English Version
This Site Is Available In English

اینکه روی من به تاریکی باشد یا رو به نور ،و به آن سمت حرکت کنم، بستگی به تفکر و خواسته‌های نفس من دارد.(نمایندگی رز تهران)

اینکه روی من به تاریکی باشد یا رو به نور ،و به آن سمت حرکت کنم، بستگی به تفکر و خواسته‌های نفس من دارد.(نمایندگی رز تهران)

هشتمین جلسه از دوره چهاردهم سری کارگاه‌های آموزشی - خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی رز تهران با استادی راهنما مسافر بیتا، نگهبانی مسافر اکرم و دبیری مسافر رومینا، با دستور جلسه «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» روز یکشنبه ۲۰ مهرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۳:۴۵ آغاز به کار نمود.

سخنان استاد:

سلام دوستان بیتا هستم یک مسافر.

امروز در مورد دو موضوع صحبت می‌کنیم. ابتدا دستور جلسه هفتگی؛ «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» است. از ما خواسته نشده که این وادی را توضیح بدهیم؛ بلکه باید تأثیرش را روی خود بگوییم. در ادامه تولد خانم اعظم، یکی از بهترین رهجوهای بنده که مؤدب و فرمان‌بردار هستند را داریم. این روز را به خودشان و کل سیستم خانم‌های مسافر و خانواده محترمشان تبریک می‌گویم.

ما در وادی چهارم با نفس خودمان آشنا می‌شویم و یاد می‌گیریم که نفس خواسته‌های معقول و نامعقول دارد. در وادی پنجم با پس‌اندازکردن، صبر و تسلیم در جهان مادی، علم زندگی را می‌آموزیم. در وادی ششم آموزش می‌بینیم که حکم عقل را در قالب فرمانده اجرا کنیم، زیرا در صور پنهان، ما عقل را داریم که مغز مترجم آن است و با قلعه عقل و صور پنهان و آشکار آشنا می‌شویم.

در وادی هفتم یاد می‌گیریم که؛ برای یافتن راه باید تفکر کنیم و قدرت تشخیص داشته باشیم و بعد از یافتن راه، به میزان آنچه برداشت می‌کنیم، حقیقت را درک خواهیم کرد. پس هر شخصی نسبت به درک خودش آنچه که در مسیر یافته و یا کاشته، برداشت خواهد کرد.اما در وادی هشتم می‌گوید: با حرکت راه نمایان می‌شود و امواج چون گردباد بر زمین فرود می‌آیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت می‌برند. این به چه معنی است؟ یعنی انسان و آنچه که محصول و عمل اوست، اگر درست و به جا باشد، امواج الهی آن را با خود به امانت می‌برند. پس چیزی از ما گرفته نمی‌شود و یا گم نمی‌شود، بلکه در این حلقه به امانت گرفته و در حلقه بعدی به ما، بازگردانده خواهد شد.

موضوعی که در وادی هشتم نظر من را جلب کرد و تأثیر آن روی خودم، این بود که؛ در این وادی به ما می‌گوید: امواج الهی آنچه برداشت و عمل سالم بوده را با خودشان به امانت می‌برند، چه‌بسا ممکن است در حلقه قبلی اعمالی انجام داده باشیم که اکنون در این حلقه، در کنگره هستیم.این موضوع شامل تک‌تک عزیزان می‌شود که امروز روی صندلی تازه‌واردین نشسته‌اند و تصمیم دارند که راهنما انتخاب کنند یا رهجویان سفر اول که راهنما انتخاب کرده و در لژیون هستند، مطمئناً در حلقه‌های قبل، موردی داشته‌اید که به امانت برده شده و در این حلقه به شما اجازه داده‌اند که روی این صندلی‌ها بنشینید.

در ادامه وادی گفته شده که؛ در سکون هیچ زایشی انجام نمی‌گیرد و انسان باید در حرکت باشد، حالا این حرکت می‌تواند دوجانبه باشد که من می‌توانم روی تفکر منفی حرکت کنم و رویم به تاریکی باشد یا رو به نور و به سمت آن حرکت کنم، بستگی به تفکر و خواسته‌های نفس من دارد و به این خاطر است که امیرالمؤمنین می‌فرماید: اگر نفس خود را شناختید، خدا را هم می‌شناسید.

اگر نفس خود را بشناسیم و مرتبه نفس را به نفس مطمئنه برسانیم و یا حداقل به آن نزدیک کنیم، می‌توانیم خدا را هم بشناسیم، چون ذرات وجود خودمان را می‌شناسیم و می‌دانیم که نفس خود من هستم و چیزی از من جدا نیست. اگر من دلم می‌خواهد که مواد مصرف کنم و هنوز به این مرتبه نرسیدم که وقتی عقل من فرمان می‌دهد بشنوم و آن را ساکت می‌کنم، پس هنوز در نفس اماره هستم.

عقل همیشه فرمان درست را صادر می‌کند هرچند که ما نخواهیم بشنویم. حتی در زمان مصرف عقل ما به ما می‌گوید که این کار اشتباه است؛ ولی ما او را ساکت می‌کنیم؛ چون خواسته نفس در مرتبه اماره، قوی‌تر از عقل من است و به او بیشتر غذا داده‌ام تا به عقل خود. این چیزی بود که من از وادی هشتم دریافت کردم و خواستم با شما به اشتراک برسانم.

پیام تولد:

خانم اعظم؛
آن قهرمان و یا نقش اول، خود هستید و ما در این مورد با تمام اعضای کنگره، نیروی بیشتر و توان بسیار برایتان می‌خواهیم. یک سال رهایی‌تان پر شگون باد

سخنان استاد در مورد یک سال رهایی مسافر اعظم:

خانم اعظم دو سال پیش به‌عنوان تازه‌وارد، به لژیون من آمدند و مثل همه سفر اولی‌ها با یک سری چالش در زندگی خودشان درگیر بودند. زیرا بند مواد مخدر آن‌قدر قوی است که اگر ما را از پای در نیاورد، به درمان آن فکر نمی‌کنیم و حتماً باید یک سری مشکلات عدیده در زندگی ما پیش بیاید تا به فکر راه چاره باشیم.

خانم اعظم مشکلات زیادی از جمله نارسایی قلبی داشتند؛ اما برای حل این مشکل کمر بستند و از راه دور (شهرستان الیگودرز) می‌آمدند، هر هفته در لژیون و پارک حضور داشتند و درست حرکت می‌کردند، ایشان در طول سفر از پله کم‌کردن هیچ‌وقت نترسیدند و اعتراضی نکردند، بسیار فرمان‌بردار هستند.

درمان سیگارشان طولانی شد ولی درمان OT را سر موعد و درست به پایان رساندند، همیشه سی دی می‌نوشتند و باحال خوش رها شدند و ۳۰ سی دی سفر دوم را نیز تحویل دادند. مادر خوب، نمونه و ازخودگذشته‌ای هستند و به لطف خدا فرزندان خیلی خوبی دارند که یار ایشان هستند. امیدوارم در ادامه سفر دوم برای راهنما شدن درس بخوانند که بتواند ان‌شاءالله در شعبه الیگودرز با اذن خداوند جز اولین خدمتگزاران باشند. از اینکه به صحبت های من گوش دادید از همه شما ممنونم.

اعلام سفر:

آخرین آنتی ایکس مصرفی: تریاک - مدت سفر اول: ۱۱ ماه - روش درمان: DST - داروی درمان: OT - ورزش در کنگره والیبال - راهنما: مسافر بیتا. مدت رهایی: ۱ سال و چند ماه

صحبت‌های مسافر اعظم:

سلام دوستان اعظم هستم یک مسافر.

خوشحال و خرسند هستم از اینکه این لحظه را تجربه می‌کنم و از خداوند متعال سپاسگزارم. قدردان تک‌تک شما که با حضور پررنگ خودتان در کنارم بودید، هستم. از جناب مهندس و دیده‌بان محترم، خانم مونای عزیزم، خانم الناز عزیز، خانم معصومه و مرزبانان، دیده‌بانان و تمام خدمتگزاران محترم سپاسگزارم.

این راه برای من بسیار سخت بود؛ ولی وقتی که در اتوبوس فکر می‌کردم تا به مقصد برسم و روی ماه همگی شما زیبارویان را ببینم، تمام خستگی‌ام به شوق بدل می‌شد. من در محضر اساتید کنگره درس‌هایی آموختم که تا کنون نیاموخته بودم و این‌گونه راه برایم سهل و آسان می‌شد. بسیار خوشحالم که با این جمع پر از دانایی و آگاهی آشنا شدم و امیدوارم که بتوانم آنچه آموختم را در زندگی به عمل برسانم.
از فرزندان عزیزم عذرخواهی می‌کنم به‌خاطر اینکه آن طور که بایدوشاید در کنارشان حضور پر رنگی نداشتم. اما به‌خاطرداشتن بچه‌های قوی که خدا به من داده است، به خودم می‌بالم. پسرم امیرمحمد برای من مانند کوه است، پسر دیگرم آرش که واقعاً کمان‌دار زندگی من بود و همچنین از دختر عزیزم گلاره سپاسگزارم و اگر خداوند عمری به من بدهد، تمام آن کاستی‌ها را برای ایشان جبران خواهم کرد.
از هم لژیونی‌های خود ممنونم و دستان پر مهر راهنمای خود را می‌بوسم. خاک‌پای آقای مهندس را طوطیای چشمانم می‌کنم و از خدا می‌خواهم تا آنچه نادیدنی است، ببینم و آنچه در محضر ایشان باشد بیاموزم.

خواسته‌ها:

خواسته اول: درمان انسان‌های مصرف‌کننده و سربلندی و خوشبختی جوانان ایران.
خواسته دوم: در دل بیان شد.

سخنان راهنما همسفر سولماز:

سلام دوستان سولماز هستم یک همسفر

این روز زیبا را به خانم بیتا راهنمای خانم اعظم، خانم اعظم،خترشان و، خانم آذر همسفرشان تبریک می‌گویم. همسفران یک آزمون عشقی را پشت سر می‌گذرانند که آزمون عشق بی‌بهانه می‌شود و لژیون همسفران مکتب عشق می‌شود.
همسفری، از پله یکم و همسفری، از پله دهم وارد لژیون می‌شود. یکی باسواد سیکل و دیگری با لیسانس وارد می‌شود. به‌عنوان‌مثال می‌گویم: خانم آذر جزء آن همسفرانی بودند که از پله دهم وارد لژیون شدند و من کار خاصی برای ایشان نکردم، چون خانم آذر همراه و همسفر بودن را در چنته خود داشتند. قبل از اینکه وارد کنگره شوند، همسفر مسافران دیگرشان بودند و با آمدنشان راه برایشان نمایان شده بود که دوش‌به‌دوش مسافرشان بیاید.

وقتی خواهر، همسفر می‌شود، خیلی فرق دارد تا مادر، همسفر باشد. همسفری خواهر یعنی اولین دغدغه و اولویت زندگی خودش، کار و همسرش نیست و خیلی عشق می‌خواهد که همسفر برای مسافرش این کار را انجام دهد.امروز را به خانم آذر تبریک می‌گویم که نشان دادند نقش همسفر چه‌طور می‌تواند پر رنگ باشد. البته که این مسیر آموزش برای خودشان هم مفید بود و خودشان هم توانستند آرامش قلبی که می‌خواستند را پیدا کنند.

خانم آذر، بسیار صبور و مقاوم بودند و برای من در لژیون هم یک رهجوی بسیار قوی بودند. امیدوارم که راه برایشان باز باشد تا بتوانند دوباره حضور مستمر داشته باشند.یک راهنما، نور درون رهجو را می‌بیند و خانم آذر هم جزء رهجویانی بودند که می‌توانند پیشرو باشند. با حرکت راه نمایان می‌شود و حرکت چیزی نیست جز در آزمون‌ها شرکت‌کردن و شال کمک راهنما دریافت‌کردن که در قدم بعدی در شهر و استان خودشان بتوانند شعبه‌ای از کنگره ۶۰ را دایر کنند.

صحبت‌های همسفر آذر:

سلام دوستان آذر هستم یک همسفر.

عرض احترام خدمت اساتید گرامی خانم بیتای عزیز، همه راهنمایان، دیده‌بان، ایجنت محترم و جناب مهندس که زحمات زیادی می‌کشند. من به تک‌تک شما دوستان ارادت دارم و عاشقانه و خالصانه دوستتان دارم. شاعر می‌گوید:
گل در بر و می در کف و معشوق به کام است 
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
گو شمع میارید در این بزم که امشب
در مجلس ما، ماه رخ دوست تمام است

آن ماه رخ دوست که تک‌تک شما هستید را می‌بوسم و آرزوی تندرستی برای شما دارم. من هر روز با خودم می گویم امیدوارم همه مسافران به مقصد برسند، همه کسانی که درگیر هستند راه کنگره برایشان باز بشود و کنگره ۶۰ را پیدا کنند و به رهایی برسند.

از راهنمای عزیزم سپاسگزارم که نسبت به من لطف داشتند و به من بزرگواری کردند. از اینکه کنار ایشان بودم، از آموزش‌های ایشان آموختم و لذت بردم، کمال تشکر را دارم که بسیار کارآمد و مدیر شایسته هستند و همین‌طور از خانم بیتای عزیزم تشکر می‌کنم. به اساتید کنگره تبریک می‌گویم و از تک‌تک آنها ممنونم.

صحبت‌های همسفر گلاره:

سلام دوستان گلاره هستم یک همسفر

از خانم بیتای عزیزم بابت تمام کارهایی که برای مادرم انجام دادند و مادرم را دوباره به من برگرداندند، تشکر می‌کنم. از خاله عزیزم سپاسگزارم که در طول این یک سال که مادرم در تهران بودند، کنارشان بودند.

تایپ: مسافر سولماز - لژیون نهم - نمایندگی رز تهران
ویرایش: مسافر سمیرا - نمایندگی رز تهران
بازبینی و ارسال: همسفر فاطمه
عکس: مرزبان خبری مسافر رویا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .