نهمین جلسه از دوره ششم کارگاهای آموزشی عمومی مسافران و همسفران نمایندگی آبیک با استادی راهنمای محترم مسافرحامد، نگهبانی مسافر عین اله و دبیری مسافر علی با دستور جلسه « وادی هشتم، باحرکت راه نمایان می شود»در روز پنجشنبه 24 مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان حامد هستم مسافر. خدا را شکرمیکنم که در این جلسه حضور دارم، دستور جلسه وادی هشتم « با حرکت، راه نمایان می شود.» هر کسی درهر دستور جلسه از نظر خودش صحبت میکند ولی مهمترین چیزی که در وادی هشتم از نظر من وجود دارد، من حرکت کنم واینکه در چه مسیری باشم مهم است، حتی اگر مسیر من اشتباه باشد، من چیز زیادی از دست نداده ام یعنی من تجربهای را کسب کرده ام و آن مسیر اشتباه تلنگری برای من شد تا مسیر درست را پیدا کنم.
من اگردرباره درمان اعتیادم مسیرها را اشتباه نمی رفتم هیچ وقت راه کنگره را پیدا نمی کردم یا اگر هم پیدا میکردم قدرآن را نمیدانستم و در کنگره ماندگار نمیشدم، چون مسیرهای دیگری را تجربه کرده بودم قدرمسیر کنگره را دانستم و قدر رهایی و درمان در کنگره را دانستم، فرق کنگره را دانستم که چه فرقی دارد با NGO های دیگر، پس مهمترین چیز حرکت است، من اگر حرکت کنم حتی اگر مسیر اشتباه باشد باز یک تجربهای را به دست میآورم.
حال دراین مسیر درست که به کنگره میآییم دراین راه، درست حرکت کردن هم مهم است. در وادی میگوید تفکر خودش حرکت است اینکه من قبل ازآن فکر کنم که وارد کنگره شدم واین فکررا کنم که یک حرکتی را شروع کنم، سرعت حرکت در کنگره 60 مهم است و اینکه با چه سرعتی حرکت کنم ومهمترازآن این است که بدانم کجای کار هستم.
در آخر وادی بخشی داریم که پیمان است برای آنهایی است که میخواهند شالی را داشته باشند و خدمتی کنند و برای گرفتن شال پیمان بستن الزامی است، من میگویم که وقتی کسی وارد کنگره میشود، درسفر اول، خودش هم با راهنمای خود پیمان میبندد، من پیمان میبندم که چگونه سفر کنم و چه کار کنم، وقتی که پیمان بسته ام نمیتوانم زیر پیمان خود بزنم، چون عهد شکنی باعث حال خرابی من میشود.
من در اینجا به دنبال حال خوب هستم و کنگره میگوید که ما دنبال تعادل هستیم که درآن تعادل حال خوب میشود و تعادل آن چیزی است که من مصرف کننده دنبال آن هستم، من در سفر دوم با خودم پیمان میبندم چون وقتی که مواد کنار میرود تازه آدم متوجه میشود که کجای کاراست، تازه سفر دوم در کنگره شروع، حساب میشود و شروع حرکت است، چون منیت، کینه، نفرت، حسادت وغیبت که در وجود من است بروز می کند و تازه متوجه میشوم که باید با آموزش های کنگره آنها را کنار بزنم و با خودم پیمان میبندم که بروم دنبال عشق و محبت.

در سی دی عشق، آقای مهندس عشق را خیلی خوب توصیف کرده است، گفت که شما فکر کنید که در صحرایی هستید یک جایی هست که گرم است وقتی در آن جای گرم قرار میگیرید آن عشق را میتوانی لمس کنید کنگره همان جای گرم است و من وقتی به آن جای گرم میروم واز سرما آمدهام، وقتی که به آن جای گرم میرسم یخهای من آب میشود، این یخها همان حسادت و کینه و نفرت است هر وقت که سبک شدم میتوانم کمک کنم که یک نفر دیگر هم گرم شود وظیفه خودم میدانم، این گرم شدن را میشود در لژیون سردار تجربه کرد بیرون از کنگره شاید این کمک کردن وعشق ومحبت را سالها زمان ببرد که یک نفر قبول کند به یک فردی که اصلاً آن را نمیشناسد کمک کند چون برایش خیلی سخت است ولی در کنگره بلافاصله وارد سفر دوم شدی در لژیون سردار میتوانی شرکت کنی و آن جای گرم را میشود درست کرد و چند نفر دیگر هم گرم شوند، این عشق و محبت فقط در کنگره پیدا میشود چون به آن درک و فهم رسیده ای.
تیتر اول وادی میگوید امواج چون گردباد به زمین فرود میآیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت میبرند، گردباد چیزی را میتواند ببرد که سبک باشد چیزی را که دو دستی چسبیده است به زمین را نمیتواند تکان دهد. امیدوارم که بتوانم حرکت کنم و منتظر این نباشم که یک شرایطی پیش بیاید تا من حرکت کنم، من خودم همیشه منتظر بودم که شرایطی اتفاق بیفتد تا من حرکت کنم، سعی کنم که منتظر چیزی یا کسی نباشم، از خداوند میخواهم که بتوانم حرکت کنم و بتوانم آن جای گرم را درست کنم، ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
تایپ: همسفرمیثم «لژیون اول»
ویراستار وارسال: مسافر علی «لژیون اول»
- تعداد بازدید از این مطلب :
119