English Version
This Site Is Available In English

تاریکی هایی که تجربه کرده ام به نظر من همه اش نعمت است

تاریکی هایی که تجربه کرده ام به نظر من همه اش نعمت است

جلسه دوم از دور ششم جلسات لژیون سردار ویژه همسفران آقا نمایندگی آکادمی با دستور جلسه " وادی هشتم و تاثیر آن روی من " به استادی راهنمای محترم دنور همسفر هادی، نگهبانی همسفر علی‌ و دبیری همسفر محمد، پنج‌شنبه 1404/07/24، ساعت ۱۱:30 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد :
خیلی خوشحالم که امروز در جمع شما هستم و از نگهبان و دبیر عزیز ممنونم.
در خصوص دستور جلسه، همانطوری که آقای مهندس در وادی می فرمایند با حرکت است که همه چیز به وجود می آید و آفریده می‌شود و اگر من حرکت نکنم مجبور هستم که در سکون باشم و در حالت سکون، استاد امین می‌فرمایند که به بیت حشرات تبدیل می‌شوم. یعنی یک کالبد آماده برای نیروهای منفی.
در ابتدای وادی هم یک پیام بود که برای من خیلی جالب بود که امواج چون گردباد بر زمین می‌آیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت می‌برند. باز از این هم من این گونه نتیجه گرفتم که باید خیلی تلاش کنم تا در مرکز گردباد باشم و بتوانم صعود نمایم و به اطراف پرتاب نشوم. 
در مورد اینکه با حرکت راه نمایان می‌شود یک برداشتی خودم داشتم از این موضوع، و همین طور استاد امین راجع به آن در سی‌دی‌ها اشاره کرده‌اند که خیلی برای من جالب بوده، استاد امین در یکی از سی‌دی‌هایش می‌گویند که اگر می‌خواهیم یک سپاه بزرگ را شکست دهیم نیاز نیست که بخواهیم با آنها به صورت تن به تن بجنگیم، بلکه آن مسیر و آن پلی که قرار است از آن عبور کنند را خراب نماییم، آنها فلج می‌شوند، و دیگر نمی‌توانند از پل عبور کنند و شما را شکست بدهند.
من دیدم که در زندگی‌ام چقدر توانایی دارم، و آقای مهندس به من آموختند که توانایی و پتانسیل و انرژی‌های زیادی در درون من وجود دارد. به نظرم آن پل خراب شده بود. چرا که وقتی انسان به کنگره می‌آید و وقت بگذارد و در اینجا خدمت بکند و به خانواده‌اش برسد و به کارهایش برسد و شرایط کارش بهتر بشود. آن پل خراب بود و گرنه که انرژی که سر جایش است، توانایی که سر جایش است و اینها وجود داشته است و فقط اجازه استفاده کردن از آنها به من داده نشده بود، حالا به دلایل مختلف.
برایم خیلی جالب بود، زمانی که من این راه را پیدا نمودم، حالا باید واردش شوم، این رفتن و حرکت کردن در داخل آن به نظر من پیچیدگی‌های خودش را داشت. برای من که اینگونه بود.
من وقتی به کنگره آمدم اصلاٌ برایم راحت نبود، در روزهای اول بیایم و اینجا جارو بزنم، سی‌دی بنویسم و به نظرم اضافه کاری بود.ولی خب جالب است که حس‌های ترس، منیت و نا‌امیدی خیلی بسراغ آدم می‌آید، و همین‌ها است که باعث می‌شود من این مسیر را ادامه ندهم. خیلی جالب است که آقای مهندس در این وادی می‌گویند که باید پیمان بسته شود. یعنی چه؟یعنی اینکه از آن بندها آزاد بشوم. اول باید آن کارهایی را که انجام داده‌ام را کنار بگذارم و اول باید با خودم یک حساب و کتابی انجام بدهم و یک برآورد بکنم که اصلا با خودم چند چند هستم، چکار کرده‌ام، چگونه زندگی کرده‌ام؟
حالا با آن پیمان می توانم قدری ازآن بار را سبک نمایم و شروع کنم به جبران کردن و بعد که بار من سبکتر شد می‌توانم در این مسیر حرکت نمایم.
باز اتفاق دیگری که در خصوص حرکت در مسیر به نظرم می‌آید که خیلی جالب است، که آقای مهندس در سی‌دی می‌گویند سکون، ولی من احساس می‌کنم که یک گزینه دیگر هم وجود دارد و آن حرکت در صراط منفی است. چون من واقعا حرکت می‌کردم و راه نمایان می‌شد. مثال عینی آن که شاید اکثریت هم آن را تجربه کرده باشند کشیدن سیگار است. روز اول دود را به داخل ریه نمی‌دادیم ولی هفته بعدش قشنگ سیگاری شدم، و با حرکت راه نمایان شد، و به راحتی آموزش گرفتم.
مشروب خوردن، یا هر کار خلاف دیگری که در آنجا هم اتفاقاٌ با حرکت کردن راه نمایان می‌شود. و گرنه در خانه بنشینی و بگویی من می‌خواهم سیگار بکشم هیچ آموزش داده نمی‌شود. بهترین حالت برای نیروهای منفی این است که من به سمت منفی حرکت کنم.
سکون باز خوب است چون من در سر جایم ایستاده‌ام و می‌دانم که اوضاع خوب نیست. ولی به سمت منفی می‌روم با یک باد منیت و کبر و فکر می‌کنم که کل دنیا اشتباه می‌کنند و من درست انجام می‌دهم.
آنجا اگر بفهمم، به نظر من کار خیلی سختی است چون آن مسیر اشتباه را باید برگردم و به آن سکون برسم و از آن سکون شروع کنم به صراط مستقیم رفتن. اینجاست که به نظر من آقای مهندس اشاره می کنند که در آن پیام هست که امواج و گردباد می‌آید و به امانت می‌برد.
من باید اینها را تجربه کرده باشم. اینها ارزشمند است و به درد آن گردباد می‌خورد. وگرنه بخواهم بیرون گود بنشینم و بگویم این کار را بکنی این کار را نکنی فایده‌ای ندارد و این تجربه‌های من است این، تاریکی‌هایی که تجربه کرده‌ام همه‌اش به نظر من نعمت است.

تایپ و ویراستاری: همسفر بهنام (لژیون اول)
تصویربردار: همسفر بهنام(لژیون اول)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .