینکه من مهدیه بتوانم معیار خود را پیدا کنم و به عیار اصلی خود برسم، قدرت تصمیمگیری هست و قدرت تفکر را هیچوقت نمیشود نادیده گرفت.
انسان باید هم تفکر کند و هم روی پای خود بایستد و به قدرت فکری و قدرت جسمی خود اعتماد کند؛ پا در میدان بگذارد و تلاش کند تا چیزی را که میخواهد ببخشد، بهدست بیاورد.
بهیاد میآورم که مسافرم ایجنت بودند و پهلوانی من هم بود؛ کار سنگینی داشتند و مدام سرکار میرفتند. آن دویدنها، بازی خیلی قشنگ، لذتبخش و سختی بود. زمانیکه از سرکار میآمد میگفت: خیلی خستهام، اما در دل خیلی خوشحالم؛ چون برای یک هدفی درحال تلاشکردن هستم و این بسیار لذتبخش میباشد. انگار انگیزهای من را وادار برای بهدستآوردن این پول میکند.
آقای مهندس گفتند: در ذهن خود هدف مالی تعریف کنید؛ مثلاً هدف مالی من فعلاً چهچیزی است؟ میخواهم چه کاری انجام دهم؟ هدف مالی مشخصکردن، انسان را به انگیزه وادار میکند که پول را به اندازهای که دلش میخواهد بهدست آورد و به اندازهای که میتواند ببخشد و به اندازهای که لازم دارد در زندگی هزینه کند. به هرحال، آن تفکر و توان مالی میتواند این کار را در زندگی انسان بهوجود بیاورد.
ما نهالهای کوچک امید را در دشت نور میکاریم و خواهیم دید که آنها قامت سبز خود را برافراشتهاند.
هر برگ آنها، نفسی است برای زمین و هر بوتهاش عهدی با آینده ...
هزاران نهال، هزاران لبخند و هزاران امید ...
نهالها قد میکشند و اکنون قصهای روشن از امید و ماندگاری میگویند.
سپاسگزارم از پهلوان همسفر مهدیه که وقت خود را در اختیار شعبه وکیلی یزد گذاشتند.
طراح سؤال و مصاحبهکننده: راهنما همسفر مهدیه
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون اول)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر سمیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
656