English Version
This Site Is Available In English

چیزی جز حرکت ما را به نتیجه نمی‌رساند

 چیزی جز حرکت ما را به نتیجه نمی‌رساند

دوازدهمین جلسه از دوره ششم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنمای تازه‌واردین همسفر مریم، نگهبانی همسفر نسرین و دبیری همسفر زهرا با دستور جلسه «وادی هشتم (با حرکت راه نمایان می‌شود) و تأثیر آن روی من» روز سه‌شنبه ۲۲ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

وادی‌ها همه درس زندگی هستند. زمانی که خداوند من را خلق کرد، از روح خودش در من دمید، یک خمیرمایه در وجود من نهاد که آن اختیار بود تا بتوانم توسط آن شخصیت خودم را شکل بدهم. همان‌طور که می‌دانیم ما چند وادی داریم، وادی اول تفکر است، بعد در مورد از قوه به فعل رساندن تفکرات سخن می‌‌گوید و در ادامه در مورد رمز و راز کشف حقیقت صحبت می‌کند که در دو چیز است یکی یافتن راه حرکت و آنچه برداشت می‌کنیم. من مریم خیلی راه‌ها و مسیرها و NGOهای مختلف را قبل از کنگره رفتم؛ ولی مسافرم به درمان نرسید. ما همسفران که با افراد مصرف‌کننده زندگی می‌کردیم، گره‌هایی داشتیم و هنوز هم داریم؛ ولی با آمدن به کنگره و کسب آموزش‌ها ذره‌ذره می‌توانیم، آموزش‌ها را در درون و برون خودمان به اجرا درآوریم.

وادی هشتم می‌گوید: «با حرکت راه نمایان می‌شود.» حرکت یعنی جنبش، یعنی فعالیت، چون هیچ‌ چیزی جز حرکت، من را به نتیجه نمی‌رساند. خیلی مسیرها رفتم؛ ولی به نتیجه نرسیدم و همیشه ناامیدی و ترس از این‌که مبادا دوستان و بستگان از مشکل من خبردار شوند در من وجود داشت تا این‌که پیام کنگره را توسط یکی از دوستان گرفتم و به آکادمی رفتم. روز جشن تولد استاد امین بود و مسافرم آن‌قدر حس و حال خوبی داشت که به من پیشنهاد داد همسفر او باشم و من 7 سال در جلسات کنگره شرکت کردم؛ درحالی‌که مسافرم همراهی‌ام نمی‌کرد. سه بار سفر کرد؛ ولی هر بار نیمه‌راه سفرش خراب می‌شد. راه برای ما مشخص بود؛ ولی چون فرمان نرسیده بود سفر او کامل نمی‌شد.

برای تمام ما که در این مکان نشسته‌ایم فرمان‌ صادر شده است؛ فقط باید در این مسیر حرکت کنیم تا بتوانیم به معرفت، شناخت و آگاهی برسیم. من قبلاً هم تفکر داشتم؛ ولی تفکرات من درست نبود. با حضور در کنگره و آموزش گرفتن کم‌کم تغییر کردم. اعتیاد در مسافران ما هم یک‌باره به وجود نیامده و ذره‌ذره تغییرات و درمان در آن‌ها پدیدار می‌شود. اغلب در سفر اول، چون هنوز در حال استفاده از دارو هستند سختی دیده نمی‌شود و در سفر دوم تازه سختی راه مشخص می‌شود.

همیشه در خلوت خود از این‌که مسافرم من را همراهی نمی‌کند ناراحت بودم و با خود می‌گفتم چرا درحالی‌که راه برای من مشخص‌شده، ولی مسافرم نمی‌آید؟ افراد مختلف که همسفر فرزند، همسر و برادر خود بودند آمدند و به درمان رسیدند؛ چرا برای من این اتفاق نمی‌افتد؟ تمام این چرا‌ها و اما‌ها زمانی که ناامید بودم به سراغ من می‌آمد؛ ولی این وادی به من می‌گوید: حرکت کن تا راه نمایان شود و هنگامی‌که در جلسات شرکت کردم و آموزش گرفتم متوجه شدم که هنوز اذن آمدن برای مسافر من صادر نشده است؛ یعنی اذن حضور صادر شده بود؛ ولی زمان سفر هنوز نرسیده بود و هدف و خواسته مسافرم برای او مشخص نبود. شاید هم اگر سفر می‌کرد سرنوشت دیگری برای او رقم می‌خورد تا بالآخره زمانش فرا رسید و قرار گرفتن در این مسیر باعث درمان و رهایی ایشان شد.

در کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر مطلب زیبایی خواندم که به وادی هشتم مربوط می‌شد و لازم دانستم عنوان کنم. آقای مهندس می‌فرمایند: «لحظه دشواری را ما همان لحظه حس نمی‌کنیم، زمان یادآوری، آن دشواری احساس می‌شود.» حال خرابی که مسافرم در خانه داشت را وقتی الآن مرور می‌کنم با این‌که اشتباه است و نباید به گذشته و خاطرات تلخ فکر کنیم؛ چراکه باعث افسردگی می‌شود؛ ولی باز می‌گویم خدا را شکر که آن لحظات سخت گذشت. هر چند لازم است گاهی یادآوری کنم تا بدانم با چه حال خرابی به کنگره آمدم و کنگره به من چه داد؛ البته حرکت و راهی که در پیش می‌گیریم بستگی به خود فرد هم دارد که انسان باخرد باشد کم خرد، انسان با‌خرد همیشه فکر می‌کند و بعد حرکت می‌کند و انسان کم خرد یکسری راه‌ها را می‌رود که فایده‌ای ندارد و مجدد به قعر تاریکی‌ها بر‌ می‌گردد و دوباره ناراحتی‌ها، گریه‌ها و چرا‌ها شروع می‌شود؛ که چرا من؟ چرا باید برای من این اتفاق بیفتد؟ ولی من می‌دانم همان دعا‌ها، راز و نیاز‌ها و نیایش‌ها برای من این راه را هموار کرد و می‌دانم حتماً روزی کار نیکویی انجام داده‌ام که این مسیر برای من هموار شد.

در دعای کنگره هم وقتی دست‌های‌ خود را زنجیروار به هم متصل می‌کنیم و خواسته‌های خود را می‌گوییم من همیشه در ذهن و دل خودم خواسته‌ام برای عزیزانی است که مسافر‌های‌ آن‌ها به کنگره نمی‌آیند. دعا می‌کنم مسیر برای ایشان باز شود؛ چون درک می‌کنم که چه روزها و چه سختی‌هایی را تحمل می‌کنند. وقتی دعا می‌کنیم که خداوندا ما در پی هم روان شده‌ایم تا بدانیم آنچه نمی‌دانیم از هستی و نیستی یعنی من که در داخل این مسیر هستم راه برایم نمایان شده است؛ پس من را هدایت کن. این راه و مسیر جاری است و برای همه وجود دارد این‌طور نیست که فقط برای یک شخص باشد.

در وادی هشتم در مورد سه مؤلفه دیگر هم‌ صحبت می‌شود: اولی جبران خسارت نسبت به خود است، من خودم یک‌ زمانی مهارت نه گفتن را بلد نبودم که باید خودم را ببخشم و در مورد خانواده هم همین‌طور است. ما همسفران مصرف‌کنندگان همه می‌دانیم که چه تشنج‌هایی در زندگی وجود دارد. وقتی سی‌دی گذرگاه را گوش می‌کنم باپوست و گوشت خودم لمس می‌کنم و حس می‌کنم که چه گذرگاه‌هایی را طی نمودم و از آن عبور کردم؛ مثل موج‌سواری که در سی‌دی بادبادک‌باز می‌گوید؛ وقتی روی موج‌ است و از انرژی آن لذت می‌برد. ما هم باید با آموزش‌هایی که در کنگره می‌گیریم از جایگاهی که هستیم لذت ببریم و با آن همراه شویم، زیر امواج نرویم تا خرد شویم.

در آخر در مورد لژیون سردار می‌خواهم صحبت کنم. برای ما بستری فراهم‌شده است و ما در آن آموزش می‌گیریم، باید قدر این جایگاه را بدانیم. خیلی از عزیزان بودند که با مبالغ کم این بستر را برای ما‌ فراهم کردند تا انسان‌هایی که در قعر تاریکی‌ها بودند بیایند و درمان شوند و من مریم هم باید برای جبران خسارت و ادای دین هر مقدار و با هر توان و انرژی که می‌توانم در کنگره سهیم باشم و در جشن باشکوه گل‌ریزان شرکت کنم.

مرزبانان کشیک: همسفر شهلا و مسافر اکبر
تایپیست: همسفر مهدیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر سیما رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر رضوان رهجوی راهنما همسفر نرگس دبیر سایت (لژیون اول)
همسفران نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .