جلسه یازدهم از دوره سوم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی دزفول، با استادی راهنمای تازه واردین مسافر مهدی، نگهبانی مسافر یونس و دبیری مسافر نعمت ، با دستور جلسه «وادی هشتم و تاثیر آن بر روی من : با حرکت راه نمایان می شود» در روز سهشنبه 22 مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر
خدا را شکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم تا آموزش بگیرم .
ابتدا به آقا مسعود بابت تشکیل لژیون تبریک عرض می نمایم؛

درمورد دستور جلسه با حرکت راه نمایان می شود. از وادی یکم که شروع کردیم در کنگره یاد گرفتیم ما از ابتدا بیهوده به دنیا نیا آمده ایم . خود من یکی از بزرگترین سوالاتی که در ذهن خود داشتم این بود که برای چی به دنیا آمدم و چرا خدا انسان را آفریده و چرا اینقدر در عذاب است و اگر خدا بندهش را دوست دارد پس چرا اینقدر عذاب می دهد و پشت تمام این سوالها هزار سوال بود و وارد کنگره شدم و توانستم جواب یکسری از سوالها را بگیرم .
ما 7 تا وادی را پشت سر گذاشتیم و رسیدیم به وادی هشتم که دیگر الان فکر کردن را فرا گرفتیم و باید حرکت کنیم و در این وادی میگوید سکون جایز نیست و همه چیز در طبیعت در حال حرکت است، پاییز می شود و دوباره همه چیز در حال حرکت است و برگ ریزان میشود و دوباره بهار می شود و همه چیز در حال حرکت است و ما همیشه از طبیعت الگو میگیریم. و در وادی هشتم می گوید باید تغییر کنی و باید خواسته داشتی باشی و حرکت کنی، این که انسان هدف داشته باشد خیلی مهم است و من همیشه به تازه واردین می گویم که باید خواسته داشته باشید و فقط نیای که نامه اوتی بگیرید، من وقتی هدف برای خودم داشتم با تمام وجود تلاش می کردم.
این هفته امتحان داشتیم و من با خودم گفتم که باید تمام تلاشم را انجام بدهم چون هدف دارم و برای ان هدفم ارزش قائل شدم، اگر اشتباهی کردم می توانم برگردم و آن اصلاح نمایم و چون برای هدفم ارزش قائل شدم 100 درصد به آن میرسم، چون برای آن وقت گذاشتم و تلاش کردم ، اگر جایی کارم گیر کرد دوباره می توانم برگردم وآنرا اصلاح نمایم، برای حرکت کردن آن قدم اول بسیار مهم است .
در وادی هشتم میگوید وقتی که یک مسیری را میخواهی بروی ، زمانی که مثلا در یک آزاد راه می رویم ، لازم نیست که بدانی جلوتر چند تا پیچ وچود دارد وکجا مانع دارد و زمانی که حرکت می کنی کم کم همه چیز پیدا می شود و خود جاده همه را به تو نشان می دهد که کجا باید سرعت کم کنی و کجا باید توقف کنی ، تمام مسیر را خود جاده به شما نشان میدهد ، مانند یک ماشین در شب حرکت میکنی و نور ماشین فقط چند قدم را نشان میدهد ولی رفته رفته تا مقصد تمام راه برای شما نمایان می شود تا به مقصد برسی.
اگر بخواهم از تجربه خودم صحبت کنم ، این که میگویم خواست واقعی درمان اگر داشته باشی؛ من یک روز در سایت گشتم و کنگره 60 را پیدا کردم و در آن موقع در اهواز من رفتم و وقتی که درمان را شروع کردم با مشکلات زیادی روبه رو شدم و خانواده به من بی اعتماد شده بود، چون باید چند جلسه بیای تا روی روال بیوفتی و در مسیر که می رفتم بارها به مشکل برخورد کردم و من دارویم را از حصیرآباد اهواز و کلینیک چشم خورشید تهیه کردم .
من هدفم را انتخاب کرده بودم و برای آن تلاش می کردم چون خواست من این بود و نتیجه آنرا گرفتم و بعد از آن به شوشتر آمدم و لژیون شوشتر شروع به کار کرد و کار برای من آسانتر شد و همچنان دارو را از کلینیک اهواز تهیه می کردم و همیشه سر تایم می رسیدم و دارویم را تهیه میکردم .
درمان شروع شد و من سختی های زیادی کشیدم و به رهایی رسیدم ، گاهی وقتها به درهای بسته بر میخوردم و حالا دارم نتیجه آنرا میبینم، چون پشت این لذت یک سختی بسیاری وجود داشته است.

زندگی در حال گردش است و همیشه مشکلات وجود دارد ولی به مرور زمان، مشکلات آسان می شود و به مرور زمان مشکلات اگر 10 است 2 میشود و قابل تحمل میشود، اوایل بسیار سخت می گذرد، ممکن است با ناباوری های بسیاری برخورد کنیم ولی بعد کم کم که رو به جلو می رویم مسیر آسانتر میشود ، مانند یک تونل تاریک که آن سمت تونل روشنایی است ولی باید مسیر تاریکی را طی نماییم تا به روشنایی برسیم و در نهایت همه چیز خوب می شود.
انسانها از این جهان درس می گیرند و وارد جهان دیگری می شوند و آنجا هم باید آموزش بگیریم، انسانها پیشینه دارند و خداوند می داند که ما در چند جهان تا الان زندگی کرده ایم تا به اینجا رسیدیم و حال در کنگره داریم آموزش میگیریم و به قول اساتید اشخاصی که در کنگره هستند، هر سالی که در کنگره آموزش می گیریم برابری میکند با هفتاد سال آموزش گرفتن بیرون از کنگره است.
خدا را شکر می کنم که در کنگره 60 هستم و امیدوارم که همچنان به تلاشم ادامه بدهم ، در کنگره 60 آقای مهندس می فرماید انسان مانند پر کاهیست بر روی امواج دریا ، گاهی به پایین ترین سطح دریا می رود و گاهی به بالاترین سطح می آید و تمام لذت زندگی در این است که انسان از سختی ها آموزش می گیرد، اگر زندگی یکنواخت باشد حوصله سر میرود و همه روزها یکسان میشود و انسان از زندگی لذت نمی برد.
از اینکه به صحبت های من گوش دادید متشکرم مرسی.
تهیه و ارسال: وبلاگ نمایندگی دزفول
- تعداد بازدید از این مطلب :
85