English Version
This Site Is Available In English

دعوت به صراط مستقیم

دعوت به صراط مستقیم

وقتی وارد کنگره شدم هنوز نمی‌دانستم کجا هستم، نمی‌دانستم در این مکان چه خبر است. با خودم گفتم من فرزند شیرخواره دارم به محض اینکه مسافرم سفرش را آغاز کند من دیگر نمی‌آیم. بعد از یک هفته و شروع سفر و نوشتن سی‌دی ها آرام آرام باوری در درونم شکل گرفت. کنگره۶۰ همان مکانی بود که سالها به دنبالش گشتم، سالها در خواب و بیداری به دنبال خدمت به خلق بودم و حالا خداوند با درد اعتیاد مرا به صراط مستقیم می‌خواند.

این‌همه عشق و محبت از کجا می‌آمد؟ این‌همه عشق از کجا می‌آمد؟ باید می‌ماندم و یاد می‌گرفتم. ماندم و هر روز با عشق نوشتم هرروز با عشق در جلسات حاضر شدم. روز رهایی با ترس و استرس وارد آکادمی شدم، دستور جلسه عشق و محبت بود. محوطه پر بود از افرادی که برای رهایی آمده بودند. فضا بوی عشق می‌داد، انگار تمام آن جمعیت را می‌شناختم، انگار تمام آن افراد اقوام و خویش من بودند.

همه با عشق به هم لبخند می‌زند. افرادی از مشهد، از سقز، از زنجان، قزوین، تاکستان، هيدج، اراک، کرمان و... کنار هم جمع شده بودیم که رها شویم از بند تاریکی‌ها. وقتی وارد اتاق آقای مهندس شدیم اتاق مملو از جمعیت بود، من انتهای اتاق را نمی‌دیدم فقط صدای آقای مهندس را می‌شنیدم. صدای آشنا که ده ماه با این صدا آموزش دیده بودم.

وقتی اسم ما را صدا زدند و از دستان ایشان عیدی گرفتیم احساس می‌کردم روی زمین نیستم! احساس می‌کردم فضا پر از نور است. دوست داشتم تا ابد همان جا بنشینم و نظاره‌گر آن‌همه عشق و مهر و محبت باشم، اما حیف که بايد خارج می‌شدیم تا افراد دیگر بیایند و رها شوند از سیاهی و درد. هیچوقت آن روز را فراموش نمی‌کنم. راهنمای خوبم ماه‌ها از مسیر دور می‌آمدند تا من آموزش ببینم، تا من بدانم برای چه به این دنیا آمده‌ام، برای چه باید روی خودم کار کنم، خودم را بشناسم.

 از راهنمای خوبم همسفر نرگس بسیار سپاسگزارم که ما در این مکان پر از عشق حفظ کرد تا بمانم و به آرامش برسم، بمانم و یاد بگیرم به افرادی که مانند خودم در رنج هستند کمک کنم. حالا جشن اولین سال رهاییمان است و من پر از شوق منتظر روز جشن هستم برای رسیدن به این لحظه تلاش زیادی کردم، روزهای تلخ و سختی پشت سر گذاشتم ولی با هر حرکت راه برایم نمایان‌تر شد.

 بعد از اتمام سفر اول منتظر شال نارنجی از دستان جناب مهندس هستم و شروع مسیری دیگر. منتظر آغاز راهی که دنباله راه راهنمایم باشد راهی پر از عشق و محبت. از خداوند می‌خواهم در این مسیر راهنمایی‌ام کند، می‌دانم که با حرکت راه نمایان خواهد شد. با توکل به خداوند راه راهنمایی را آغاز خواهم کرد.

نویسنده: همسفر فاطمه (مرزبان خبری نمایندگی حکیم هیدجی)
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین لژیون ششم (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .