همسفر عاطفه
یکی از مسائلی که باید بدانیم، این است که انسان اختیار کامل در زندگی خود دارد و این اختیار از نقطهای آغاز شدهاست؛ اما این آزادی و اختیار مطلق، در هر مقطعی امکانپذیر نیست. بهطور مثال، شما اختیار کامل برای انتخاب همسر و ازدواج دارید؛ ولی زمانیکه همسر فردی شدید، دیگر نمیتوانید بگویید: من دوست دارم همسر شما باشم؛ اما با فرد دیگری هم، رابطه دوستانه داشته باشم. اختیار در چهارچوبی مشخص معنا پیدا میکند و تا زمانیکه بله نگفتهاید، هر اختیاری دارید؛ اما زمانیکه گفتید: بله، آن اختیار مطلق دیگر وجود نخواهد داشت.
انسان موجودی فراموشکار است؛ این ویژگی هم در صور پنهان و هم در صور آشکار انسان وجود دارد. فراموشی در انسان، هم کوتاهمدت و هم بلندمدت است و یکی از ویژگیهای بسیار مهم او محسوب میشود. فراموشی به این معنا نیست که صرفاً یک قرار کاری یا تعهدی را از یاد ببریم؛ بلکه اگر انسان فراموشکار نبود، زندگی برایش بسیار سخت و دشوار میشد. بهواسطه همین فراموشی است که انسان میتواند به زندگی خود ادامه دهد. منظور از فراموشی در این سیدی، فراموشی پیش از تولد است؛ همان زمان «یومالألَسْت»، هنگامیکه با خداوند پیمان بستیم و او فرمود: آیا من پروردگار شما هستم؟ و ما گفتیم: بله، از آن زمان تا هنگام ورود به رحم مادر، فراموشی آغاز شد.
هرکدام از ما، تحت نظارت سیستم الهی هستیم؛ سیستمی که در رأس آن، خداوند قرار دارد و بر همهچیز ناظر است. آگاهی این نیرو بهمراتب از ما بیشتر میباشد و این سیستم، بر اساس پیشینه و میزان اختیار انسان و کارهایش، به او اذن و اجازه میدهد که از مرحلهای خارج شود یا نشود. خداوند ممکن است به فردی اذن دهد که از مصرف مواد مخدر رها شود و به دیگری این اجازه را ندهد؛ به همیندلیل است که گاهی فرد، با وجود تلاش و کوشش فراوان، نمیتواند از اعتیاد رهایی یابد. این مسیر، گاه آنقدر دشوار و طاقتفرسا است که برخی حتی دست به خودکشی میزنند؛ زیرا هنوز به آنها اذن داده نشدهاست؛ بهدلیل آنکه شاید بدهی یا درسی ناتمام دارند که باید آن را جبران کنند.
این قانون در تمام سطوح زندگی انسانها جاری است؛ اینکه آیا به ما اذن و اجازه داده شود یا خیر؛ به همیندلیل میگوییم: ما به خدا توکل میکنیم و هرچه او بخواهد همان میشود. وقتی میگوییم: برگی از درخت نمیافتد مگر به اراده خدا؛ یعنی حتی اگر بخواهیم از پول موجود در جیب خود استفاده کنیم، باید خداوند اذن آن را بدهد. باید توجه داشت که نباید این موضوع را با مفهوم جبر اشتباه گرفت؛ بدین معنا که تصور شود، چون امور به اذن خداوند متعال صورت میپذیرد، انسان فاقد اختیار و مسئولیت است؛ بلکه اساس این نظام بر حکمت الهی استوار میباشد و آن نظام از سوابق و پیشینههای ما کاملاً آگاه است.
با گوشدادن به این سیدی متوجه شدم، سالهاییکه به مسافرم میگفتم ترک کن؛ او نمیتوانست این کار را انجام دهد! حتی زمانیکه به کنگره آمدیم و سفر او به نتیجه نرسید، فهمیدم که همهچیز به اذن و اجازه خداوند بستگی دارد.
از آقای مهندس و راهنمای خودم همسفر فهیمه، صمیمانه سپاسگزارم که چنین مطالب ارزشمندی را به من میآموزند؛ چراکه در کنگره، درس درست زندگیکردن را آموختم.
همسفر فهیمه. ای
هنگامیکه انسان میخواهد از ظلمت و تاریکی بیرون آید و بهسوی نور حرکت کند، باید خواستهای قوی و ظرفیتی متناسب با آن داشته باشد.
سیستمی بزرگ نظارهگر است که اذن ورود یا خروج را برای ما صادر کند؛ این امر در تمام سطوح زندگی جاری است. انسان هیچچیز نیست، مگر آنچه سعی و تلاش کند و من در مسیر همراهی با مسافرم، این حقیقت را بهخوبی لمس کردم. او گرفتار یکی از آتشهای ویرانگر؛ یعنی اعتیاد بود، آتشی که نهتنها جسم، بلکه روح را نیز میسوزاند. با این حال، باید تحمل آن را داشته باشد، وگرنه همان نور او را بهسمت نابودی خواهد کشاند. اگر پیوند محبت برقرار باشد، حتی در شرایط دشوار نیز خداحافظی وجود نخواهد داشت؛ زیرا محبت فراتر از زمان و مکان است.
همهچیز از آسمان به زمین نازل میشود و این سیستم در رفتوآمدی مداوم است؛ نمیتوان گفت کدامیک برتر از دیگری میباشد؛ زیرا خداوند در آسمان و زمین حضور دارد. ممکن است انسانهایی بر روی زمین باشند که برای دیگری از صد بهشت و جهنم، بهتر یا بدتر باشند و چنین چیزی در جهان دیگر نیز وجود دارد. همانگونه که در زمین موضوعی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد، در آسمان نیز مباحث و مجادلاتی وجود دارد.
اینکه انسان میتواند غم، شادی، عشق و محبت را حس کند، ارزشی بزرگ است. زمانیکه حس انسان بسته شود، مانند دراکولا خواهد بود؛ مسافر من روزگاری حسهایش را از دست داده بود و مرگوزندگی یا گرسنگی، هیچ مفهومی برایش نداشت؛ اما زمانیکه دوباره توانست محبت را حس کند، دریافتم که حسکردن یعنی زندهبودن.
هر کشفی که در این جهان رخ میدهد، در جهانهای دیگر نیز بررسی و در آرشیو هستی ثبت میشود و این بدان معنا است که هیچچیز بیاهمیت نیست؛ باید این آتشهای ویرانگر را مهار کنیم که یکی از مصادیق این آتش ویرانگر میتواند اعتیاد، ایدز، قحطی، سرطان، فقر، سرقت یا تجاوز باشد. جامعهای که عاری از اعتیاد شود، ممکن است با هزاران مشکل دیگر مواجه گردد؛ پس بیایید این آتشها را مهار کنیم و به پرندهای رهاشده بدل نماییم. نار را پالایش کرده و به نور تبدیل کنیم؛ تنها کافی است که بخواهیم و فرمان تبدیل را بپذیریم.
بیایید نوری باشیم که خداوند میخواهد، نه آتشی که همهچیز را ویران میسازد و انسان را خودخواه، فرصتطلب، خودبین و منحرف میکند. باید در هر جایگاهی که هستیم، صبر پیشه کنیم، با تمام توان تلاش نماییم، به خدا توکل کرده، وظیفه خود را انجام دهیم و باور داشته باشیم که همهچیز به اذن او خواهد بود. با این حال، نباید در انتظار اذن بمانیم؛ چراکه در اینصورت گمراه خواهیم شد.
ویرایش: رابط خبری همسفر عطیه و همسفر لیلا. ل رهجوهای راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر سمیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
88