با حرکت راه نمایان میشود.
امواج چون گردباد بر زمین فرود میآیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت میبرند و این جز فرمان حاصل نمیگردد؛ پس با شما که پیمان میبندید در اندیشه آن باشید که از زمین برخاسته و به آن مکان که فرمان است رهسپار شوید. از سکون نه زایشی است و نه چیزی به وجود میآید، همه چیز از حرکت شکل میگیرد و ساختارها پدیدار و موجودات خلق و سفر در حلقههای آفرینش آغاز و ادامهدار میگردد.
در این مصاحبه، پای صحبت زوج موفق، راهنماهای عزیز نمایندگی نائین نشستیم تا از احساسات، تجربهها و دستاوردهای ایشان استفاده کنیم و آموزش بگیریم. امید است این گفتوگو چراغی باشد برای همه کسانی که در این مسیر گام برمیدارند.
همسفر الهام و مسافر محمدرضا به لطف یکی از دوستان خود پیام کنگره را دریافت کرده و وارد کنگره شدند. ده ماه و شش روز به روش DST با داروی OT و همراهی راهنمایان، مسافر پژمان و همسفر اکرم سفر کردند و اکنون به لطف خداوند و دستان پرتوان آقای مهندس سه سال و شش ماه و سیزده روز است که آزاد و رها هستند. ورزش همسفر الهام والیبال و ورزش مسافر محمدرضا شنا و دومیدانی است.
در وادی هشتم منظور از جمله «امواج چون گردباد بر زمین فرود میآیند و آنچه برداشتنی باشد با خود میبرند» چیست؟ به نظر شما با وجود امواج زندگی چگونه میتوان در آرامش بود؟
همسفر الهام:
هر چیزی که در جهان هستی وجود دارد از امواج تشکیل شده است؛ حتی اگر انسان شکافته شود در نهایت به موج میرسد. جهان مملو از امواج است. منظور از اینکه امواج چون گردباد بر زمین فرود میآیند و آنچه برداشتنی باشد با خود به امانت میبرند؛ یعنی امواج آن چیزی که ارزشمند است را با خود به امانت میبرند. اگر جریان زندگی را مانند یک دریا در نظر بگیریم، دریا گاهی موجهای کوچک و گاهی موجهای خطرناک و سهمگین دارد و گاهی ممکن است آنقدر موجها سهمگین و خطرناک باشند که به سونامی منجر شود! ما نمیتوانیم دریایی را پیدا کنیم که همیشه آرام باشد. زندگی ما مانند دریا است، گاهی اوقات همه چیز آرام است و گاهی مشکلات بزرگ سر راه ما قرار میگیرد. باید بدانیم که در هستی هیچچیز ثابت نیست.
انسان به این جهان میآید که سختیها را تجربه کند. هیچ انسانی را نمیتوانیم پیدا کنیم که سختیها و مشکلات را تجربه نکرده باشد. در قرآن گفته شده است: همانا انسان را در رنج و سختی آفریدیم؛ اما چیزی که مهم است باید امواج زندگی را کاهش دهیم و لازمه این کار، آموزش است. وقتی که ما توانستیم آموزشها را عملی کنیم؛ مانند آن موجسواری که به دریا میرود و از موجسواری لذت میبرد، باید کارآزموده و رها شویم و روشهای بالا آمدن از زیر امواج را بیاموزیم. برای مثال مسافر سفر اولی که درگیر مواد بوده است میتواند با روش درست، حرکت، تفکر درست و صبر و تلاش از چرخه مخرب اعتیاد خارج شود و خودش را به بالا برساند تا آزاد و رها شود. لازمه رسیدن به آرامش این است که ما بدانیم در زندگی همیشه سختی وجود دارد و هیچچیز ثابت نیست، آن موقع با وجود مشکلات میتوانیم از زندگی لذت ببریم. هیچ تضمینی وجود ندارد که فردای ما از امروز بهتر باشد و نتیجه میگیریم طبق آموزشهای کنگره باید از لحظه حال استفاده کنیم و لذت ببریم.
مسافر محمدرضا:
امواج توانایی این را دارند که در قالب جسمیت نیز، برخی چیزها را جابهجا کنند؛ پس یک صور پنهان نیز دارند. گفته میشود: امواج، چون فرشتگان بر زمین فرود میآیند؛ یعنی آنگاه که فرشتگان مرگ میآیند تا انسان را تحویل بگیرند، من واقعی و صور پنهان من را تحویل میگیرند. صور پنهان من چیزی جز امواج، فرکانس و ارتعاش نیست! در نهایت اگر همه اینها را بشکافیم به انرژیها میرسیم و انرژیها چیزی نیستند جز ریسمانهای الهی! به همین دلیل است که حضرت مولانا میفرمایند:
ای برادر تو همه اندیشهای
مابقی خود استخوان و ریشهای
اینها چیزی جز انرژی نیستند. اگر امواج نباشند، انسان از بین میرود. امواج زندگی هستند که باعث رشد و ارتقای انسان میشوند. میگویند روزی ماهیها به خدا شکایت کردند که چرا دریا همیشه دارای امواج سهمگین است؟ دریا آرام شد و ماهیها طعمه صیاد شدند! خداوند در سوره بلد میفرماید: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی كَبَدٍ». ما انسان را در رنج و سختی آفریدیم و باز در قرآن میفرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا * إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا». همانا با هر سختی، آسانی است؛ آری با هر سختی آسانی است. این جمله در کلامالله مجید دو بار پشتسرهم تکرار شده است. پس امواج وجود دارند و پس از هر موج، قطعاً راحتی است بهشرط آنکه ما بتوانیم بر مبنای آرامش حرکت کنیم و کار مفید انجام دهیم.
در این وادی بیان شده که در سکون هیچچیز به وجود نمیآید. به نظر شما چگونه میتوان در زندگی از حالت سکون و توقف خارج شد؟
همسفر الهام:
طبق آموزشهایی که در کنگره گرفتیم، اگر بخواهیم از طبیعت الگو بگیریم، میبینیم در طبیعت هیچچیزی ثابت نیست و همه چیز دائماً در حال تغییر است. به رودخانه نگاه میکنیم با وجود موانعی که سر راهش وجود دارد در حال حرکت است و از حرکت رودخانه؛ حتی اطراف آن سرسبز و زیبا شده است.
ما به کنگره آمدیم تا آموزش بگیریم و از سکون بیرون بیاییم و جوشش پیدا کنیم. هر قدر این جوشش درونی بیشتر باشد ما بیشتر به رود تبدیل میشویم. انسانی که ناامید است در سکون قرار میگیرد؛ زیرا ناامیدی اجازه نمیدهد که تجربه جدیدی کسب کند. برای خارجشدن از ناامیدی باید حرکت کرد؛ حتی اگر قدمهای ما کوچک باشد به نتیجه میرسیم. تغییر در حرکت صورت میگیرد و بعد از تغییر، انسان تبدیل به رودخانه جاری میشود.
مسافر محمدرضا:
اگر ما به اول خلقت نگاه کنیم زمانی که خداوند امواج را متراکم کرد، این امواج متراکم همه از عشق بودند و برای مثال بهاندازه دو عدد گردو شد و با برخورد این دو بیگ بنگ اتفاق افتاد! با آن انفجار، همه هستی به وجود آمد و از آن زمان همه چیز در حرکت بود. چیزی در جهان نیست که ساکن باشد. حضرت علی علیهالسلام فرمودند: «اگر دو روز ما مثل هم باشد آن روز ضرر کردهایم»! اگر بخواهیم از حالت سکون بیرون بیاییم، باید تفکری پشت آن باشد و ساختار بسیار حساب شدهای را طراحی کنیم تا در مسیری که آغاز کردیم به جاهای خوبی برسیم.
در طبیعت به رودخانه که نگاه میکنیم در حرکت است و مایه حیات است، رودخانه این حیات را در اختیار همه مخلوقات هستی میگذارد. رودخانه به واسطه حرکتی که دارد به دریا و اقیانوس میرسد. باتلاق یکجا ساکن است و گنداب میشود، این ساختار فقط جان مخلوقین خدا را میگیرد. ما باید بدانیم در سکون هیچ زایشی نیست و غیر از ناامیدی و نابودی چیز دیگری به همراه ندارد. انسان هم بسته به دید و نگرش خود میتواند در مسیر زندگی تلاش و کوشش کند و در حرکت باشد؛ یا میتواند؛ مانند تاریخ تکرار شود و نمیتواند از حالت سکون بیرون بیاید.
اکنون که هر دو در جایگاه راهنمایی قرار گرفتید چه پیامی برای مسافران و همسفران سفر اول دارید؟
همسفر الهام:
زمانی که مسافرم وارد کنگره شد، قسمت همسفران نائین راهاندازی نشده بود. یک ماه بعد از آغاز سفر ایشان، من وارد کنگره شدم. در طول این یک ماه چون آموزش نگرفته بودم و آگاهی نداشتم اصلاً موافق نبودم که مسافرم OT مصرف کند و ناخودآگاه در حال دخالت در کار مسافر خود بودم؛ اما هنگامی که وارد کنگره شدم و آموزش گرفتم به اهميت این موضوع پی بردم. فکر میکنم، هنگامی که مسافر و همسفر با هم در کنگره حضور داشته باشند و آموزش بگیرند، کیفیت سفر آنها بسیار بهتر است؛ زیرا هر دو در حال آموزش گرفتن هستند و زبان آنها یکی میشود. پیامی که برای سفر اولیهای عزیز دارم این است که قدر لحظهلحظه سفر اول خود را بدانند و تمرکز خود را روی آموزشها بگذارند تا انشاءالله با کولهباری از دانش وارد سفر دوم شوند و به رهایی برسند.
مسافر محمدرضا:
زمانی که به گذشته خود نگاه میکنم به یاد میآورم که بسیار منیت داشتم و با تخریب زیاد وارد کنگره شدم. از همان ابتدا اولین چیزی که در کنگره آموختم و آن را اجرا کردم؛ فرمانبرداری بود. اطلاعی از ساختار درونی خود نداشتم و فهمیدم که یک راهنما و ربی دارم که اطلاعات او از من بالاتر است؛ پس تصمیم گرفتم که فرمانبردار باشم. یادم میآید جلسه سوم که در کنگره حضور پیدا کردم با خدا عهد بستم که تا زمانی که زنده هستم، بتوانم در کنگره خدمتگزار باشم؛ زیرا از همان اول مسیر مشخص بود که به چه مکانی رفتهام و باید چه کاری انجام بدهم.
برای مسافران و همسفران سفر اول یا سفر دوم یا حتی جایگاه راهنمایی، ما اگر بخواهیم به جایگاههای خوبی در کنگره برسیم؛ باید تغییر کنیم و تغییر همراه با درد است و شخص باید بتواند خودش را تغییر دهد. این تغییرکردن بسیار سخت است. ما اگر به طبیعت نگاه کنیم میتوانیم جواب سؤالات خود را پیدا کنیم. متد، متد DST است، نمیتوان توقع داشت ظرف یک سال یا شش ماه همه چیز بر وفق مراد ما بشود. ما در هر جایگاهی که باشیم دائماً در حال امتحانشدن هستیم. ما آمدهایم تا با این آموزشها به آرامش و آسایش مطلوبی دست پیدا کنیم.
آیا توانستید یکی از خسارتهایی که به خود، خانواده و یا جامعه زدهاید را جبران کنید و چه احساسی داشتید؟
همسفر الهام:
ما در این وادی آموختیم که باید جبران خسارت اول از خودمان شروع شود. اگر بتوانم از جسم و روان خود جبران خسارت کنم؛ یعنی به خود اهمیت دهم، ورزش کنم و تغذیه سالم داشته باشم به مسائلی که اصلاً ارزش ندارد فکر نکنم، خود را دوست داشته باشم در مرحله بعدی میتوانم از خانواده و جامعه جبران خسارت کنم. چیزی که در کنگره آموختیم آن حس ارزشمندبودن است! زمانی که از خودمان جبران خسارت کنیم واقعاً احساس مفیدبودن میکنیم. در وادی هشتم، پیمانی بین ما و خداوند بسته میشود. هنگامی که من پیمان وادی هشتم را انجام دادم؛ شاید بهترین حسی بود که تا آن زمان تجربه کرده بودم!
مسافر محمدرضا:
من بیشترین خسارت را به خود و خانوادهام وارد کردم. همیشه دوستدار طبیعت، جامعه و هستی بودم؛ اما بزرگترین خسارت من این بود که چهل سال از عمرم را در بطالت و سیاهی گذراندم. در چهلسالگی؛ زمانی که وارد کنگره شدم، تازه فهمیدم چقدر به خود، خانواده و همسفرم آسیب زدهام. بعد از آن تلاش کردم که مفید باشم. از همان ابتدا با گرفتن خدمتهای کوچک در کنگره حضور فعالی داشتم و یاد گرفتم که بازی در آگاهی را انجام دهم؛ بازی که عاقبت آن به رشد، آرامش و خیر میرسد! در ادامه توانستم تبدیل به یک راهنما شوم؛ انسانی که میخواهد و میتواند برای جامعه مفید باشد! با اطمینان میگویم چهار سالی که در کنگره حضور دارم از بهترین سالهای زندگی من بوده است؛ زیرا تازه دریافتم که چرا خداوند مرا خلق کرده است!
اکنون میدانم وقتی انسانی را در آغوش میگیری و به او کمک میکنی تا خود را پیدا کند، چقدر ارزشمند است! خداوند اجازه خدمت به خلق را به هر کسی نمیدهد! من همیشه سپاسگزار او هستم که توفیق حضور در مکانی را یافتم که کمککردن در مسیر آن، نوری در دل انسان میافروزد. شاید بزرگترین جبران خسارت من این باشد که امروز میتوانم برای مخلوقین خدا مفید باشم، به آنها کمک کنم و همیشه شاکر و سپاسگزار پروردگارم باشم.
از چه زمانی حرکت درست را آغاز کردید و مهمترین دستاورد شما در مسیر این حرکت چه بوده است؟
همسفر الهام:
حرکت من در سفر اول زمانی آغاز شد که مشارکت در جلسات و کارگاههای آموزشی را شروع کردم. با هر بار مشارکتکردن حس و حال بهتری داشتم و این عمل باعث شد که در کنار آن خدمتهای دیگر را شروع کنم. مهمترین چیزی که از این حرکت به دست آوردم، اجازه خدمتکردن در جایگاه راهنمایی است که بابت آن خداوند را هزاران بار شاکرم.
مسافر محمدرضا:
هفته اولی که به کنگره آمدم، راهنما به ما گفت: جمعه بیایید تا بهجای ورزشکردن، شعبه را نظافت کنیم. من به همراه راهنما و دو، سه نفر از بچههای دیگر رفتم و شعبه را تمیز کردیم. همان جا بود که فهمیدم حرکتی که انجام میدهم درست و بهجا است. وقتی برق خوشحالی را در چشمان راهنمای خود دیدم که میدید رهجویش از همان ابتدا حرکت کرده و در همه کارها مشارکت میکند؛ مطمئن شدم در مسیر درستی قدم گذاشتهام. با همین حرکات کوچک، کمکم توانستم در صراط مستقیم بمانم. خیلی سخت بود؛ زیرا وقتی میخواهی در مسیر درست حرکت کنی تمام نیروهای منفی، بازدارنده و تخریبی تلاش میکنند تو را منحرف کرده و به مسیر قبلی بازگردانند، آنها نمیخواهند یکی از مهرههای اصلی خود را از دست بدهند. در آنجا بود که توانستم خودم را بشناسم و متوجه بشوم که این حرکت درست و الهی است.
من در این مسیر درک عمیقتری نسبت به خانواده، هستی و جامعه پیدا کردم. وقتی درون سفر اول خود را میبینم، متوجه میشوم چگونه توانستم یکییکی بندهایی را که به پایم بسته شده بود، باز کنم. حالا یقین دارم وعده خداوند دروغ نیست و او همیشه حافظ، هدایتگر و حمایتگر ما بوده، هست و خواهد بود. با حرکت درست، میتوانیم دوباره به تمام چیزهایی که از دست دادهایم برسیم.
خانم الهام عزیز شما تا چه حد توانستید مسافر خود را بابت اعتیادش درک کنید؛ این درک و همراهی چه تأثیری در رابطه شما داشت؟
با وجود آموزشهای کنگره درککردن مسافر برای همسفر بهراحتی اتفاق میافتد؛ زیرا همسفر با صورتمسئله اعتیاد آشنا میشود و متوجه میشود که جسم شخص مصرفکننده نیاز به بازسازی دارد و برای بازسازی باید زمان بدهد تا به درمان برسد. بهترین همراهی برای یک همسفر این است که روی آموزش خود تمرکز کند و صبر و استقامت داشته باشد تا به نتیجه برسد. برای آرامشی که اکنون در زندگی خود دارم مدیون آموزشهای آقای مهندس و راهنمای عزیزم هستم.
آقای محمدرضا از اینکه همسفر الهام در تمام سختیها و فراز و نشیبهای زندگی شما را تنها نگذاشت تا اکنون در این جایگاه قرار بگیرید چه احساسی دارید؟
هر شخص دیگری بهجای خانم الهام بود نمیتوانست با من زندگی کند! من فردی بودم با منیت بسیار که همیشه حرف، حرف من بود و چیز دیگری جز حرف خودم را قبول نداشتم و افتخار میکردم که اینگونه هستم؛ اما خانم الهام از همان روز اول در زندگی حامی من بود. در همه مراحل زندگی در کنار من بود؛ اما متأسفانه من باتوجهبه اینکه در عمق تاریکی بودم متوجه این نعمت بزرگ نبودم؛ نمیتوانستم زیباییها و مهربانیهای او را حس کنم؛ زیرا همه افکار و اندیشه من یخزده بود، حضور خانم الهام در زندگی برای من معجزه بود. همیشه از او آموزش گرفتم. همسفرم بال پرواز من بود و من را به مسیر مستقیم هدایت کرد. اگر ایشان نبودند قطعاً من اکنون در این جایگاه نبودم. در حضور ایشان سر تعظیم فرود میآورم؛ زیرا او همواره رفیق من بوده؛ رفیقی که همیشه میتواند من محمدرضا را کامل کند. من همیشه از ایشان آموزش میگیرم. از خداوند میخواهم در هر بعدی از جهانها، همیشه پیوند محبت بین ما برقرار باشد تا به او وصل باشم و همیشه از آموزشهایش استفاده کنم.
کلام آخر...
همسفر الهام:
امیدوارم همه ما در مسیری که قرار داریم بازیگر باشیم نه تماشاچی. در مسیر کنگره بهدرستی حرکت کنیم و به سمت ارزشها برویم. از آقای مهندس بابت بستری که برای ما فراهم کردند تا آموزش بگیریم سپاسگزارم. از شما هم برای این مصاحبه ممنون و متشکرم.
مسافر محمدرضا:
ما برایآنکه در کنگره مفید باشیم باید راه مشخصی انتخاب کنیم؛ زیرا ما مجموع راهها؛ راه ارزشها و راه ضد ارزشها را داریم. بین کار، زندگی و کنگره باید مثلثی تشکیل دهیم و بتوانیم تعادل بین اضلاع آن را حفظ کنیم. در سفر اول اولویت من آمدن به کنگره باشد و بعد از رهایی به خود و دیگران خدمت کنم.
کلام آخر؛ در مسیری که قرار گرفتیم به سمت نور حرکت کنیم؛ نه مانند حشرهای که در تاریکی به سمت نور ماشین میآید و به شیشه برخورد میکند. نور هست؛ اما حقیقی نیست؛ نور حقیقت نیست! نور حقیقت، خورشید است که ما نمیتوانیم آن را پنهان کنیم. ما باید به دنبال حقیقت در مسیر درست باشیم تا با حرکت راه نمایان شود. آن زمان درک میکنیم که برای چه آمدهایم، چرا باید حرکت کنیم و چرا باید خدمت کنیم. فلسفه انسان بهغیراز آموزش و خدمت چیز دیگری نیست.
انشاءالله بتوانیم در مسیری که قرار گرفتیم بهترین خود باشیم و همیشه کاری را بکنیم که برای آن در این هستی پا گذاشتهایم و رسالت ما چیزی غیر از این نیست که بتوانیم اول به خود و بعد به دیگران خدمت کنیم. از اینکه به من فرصت خدمتگزاری دادید تا در این جایگاه خدمت کنم از شما سپاسگزارم. امیدوارم در ادامه بتوانیم با کمک هم، پرچم کنگره را به نسلهای بعد انتقال دهیم و همیشه باعث افتخار خود، خانواده خود، آقای مهندس و استادانی که ایشان داشتند و خداوند باشیم. سپاس
مصاحبهکننده و طراح سؤال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم)
عکاس: همسفر اکرم رهجوی همسفر محبوبه (لژیون یک)
ارسال: راهنما همسفر افسون نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
100