روزهایی را به یاد میآورم که در سختی و رنج زندگی را سپری میکردم و در اوج ناامیدی به دنبال راهی بودم؛ زیرا من مادر یک مصرفکننده بودم که پسرم را با تمام سختیها و مشکلات روزگار به جوانی رساندم و درست زمانی که آرزوهای زیادی برایش داشتم و میخواستم شاهد خوشبختی او باشم، متوجه شدم که به دام اعتیاد افتاده است! از آن زمان، دنيا در نظرم سیاه و تاریک شد! بهخاطر نداشتن آگاهی، دائماً پسرم را سرزنش میکردم و در اوج ناامیدی زانوی غم بغل میکردم، درحالیکه خودم از او بیمارتر بودم و ضدارزشهای زیادی وجودم را فراگرفته بود.
به دنبال هر راهی رفتم که فرزندم را از این بلای خانمانسوز نجات دهم؛ کمپ، پزشک، رازونیاز و دعا، دارو، همه بینتیجه بود و هر دری که زدم باز به بنبست میرسیدم. دیگر از همه راهها ناامید بودم تا اینکه با کنگره۶۰ آشنا شدم. انگار نوری به زندگیام تابیده شد! در کنگره با وادیهایی آشنا شدم که تکتک آنها برایم پر از آموزش بود. از وادی هشتم که میگوید: «با حرکت راه نمایان میشود» آموختم که مهمترین مسئله، ابتدا تفکر برای پیداکردن راه درست است و بعد از آن باید در راه درست حرکت کنم؛ هر چند روزهای اول تمام وجودم یخزده بود و هیچ هدفی نداشتم، فکر میکردم این راه نیز مانند راههای قبل به نتیجه نمیرسد؛ اما اکنون که در آخر سفر مسافرم هستم، خوشحالم که قدم در این راه گذاشتم و با حرکت درست مسافرم و همچنین آموزش گرفتن خودم در این مسیر سراسر روشن، دیگر خبری از ناامیدی نیست.
من با آموزشهای کنگره متوجه شدم که باید در مسیر درست حرکت کرد و اگر حرکتی نداشته باشم به نتیجه نخواهم رسید. با حرکتکردن، راه برایم نمایان شد. وادی هشتم یکی از وادیهایی بود که به من راه و مسیر درست را نشان داد تا بفهمم که هنوز امید به زندگی هست، پس بدون ترس باید حرکت کنم تا به خواسته خود که همان حال خوش است برسم.
نویسنده: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی همسفر راهنما الهام (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر افسون، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
101