جلسه چهارم از دوره پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دماوند به استادی همسفر ساحره، نگهبانی همسفر زینب و دبیری همسفر رویا با دستور جلسه «وادی هشتم (با حرکت راه نمایان میشود) و تأثیر آن بر روی من» روز سهشنبه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد

خلاصه سخنان استاد:
تقریباً یک ماهی است، که سیدیهای روز شنبه استاد و صحبتهای روز شنبه اساتیدی که در این جایگاه قرار میگیرند، طرف حساب آنها با من سفر دومی است؛ چون در این دو سالی که به کنگره میآیم، موجسواری را خوب یاد نگرفتهام و زیر بار یک سری از نیروهای منفی فشرده میشوم.
گاهی اوقات خود سیستم گوش من رهجو را میگیرد و میگوید: در این جایگاه خدمت کن و درس خودت را بگیر.
اگر من اکنون در این دستور جلسه اینجا نشستهام برای این است، که درس خود را بگیرم.
وادی هشتم: با حرکت راه نمایان میشود. راهی که من باید موجسواری با نیروهای منفی را خوب یاد بگیرم؛ زیرا اگر یاد بگیرم مانند ناآرامیهای همین چند وقت گذشته زیر پاهایش قطعاً له خواهم شد.
راهی که من در سفر اول دیدم که واقعاً یک انسان معتاد، یک انسانی که تعادل ندارد کاملاً به یک انسان سالم تبدیل میشود.
این مسیر کاملاً یک مسیر تبدیل برای رسیدن به تعادل است.
اگر بخواهم از سفر اول من و مسافرم بگویم؛ ما سفر فوقالعادهای داشتیم، مسافرم خواستهاش بسیار قوی بود و قدمهای خود را محکم بر میداشت؛ زیرا مسیر خود را پیدا کرده بود و راه کاملاً برایش هموار میشد. با اینکه همه مشکلات دست به دست هم میداد؛ ولی ما همیشه به کنگره میآمدیم، همیشه یک ساعت قبل از شروع جلسه در کنگره حضور داشتیم.
مسافر من از پارک شروع کرده بود و با تأسیس شعبه دماوند وارد شعبه شد و سریع خدمت گرفت.
سفر خیلی خوبی داشتیم و من هم به عنوان یک همسفر تمام سعی خود را کردم که این مسیری که میدانستم آرامش است، را هموار نگه دارم.
هر کاری که فکر میکنید، یک خانم در توانش نیست من در طول سفر اولمان انجام دادم.
صحبتی از خانم ملکی شنیدم، که می گفتند: ما بچه کنگرهایها همیشه لبه یک پرتگاه قرار داریم، ممکن است با یک کم آوردن و یک هول دادن با یک نیرو منفی خیلی راحت پرت بشویم و من آن را آویزه گوش خود کردم.
من در سفر اول برای خود و مسافرم کم نیاوردم و همیشه در دعای پایان کنگره دعای من این بود، که خدایا این مسیر را برای من و مسافرم هموار کن تا بتوانیم خدمت کنیم و امیدوارم این مسیر همیشه برای ما هموار بماند، تا بتوانم این موجسواری که من فعلاً سوارش هستم را بتوانم با او مقابله کنم.
صحبت من با سفر اولیها است، قدمهایتان را محکم کنید؛ چون هدف اصلی ما رسیدن به آن درمان است. روزهای شنبه با تمام مشغلههایی که داریم و مسافتی که طی میکنیم؛ ولی همیشه قبل از جلسه من و مسافرم به شعبه میرسیم، اما همسفرانی هستند که مسافت زیادی هم ندارند؛ ولی خودشان دریغ میکنند.
باید به صندلیهایمان بچسبیم تا مسافرانمان خوب سفر کنند؛ چون آنها راهشان را پیدا کردهاند، تا درست حرکت کنند و بتوانند این وادی هشتم را آنطور که باید درست است را اجرا کنند و به آن تعادل، آرامش و حال خوب برسند.

دریافت شال راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه و همسفر سارا

مرزبانان کشیک: همسفر زهره، مسافر بزرگمهر
تایپ: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون اول)
همسفران نمایندگی دماوند
- تعداد بازدید از این مطلب :
92