English Version
This Site Is Available In English

فرِ بربادرفته‌ی شما بازگردانده می‌شود

فرِ بربادرفته‌ی شما بازگردانده می‌شود

به نام قدرت مطلق الله

سومین جلسه از دوره شانزدهم کارگاه‌های آموزش خصوصی همسفران آقا، نمایندگی شادآباد؛ به استادی پهلوان محترم همسفر امیر، نگهبانی همسفر سجاد و دبیری همسفر افشین؛ با دستور جلسه "وادی هشتم: با حرکت، راه نمایان می شود" پنجشنبه 24 مهرماه ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

از خداوند سپاسگزارم که به من اجازه‌ی حیات و فرصت خدمت داد. همچنین از جناب مهندس بزرگوار صمیمانه تشکر می‌کنم که امکان آموزش و رشد را برای من فراهم کردند. از ایجنت محترم، نگهبان جلسه و دبیر گرامی نیز سپاسگزارم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم تا بتوانم آموزش بگیرم.
دستور جلسات کنگره برای من همانند شخم‌زن زمین است؛ گویی تراکتوری درون وجود من به حرکت درمی‌آید تا سنگلاخ‌های درونی‌ام را بیرون بریزد و بستری آماده برای کِشت و رویش فراهم کند.
دستور جلسه‌ی این هفته «وادی هشتم» است. ما چهارده وادی داریم؛ هفت وادی نخست مربوط به سفر اول و هفت وادی بعدی مربوط به سفر دوم هستند. هفت وادی اول به من تفکر کردن را می‌آموزند و هفت وادی دوم، عمل کردن را.
اکنون بخشی از متن وادی هشتم را قرائت می‌کنم: «امواج چون گردباد بر زمین فرود می‌آیند و آنچه برداشتنی باشد، با خود به امانت می‌برند و این جز به‌فرمان حاصل نمی‌گردد.»
در انتهای وادی هشتم، پیمانی وجود دارد که در آن‌من، «امیر»، باید یک سیاهه‌ای بنویسم ازآنچه اشتباه انجام داده‌ام و از قدرت مطلق تقاضایی خاص دارم؛ اما پرسش این است: چه زمانی می‌توانم به آن خواسته برسم؟ این موضوع به مثلثی بازمی‌گردد که اضلاع آن عشق، عقل و ایمان است. انسان عاشق به‌تنهایی نمی‌تواند تزکیه و پالایش درونی داشته باشد. انسان عاقل نیز به‌تنهایی قادر به این کار نیست؛ اما انسانی که ایمان دارد، می‌تواند تزکیه و پالایش را در درون خود جاری کند.
امواج چه چیزی را به امانت می برند؟ آنچه از من به امانت برده می‌شود، همان تفکر، خواست و ایمان من است؛ ایمانی که از خداوند می‌خواهم تا انجام ها به انجام برسد.
در تقدیرنامه‌های لژیون سردار آمده است: «انجام‌ها به انجام می‌رسند. درحرکت خود هیچ تردیدی راه ندهید. فرِ انسان‌های بر باد رفته و در خاکستر مدفون‌شده، روزی به انسان ها بازمی‌گردد.» آن «فرِ بربادرفته» در درون من است. اگر حرکت کنم و بال‌وپر بگشایم، می‌توانم نه‌تنها خود رشد کنم، بلکه این بال‌وپر را به دیگران نیز ببخشم.
به‌واسطه‌ی لژیون سردار، امروز در این جایگاه قرارگرفته‌ام. در کنگره، لژیون‌هایی برای سفر اول و لژیون‌هایی برای سفر دوم وجود دارد. لژیون DST، لژیون جونز و لژیون درمان سیگار برای سفر اول هستند؛ اما در سفر دوم شرایط تغییر می‌کند؛ در این مرحله باید «ببخشم تا بخشیده شوم». بخشیدن، پلی است برای رسیدن به وادی چهاردهم، یعنی وادی عشق.
من، امیر، روزی باحالی خراب وارد کنگره شدم. مسافرم نمی‌آمد، اما امید داشتم و از خداوند می‌خواستم که او درمان شود. حاضر بودم تمام زندگی‌ام را بدهم تا مسافرم به درمان برسد. وقتی آن اتفاق افتاد و به خواسته ام رسیدم، فهمیدم تعبیر «چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است» نادرست است؛ زیرا چراغی که من دارم، از کنگره به من داده‌شده است.
من ید واحده هستم. من به‌اندازه‌ی ظرفیت خود—به‌اندازه‌ی کف دستم—باید ببخشم و از خود بگذرم. یکی توان بخشش یک‌میلیون دارد، دیگری شصت میلیون و دیگری شش‌صد میلیون؛ مهم میزان عدد نیست، مهم این است که هر کس اندازه‌ی حقیقی خود را بشناسد و همان‌قدر ببخشد.
بخشش برای من وسیله‌ای است تا بخشیده شوم تا آن «فرِ بربادرفته‌ام» بازگردد. در پیام تقدیرنامه‌ی آقای مهندس آمده است و اتمام حجت شده است که «فرِ بربادرفته‌ی شما بازگردانده می‌شود.» من نمی‌بخشم تا چیز مادی به دست آورم، بلکه می‌بخشم تا خود را بازیابم.
امسال آقای مهندس مبلغ دنوری را از پنجاه میلیون به شصت میلیون افزایش دادند و مبلغ پهلوانی را از پانصد میلیون به شش‌صد میلیون تغییر دادند، اما مبلغ سرداری را ثابت نگه داشتند. دلیل این تصمیم، آن است که من، امیر، بتوانم در این بخش شرکت کنم و آن فر بر باد رفته ام و آن فروغ ازدست‌رفته‌ام را بازیابم؛ خاکسترهای مدفون شده ام را زنده کنم و اثری از خود بر جای گذارم. روزی از این دنیاخواهم رفت، اما آنچه از من باقی می‌ماند، حس من است؛ حسی که جاودانه خواهد ماند. از اینکه به من فرصت دادید سخن بگویم سپاسگزارم.

اهدای شال راهنمای تازه واردین به همسفر خسرو:

تایپ و ویراستاری: همسفر احسان

سایت همسفران آقا نمایندگی شادآباد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .