English Version
This Site Is Available In English

در کنگره، اصل و اساس همه چیز، عمل است.

در کنگره، اصل و اساس همه چیز، عمل است.

جلسه یازدهم از دوره یازدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی نائین به استادی راهنما همسفر سهیلا، نگهبانی راهنما همسفر محبوبه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه 21 مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

برای صحبت راجع به «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» می‌خواهم به کتاب «عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر» رجوع کنم. وقتی به این کتاب نگاه کنید، قانون اول همان وادی اول است (با تفکر ساختارها آغاز می‌شود)، قانون دوم می‌گوید که تفکر قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توأم با رفتن و رسیدن آن را کامل می‌نماید؛ یعنی تفکر به تنهایی فایده ندارد و باید حرکت کنیم. قانون سوم می‌گوید: «با حرکت راه نمایان می‌شود». این سه قانون به ترتیب می‌گویند تفکر کن؛ ولی تفکر به تنهایی فایده ندارد و بعد می‌گوید باید حرکت کنید و در ادامه بلافاصله پیام «لنگر کشتی را بکشید» از استاد سردار می‌آید. این پیام می‌گوید: لنگر کشتی را بکشید که معنای آن حرکت کردن است. هنگامی که کشتی در کنار ساحل، ثابت است لنگر آن را در ماسه‌ها می‌اندازند و زمانی که می‌خواهند حرکت کند، لنگر را از ماسه‌ها می‌کشند. در واقع وادی هشتم بیانگر حرکت و عمل است؛ یعنی تفکر می‌کنیم و می‌خواهیم ساختارها را تشکیل دهیم. برای تشکیل ساختار باید وارد مرحله عمل شویم. ورود به مرحله عمل اهمیت خاصی دارد؛ زیرا در کنگره، اصل و اساس همه چیز، عمل است.

بارها از آقای مهندس شنیده‌ایم که می‌فرمایند: «برای باورها ارزشی نیست»؛ یعنی باور و اعتقاد ما به یک موضوع، به‌تنهایی ارزشمند نیست و آنچه انسان را به قله می‌رساند، عمل است و بارها نیز؛ شنیده‌ایم که ایشان می‌گویند: «از سخن به مرحله عمل حرکت کنید»؛ پس موضوع مهم حرکت است؛ اما موقعی که می‌خواهیم حرکت کنیم بسیاری از نیروها مانع حرکت ما می‌شوند مثل نیروهای بازدارنده که منظور از این نیروها شیطان یا بسیاری از انسان‌ها هستند که مانع حرکت ما می‌شوند و جزو نیروهای اهریمنی هستند. مثلاً فرض کنید هدف شما در کنگره این است که راهنما بشوید و پیرامون این موضوع تفکر می‌کنید. حرکت شما از یک نقطه مبدأ شروع می‌شود. این که هدف شما در این مسیر چیست، نکته بسیار مهمی است. استاد امین می‌فرمایند: «وقتی شما چرایی کار خود را بدانید و هدف برایتان مشخص باشد، در مرحله قدم‌گذاشتن ایستاده عمل می‌کنید و در مقابل مشکلات مقاوم هستید». من اگر بدانم که چرا می‌خواهم راهنما بشوم؛ حتی اگر از زمین و آسمان برای من مشکل ببارد، باز به حرکت خود ادامه می‌دهم؛ چون هدفی که دارم مختص من است.

همه ما در زندگی گرفتار مسائل و مشکلات زیادی هستیم. زمانی که من در زندگی وارد چرخه‌ای از مشکلات می‌شوم، گاه مثل اسب عصاری عمل می‌کنم. اسب عصاری از یک نقطه که شروع می‌کند، می‌چرخد و دوباره به نقطه اول برمی‌گردد. بسیاری از ما در مواجهه با مشکلات به این صورت عمل می‌کنیم؛ یعنی به‌دور خود می‌چرخیم و حرکت خاصی انجام نمی‌دهیم. این حرکت نیست، سکون و رکود است و در وادی سوم می‌گوید: رکود بر هیچ موجودی جایز نیست. آقای مهندس می‌فرمایند: «همه حیوانات و حتی جامدات (مثل میزی که ثابت است) در حرکت هستند؛ چون الکترون‌های هسته مأکول‌های آن‌ها در حال چرخش است؛ ولی حرکت انسان با سایر موجودات تفاوت دارد».

انسان اختیار دارد و می‌تواند حرکت بکند یا حرکت نکند. اگر حرکت کرد باز مختار است که هدف مثبت داشته باشد و حرکت مثبت انجام دهد یا هدف منفی داشته باشد و در جهت منفی حرکت کند و می‌تواند حرکتی خنثی داشته باشد، یعنی به‌دور خود بچرخد. من زمانی که درگیر اعتیاد مسافرم بودم همین‌گونه عمل می‌کردم؛ مدام در حال گله و شکایت و غرزدن بودم! آقای مهندس می‌فرمایند: «منتظر معجزه نباشید، اگر می‌خواهید معجزه رخ دهد، حرکت کنید». در سی‌دی ماهان آقای مهندس می‌فرمایند: «من می‌رفتم آنجا (ماهان کرمان) مواد مصرف می‌کردم، بعد می‌رفتم به آرامگاه شاه نعمت‌الله ولی و می‌گفتم: خدایا مشکلات مراحل کن، چک‌هایم را پاس کن و...». انگار خدا غول چراغ جادو است و من از او می‌خواهم مشکلاتم را حل کند!

زمانی که اقدام به حل مسائل و مشکلات کنیم و حرکت خود را آغاز نماییم، موردحمایت نیروهای الهی و خداوند قرار می‌گیریم؛ زیرا خدا می‌گوید: «من ولی کسانی می‌شوم که می‌خواهند از تاریکی به سمت نور حرکت کنند». کار نیروها همین است که شما در هر جهتی که حرکت کنید شما را یاری می‌کنند. اگر در جهت مثبت حرکت کنید یا در جهت منفی، نیروها به‌صورت خودکار به شما کمک می‌کنند؛ پس مهم است که من شروع به گام برداشتن بکنم.

        گر مرد رهی میان خون باید رفت
         از پای فتاده سرنگون باید رفت

هنگام حرکت نباید فکر کنیم که حالا چه می‌شود؟ بسیاری از حرکت‌های ما این‌گونه است که اگر من برای حل مشکل خود وارد مسیر شویم، دائماً  فکر می‌کنیم که اگر مشکلی پیش بیاید چه کنم؟! آقای مهندس می‌فرمایند: «اصلاً لازم نیست شما کاری بکنید، شما قدم اول را بردار و وارد مسیری که تو را به هدفت می‌رساند بشو و با بقیه‌اش کاری نداشته باش». خیلی وقت‌ها ممکن است آن چیزی که در مسیر شما است با آنچه در ذهن خود تصور کرده‌ای از زمین تا آسمان تفاوت داشته باشد، پس این که من بخواهم از قبل، همه مسائل را بسنجم که اگر اتفاقی افتاد، برخورد مناسب انجام دهم، خودش سدی می‌شود که مانع حرکت من خواهد شد. یک نکته نیز می‌خواهم بگویم که خارج‌ازموضوع بحث است و آن این است که همه ما که وارد کنگره می‌شویم در پرتوی رهایی مسافرانمان رسالتی داریم و این رسالت در شهرستان‌های کوچکی مثل نائین پررنگ‌تر است. رسالت ما این است که اگر راه بر من نمایان شد، به کنگره آمدم، حرکت کردم و مسافرم به رهایی رسید و درمان شد، بدانم که کار من تمام نشده است؛ زیرا هر حرکتی که به اتمام می‌رسد، حرکت دیگری آغاز می‌شود؛ پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری‌ست. وظیفه من به‌عنوان یک عضو کنگره این است که پیام کنگره را به دیگران برسانم. خانم معصومه گفتند: من بیرون با دو نفر از گروه‌های مشابه صحبت کردم، آن‌ها گفتند: حال ما خوب نیست و من کنگره را به آنها معرفی کردم و این یعنی انجام رسالت ما!

انتقال علم و دانش و آگاهی کنگره به بیرون یکی از وظایف ماست. این که فقط سی‌دی بنویسیم و به کنگره بیاییم و برویم، کافی نیست. گاه فکر می‌کنیم، داریم حرکت درست را انجام می‌دهیم، در تمام جلسات به‌موقع حاضر می‌شویم، سی‌دی‌ها و نکات مهم را موبه‌مو می‌نویسیم؛ ولی می‌بینیم در زندگی ما تغییری ایجاد نمی‌شود! دلیلش این است که ما کاری نکرده‌ایم و مثل همان اسب عصاری در یک چرخه تکراری حرکت می‌کنیم. آقای مهندس می‌فرمایند: «شما اگر بخواهید از این چرخه تکراری خارج شوید هیچ‌کس نمی‌آید که دست شما را بگیرد و شما را خارج کند. تنها کسی که به تو کمک می‌کند خود تو هستی و نیروهای درونی تو و تفکر تو».

آقای مهندس در کتاب «عبور از منطقه 60 درجه زیر صفر» بیان کردند که من دو حرکت کردم، یکی این‌که موادم را یک‌پنجم کاهش دادم و دیگر این‌که به میزان مصرف خودم، نظم دادم و همین دو حرکت، نقاط روشنی در اندیشه تاریک من نسبت به اعتیاد به وجود آورد؛ زیرا به جلو قدم برداشتند و منجر به کشف روش DST شد و باز هم در این نقطه نایستادند و آن را به درمان سیگار و اضافه‌وزن و سرطان نیز تعمیم دادند؛ زیرا پی‌درپی تفکر کردند و از چرخه تکراری زندگی خارج شدند. بسیاری از ما اسیر این چرخه هستیم و هیچ رشدی نداریم، بعد می‌گوییم چرا انرژی نداریم؟ وادی یازدهم می‌گوید: جهش‌ها و اثرگذاری‌ها است که باعث می‌شود، انسان سرشار از انرژی شود؛ پس باید جایی جهشی انجام بدهیم و این جهش باید از درون خود ما شروع شود و از این چرخه نیز خارج شویم؛ اما نیروهای بازدارنده نمی‌گذارند.

هنگامی که ادموند و هلیا خطا کردند از بهشت رانده شدند و خداوند به آن‌ها دستور داد که به زمین بروند تا در آنجا معلوم شود که کدام یک از آنها بر عهد و پیمان خود استوارند. در کنگره نیز در عمل مشخص می‌شود که چه اشخاصی به پیمان خود متعهد هستند، این پیمان می‌تواند پیمان برای شال راهنمایی باشد یا شال تازه‌واردین یا شال مرزبان یا... در هر پیمان دستمان را بالا گرفتیم و گفتیم من آقا و سرور دیگران نیستم و برای خدمت به دردمندان آمده‌ام؛ پس در هر نقطه‌ای که هستم، هرگز نباید روز اول خود را فراموش کنم و باید تلاش کنم که از چرخه همسفری کیف بر دوش خارج شوم و تلاش کنم که در تمام جایگاه‌ها خدمتگزار باشم، به دیگران احترام بگذارم و پیام کنگره را انتقال بدهم.

من خودم در روستا زندگی کرده‌ام و موقعیت زندگی در روستا و محیط‌های کوچک را می‌دانم. نباید بترسم که دیگران من را بشناسند. مگر آقای مهندس در این موقعیت نبوده‌اند که تمام زندگی خود را صرف کنگره کرده‌اند؟ اگر فرزندان ایشان مخالفت می‌کردند و از آقای مهندس می‌خواستند که فعالیت نکنند که دیگران متوجه اعتیاد ایشان نشوند، چه می‌شد؟ باید با افتخار بگوییم من یک کنگره‌ای هستم و در این مکان درمان شده‌ام و با افتخار پیام کنگره را به گوش دیگران برسانیم. اگر من شعبه یا نمایندگی خود را حمایت نکنم، اگر هشیار و بیدار نباشم، نمایندگی بسته می‌شود و این نعمت از دسترس من خارج می‌شود. انتقال پیام کنگره نوعی شکرگزاری است.

اگر امروز هر مشکلی در زندگی دارم باید در جهت حل آن قدم بردارم، نه اینکه بنشینم و بگویم «چرا من؟». پشت همه این‌ها حکمتی موجود است و من باید سعی کنم که از چرخه مشکلات خارج شوم، باید بلد باشم زمانی که امواجی در زندگی من وارد می‌شود، چگونه سوار آن شوم و از امواج در جهت پیشرفت زندگی استفاده کنم و موج‌سواری بلد شوم؛ اما همیشه این را در نظر داشته باشم که شیطانی از وجود خودم هست که همیشه مرا به سمت منفی می‌برد و می‌خواهد من را از راه درست و صراط مستقیمی که به سمت آن می‌روم، خارج کند.

همه ما از نقطه‌ای به نام بهشت رانده شدیم، همه ما مسافریم و می‌خواهیم به آن بهشت بازگردیم و برای این منظور باید جبران خسارت کنیم. نمی‌شود که من به کسی آسیب برسانم و در نهایت بگویم استغفرالله، خدایا ببخش و خدا مرا ببخشد و تمام! این‌چنین نیست، من باید تمام مسیری که آمده‌ام را بازگردم و تمام خساراتی که وارد کرده‌ام را جبران نمایم. اگر به جان و مال و آبرو و حق مردم خسارتی زده‌ام باید یک‌به‌یک جبران کنم و در این صورت خداوند ما را می‌بخشد. نشان پیمان وادی هشتم که به شال خود نصب می‌کنیم برای آن است که هر زمان نگاه ما به آن برخورد کرد یادمان بیاید که پیمانی بسته‌ایم، یادمان بیاید که با چه وضعیتی وارد کنگره شدیم و امروز در چه شرایطی هستیم و چه پیمانی بستیم. همه انسان‌ها مختارالخطا هستند؛ یعنی اختیار دارند که خطا بکنند یا نکنند مگر انسانی که به نفس مطمئنه رسیده باشد و دیگر نتواند خطا کند.

مرزبانان کشیک: همسفر طاهره و مسافر مجید
تایپیست: راهنما همسفر افسون
عکاس: مرزبان خبری، همسفر طاهره
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر افسون، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .