هفتمین جلسه از دور سوم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره 60 نمایندگی رفسنجان با استادی مسافر پهلوان مجتبی نگهبانی مسافر حمید رضا و دبیری موقت مسافر احسان با دستور جلسه وادی هشتم و تاثیر آن روی من پنجشنبه 24 مهرماه 1404 راس ساعت 16 آغاز به کار کرد
سخنان استاد:
ابتدا تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان و راهنمای بزرگوارم آقا محسن وادی هشتم با حرکت راه نمایان میشود ما اگر بخواهیم به حال خوش برسیم باید این راه و این مسیر را که راهنمایان ما قبلاً رفتند طی کنیم راهنما هم ،چیز زیادی از ما نمیخواهد قوانین را از ما میخواهد وقتی راهنما بدون چشم داشت به من کمک میکند تا بتوانم این مسیر را طی کنم راهنمایی که قبلاً این مسیر را طی کرده است.
هر شخصی که میخواهد حرکت کند باید مبدا و مقصدش مشخص باشد مبدا ،اینکه من آمدم در کنگره ،حالا مقصد چیست اینکه من به رهایی برسم هر راه، سختی خودش را دارد و به علائم توجه کنم و کنترل شده حرکت کنم و و این خواسته من است که با سلامت به مقصدم میرسم من همیشه به دوستانم میگویم اگه خواسته درمان دارید وارد کنگره بشویدو گرنه یک صندلی را اشغال کردهاید اگه بخواهم به خواستهام برسم باید محکم قدم بردارم خودم باید حرکت کنم خودم باید مسیرم را طی کنم باید برای رسیدن به هدفم تلاش کنم.
.jpg)
در مرحله بعد میرسیم به جبران خسارت که سه مرحله دارد. خسارت زدن به خودم خانواده و جامعه. جبران خسارت از خودم وقتی روی پروتکل باشم و فرمانبردار باشم البته تغییر هم داشته باشم. مرحله بعد جبران خسارت از خانواده است من حق پدری و همسری خود را به جا نیاوردهام و تمام زحمات یک زندگی افتاد گردن همسفرم با یک معذرت خواهی که جبران خسارت نمیشود کارهایی قرار بود انجام دهم و انجام ندادم و گردن همسفرم افتاد .و در آخر جبران خسارت از جامعه، قبلاً میگفتم جامعه هیچ ربطی به من ندارد طبیعت هیچ ربطی به من ندارد چون هیچ شناختی از جامعه و طبیعت نداشتم قبلاً خیلی راحت چوب یک درخت را میشکستم و آن را زغال میکردم ولی وارد کنگره شدم و روز درختکاری فرا رسید و من هم با کاشتن درخت توانستم جبران خسارت کنم .من قبلاً با سیگار در دست گرفتن به افراد دیگر آموزش میدادم همانطور که من از دیگران آموزش گرفتم و الان با خدمت کردن در کنگره مثل چیدن صندلی که خودش یک نوع جبران خسارت است.
آخرین مرحله در وادی هشتم بستن پیمان است. پیمان ، بین من و خالق خودم بسته میشودمن میتوانم با پیمان بستن با خدای خودم زندگی سالمتری داشته باشم و بخواهم به احترام شالی که به گردنم است صحبتی داشته باشم.
لژیون سردار مصداق واقعی وادی هشتم است من وقتی دیدم راهنمایان محترم میآیند در لژیون سردار کارت میکشند فکر میکردم راهنمایان محترم برای حضور در کنگره حقوق دریافت میکنند.راهنمایان نه تنها حقوق دریافت نمیکنند حتی بدون چشمداشت خدمت میکننداینجا فهمیدم که عشق چیست محبت چیست.
یک تجربه دیگر هم بخواهم داشته باشم اینکه وقتی حرکت میکنید تمام نیروهای بازدارنده به سراغ شما میآیند من باید به حرکت خود ادامه بدهم و محکم قدم بردارم امیدوارم در این مسیر ثابت قدم و خدمتگزار باشم.

تایپ :مسافر عباس
ویرایش: مسافر محسن
بارگذاری : مسافر محسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
265