دوازدهمین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی جهانبین شهرکرد؛ به استادی راهنمای محترم مسافر جمال، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر صادق، با دستور جلسه «وادی هشتم؛ با حرکت راه نمایان میشود» در تاریخ ۲۲ مهر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان، جمال هستم یک مسافر؛ خدا را شکر میکنم که امروز در بین شما عزیزان حضور دارم و از تکتک شما انرژی و آموزش میگیرم. تشکر میکنم از نگهبان و دبیر جلسه که امروز اجازه دادند خدمت کنم. دستور جلسه امروز، وادی هشتم است که در آن مهندس میفرماید: «با حرکت راه نمایان میشود».
یک وادی به عقب برمیگردیم، یعنی وادی هفتم؛ موضوع این وادی چیست؟ سرتیتر وادی هفتم میگوید: «رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است؛ یکی رفتن راه و دیگری آنچه برداشت مینماییم». یافتن راه بسیار مهم است؛ اینکه بتوانم راه درست را از غلط تشخیص بدهم. اما تنها با پیدا کردن راه، مسئلهای حل نمیشود. من میدانم راهی که دارم میروم غلط است؛ همه مصرفکنندهها هم این موضوع را درک میکنند. همه میدانند که مواد نابودی و خرابی میآورد، اما حاضر به حرکت کردن نیستند. در وادی هشتم میفرماید: با حرکت است که راه نمایان میشود. با حرکت است که میتوانم تغییری در خودم ایجاد کنم. تغییر همیشه با درد همراه است. وقتی تصمیم جابجایی خانه را دارم، یک هفته اذیت میشوم تا وسایل را حمل کنم و چیدمان را انجام دهم؛ ولی همان تغییر باعث آسایش و حال خوش من میشود. تغییر باعث صعود میشود.
ایرانیها یک ضربالمثل دارند که میگویند: «با حلوا حلوا گفتن، دهان شیرین نمیشود». هرچقدر هم بگوییم حلوا، تا بلند نشویم و زحمت نکشیم و حلوا درست نکنیم، دهان شیرین نمیشود. با حرکت است که راه نمایان میشود. منِ مسافر سفر اولی، باید ۱۰ الی ۱۱ ماه در ساعات مشخص در جلسه حضور داشته باشم، روی صندلی بنشینم و دارو را سر وقت مصرف کنم تا بتوانم آن ترخیصی را که مد نظر کنگره است، انجام بدهم. حرکت کردن یکسری قوانین و اصول دارد. نباید شور حسینی بگیریم که از فردا فلان کار نادرست را یکباره ترک کنیم. با این نوع حرکت انقلابی، به هیچ نتیجهای نمیرسیم.
وقتی میخواهیم حرکت کنیم، اول باید هدف را مشخص کنیم: دانشگاه درس بخوانم که چی؟ خانه بخرم که چی؟ ماشین بخرم که چی؟ رهایی بگیرم که چی؟ هدفم را مشخص میکنم: سلامتی، حال خوش. اینها باید روشن باشند. دوم، وقتی تصمیم گرفتم و هدفم را مشخص کردم، باید با تمام توان در آن مسیر حرکت کنم تا به هدف برسم؛ مثل آدم تشنهای که در بیابان دنبال آب است. در آن صورت میتوانم به خواستهام برسم.
نکته سوم این است که در مسیر حرکت، دوراهیها یا چندراهیهای زیادی پیش میآید. انسان دارای اختیار است و میتواند راه درست یا غلط را انتخاب کند. این من هستم که باید به قدرت تشخیص، به دانایی مؤثر برسم تا بتوانم راهم را بشناسم. خیلی از راهها لذت دارند، اما من و شما میدانیم آن لذت گذراست و دوباره به حال بد قبلی برمیگردیم و خمار میشویم و چند برابر آن را رنج میکشیم. اگر حرکت کردیم، راه هزار فرسخی با همان قدم اول شروع میشود. مثلاً من میخواهم از اینجا به شمال بروم؛ وقتی از در خانه بیرون آمدم، راه شروع شده. در ادامه مهم نیست چند پیچ و خم، کوه و دره وجود دارد؛ خودم میزنم به دل راه و به نتیجه میرسم. مهم این است که بتوانیم از خانه بیرون بزنم. وقتی شروع به حرکت کردم، بقیه مسیر نمایان میشود.
در این وادی، درباره جبران خسارت صحبت میشود. من مصرفکننده، قبل از هر کسی به خودم ضربه زدهام؛ حال خودم را بد کردهام و سیستم جسمیام را بههم ریختهام. دوم، به خانواده خسارت زدهام؛ به نزدیکان و عزیزانم ضربه زدهام. سوم، به جامعه خسارت وارد کردهام. حالا برای اینکه بتوانم حال خودم را خوب کنم و به آسایش، آرامش و صلحی که مد نظرم است برسم، باید یک تسویه حساب انجام بدهم. حسابم را باید صفر یا نزدیک به صفر کنم.
آقای مهندس میفرماید: بیرون از کنگره، برای جبران خسارت افراد به پاپ یا روحانیون مراجعه میکنند و شاید با آن فردی که صحبت کردهاند، به مشکل برخورد کنند. من یکسری کارهایی کردهام، ضربههایی زدهام، جاهایی رفتهام که فقط خدای من میداند. باید از خدای خودم طلب بخشش کنم؛ از او بخواهم که گناهم را ببخشد و در ادامه بتوانم به مخلوقین خداوند خدمت کنم.
در سفر دوم، اعضا میدانند که من خواسته یا ناخواسته به خودم، نزدیکانم و جامعه خسارت زدهام. حالا باید آن خسارتها را به صفر یا نزدیک صفر برسانم تا بتوانم زندگی آرام و صلحآمیزی داشته باشم.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید، از همهی شما سپاسگزارم.


نگارنده: مسافر محمدرضا لژیون ۱۱
عکاس: مسافر عارف لژیون ۱۶
تنظیم: مسافر مهدی لژیون ۶
ارسال: مرزبان خبری مسافر وحید
نمایندگی جهانبین شهرکرد/مسافران
- تعداد بازدید از این مطلب :
975