English Version
This Site Is Available In English

در سکون هیچ زایشی وجود ندارد

در سکون هیچ زایشی وجود ندارد

جلسه سوم از دوره نوزدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره‌۶۰ نمایندگی بیستون کرمانشاه با استادی راهنما همسفر مهتاب، نگهبانی همسفر نگار و دبیری همسفر لیدا با دستور‌ جلسه «وادی هشتم (با حرکت راه نمایان می‌شود) و تأثیر آن روی من» در روز دوشنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان جلسه، همسفر نگار سپاسگزارم که استادی جلسه را به من واگذار کردند تا بتوانم خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه‌ امروز، همان‌طور که دبیر بزرگوار فرمودند: «وادی هشتم» یا «راه هشتم» است. پیش از وادی هشتم، از وادی اول تا وادی پنجم در مورد تفکر صحبت شده‌است و این، یعنی تفکر در زندگی من جایگاه بسیار مهم و تأثیرگذاری دارد. در وادی ششم، به مرحله‌ای رسیدیم که حکم عقل را در قالب فرمانده کاملاً اجرا کردیم و در وادی هفتم با «رمز و راز کشف حقیقت» آشنا شدیم که در ۲ چیز نهفته است: یکی یافتن راه و دیگری فهمیدن آنچه برداشت کرده‌ایم. وقتی وارد وادی هشتم می‌شویم، درمی‌یابیم که با حرکت راه نمایان می‌شود. امواج، چون گردبادی بر زمین فرود می‌آیند و هر آنچه را که برداشتنی است با خود به امانت می‌برند و این جزء با فرمان الهی حاصل نمی‌گردد.

پس، هنگامی که با شما پیمان می‌بندیم، در اندیشه‌ آن باشید که از زمین برخیزید و به مکانی که فرمان است، رهسپار شوید. در سکون هیچ زایشی وجود ندارد؛ اگر در سکون بمانیم، هیچ‌چیز شکل نخواهد گرفت. وادی هشتم یکی از وادی‌های بسیار ارزشمند و قانونمند مهندس دژاکام است، مانند هر وادی دیگر، جمله‌ای کلیدی در آغاز آن قرار دارد که به ما می‌گوید: در چه مسیر فکری و معنوی قدم می‌گذاریم. یکی از پارامترهای مهم وادی هشتم، نیروهای بازدارنده است؛ همان چیزی که از آن به‌عنوان یکی از نام‌های شیطان نیز یاد می‌شود. گاهی ما برای زندگیمان برنامه‌ریزی می‌کنیم، تصمیم‌هایی می‌گیریم، اما همین نیروهای بازدارنده مانع حرکت ما می‌شوند. آن‌ها نمی‌گذارند دانایی ما به دانایی مؤثر تبدیل شود. اگر بتوانیم این نیروهای بازدارنده را کنار بزنیم و دانایی مؤثر به دست آوریم، یعنی گامی بزرگ برداشته‌ایم؛ یعنی توانسته‌ایم وارد وادی هشتم شویم.

در این وادی، دوباره از تفکر سخن گفته می‌شود؛ زیرا تفکر، پایه‌ هر حرکت است تفکری برای زندگی، برای پس‌انداز، برای دوری از گمراهی. مسیر زندگی، همانند جاده‌ای است که در کناره‌هایش زیبایی‌های فراوانی وجود دارد؛ اما باید مراقب باشیم این حاشیه‌ها ما را از مسیر اصلی منحرف نکنند. در کنگره هم حاشیه وجود دارد، ولی نباید حاشیه‌ساز باشیم. هدف، داشتن حال خوش است؛ اگر حال خود را خوب نگه داریم، حال اطرافیان‌مان نیز خوب می‌شود. بهتر است در کار دیگران تجسس نکنیم این‌که چه کسی چه کاری می‌کند، درآمدش چه‌قدر است و مسافرش خوب سفر می‌کند یا نه؟ این کنجکاوی‌ها حال ما را خراب می‌کند و انرژی‌های منفی دیگران را وارد زندگی ما می‌سازد. حتی به‌عنوان یک راهنما نیز، وقتی رهجویی می‌آید، نباید در کار او کنجکاوی کنیم. همان‌طور که آقای مهندس می‌فرمایند: «کسی که از در آید نانش دهید، از ایمانش نپرسید.»

من یک راهنما هستم. وقتی شخصی به کنگره می‌آید، نیازی نیست بدانم چه‌کاره است، چه شغلی دارد یا درآمدش چه‌قدر است؟ مهم این است که او حالا به کنگره آمده است. هر پست و مقامی هم که داشته، پشت در گذاشته و وارد این مکان شده است. نباید دچار منیت شویم. وقتی من همسفر دچار منیت می‌شوم، از آن طرف بوم می‌افتم و سقوط می‌کنم. گاهی بعضی از آموزش‌های کنگره باعث صعود ما می‌شوند و گاهی اگر درست درکشان نکنیم، باعث سقوط ما خواهند شد. پس نباید دچار خودبرتر‌بینی شویم. اگر شخصی به من مراجعه کرد، دلیل بر دانایی و آگاهی بالای من نیست؛ شاید او مأمور است نکته‌ای را به من بیاموزد، درسی به من بدهد. باید با دل و جان پذیرا باشم. هرچه‌قدر هم پیشکسوت باشم، هرچه‌قدر سال‌های زیادی در کنگره حضور داشته باشم، باز هم باید همیشه دنبال آموزش باشم و به‌دنبال حال خوب خودم.

نباید بخواهم حال مسافرم را خوب کنم؛ مسافر خودش حالش را خوب خواهد کرد. من باید به حال خودم برسم، نه این‌که بگویم وقتی مسافرم خوب شد، من هم خوب می‌شوم. از عمق وجود، از خداوند سپاسگزارم که من را با کنگره آشنا کرد.
گاهی اوقات، زندگی مسیری را برایمان باز می‌کند که خودمان حتی نمی‌دانیم چه راهی است؛ اما آن مسیر، پر از ارزش‌ها و آموزش‌هاست. قدردان مسیرهایی باشیم که سر راه زندگی‌مان قرار می‌گیرند. کنگره یکی از نعمت‌های بزرگ الهی است که در مسیر زندگی من همسفر قرار گرفت. خدا را شاکرم و سپاسگزارم که مسافر من مصرف‌کننده شد، چون اگر مسافرم گریز می‌زند یا حالش خراب است، حتماً درسی دارد، نکته‌ای دارد که می‌خواهد به من بیاموزد. مسافر من سفر مجدد داشت؛ یک سفر به تهران رفت. خود من هم با او سفر کردم و به رهایی رسید، اما در واقع فقط قطع دارو صورت گرفت، نه رهایی واقعی.

مسافرم به درمان کامل نرسید و درمان کاملی در او شکل نگرفت. بعد از ۲ یا ۳ ماه گریز زد و سفر خود را خراب کرد. این یعنی من هنوز به آن تکامل لازم نرسیده‌ام که مسافرم رها شود. باید از خود بپرسم: چرا مسافر من به رهایی نرسید؟
متأسفانه همیشه دنبال این بودم که چرا مسافرم دیر به مقصد رسید، چرا دیر درمان شد؟ درحالی که باید به‌جای «چرا»، دنبال «چگونه» باشم چگونه شد که مسافر من درمان نشد، دلیل آن چه بود؟ شاید دلیلش این باشد که من ظرفیت لازم را نداشتم. یادم هست زمانی در کنگره می‌خواستند مرزبان انتخاب کنند و قرار بود اولین مرزبان من باشم. فرم را پر کردم تا برای تهران بفرستم، اما جور نشد. چون فرم من کامل نبود، فرد دیگری به تهران رفت و همان شخص مرزبان شد.

بعد از مدتی فهمیدم دلیلش منیت خودم بود. در واقع، برای من زود بود و هنوز آمادگی لازم را نداشتم. اگر هنوز وارد سفر دوم نشده‌ام، یعنی زمانش نرسیده است. باید در وجود خودم بگردم و خود را اصلاح کنم، چون وقت من هم خواهد رسید. کسانی که وارد کنگره می‌شوند، مثل درختان میوه‌اند؛ بعضی‌ها مانند صیفی‌جات هستند که همان ۱۰ ماه اول با محبت به بار می‌نشینند، اما بعضی‌ها مثل درخت خرمالو دیرتر به ثمر می‌رسند؛ حتی درخت گردو هم با این‌که سال‌ها زمان می‌خواهد، حالا در ۲ یا ۳ سالگی گردو می‌دهد. مسافر من هم مثل درخت خرمالو بود؛ دیر میوه داد. باید ریشه‌های زندگی‌ام را محکم‌تر کنم و بیشتر به‌دنبال آموزش‌های ناب کنگره باشم. من واقعاً به آموزش‌های کنگره نیاز دارم. کنگره مکانی مقدس و امن است که حال من را خوب می‌کند. اینجا می‌گویند: «ما بیگانگانی هستیم آشناتر از هر آشنا». هر کدام از ما با دردی و مشکلی به اینجا آمده‌ایم.

در خانواده یا طایفه‌مان جایگاه‌های متفاوتی داریم، اما وقتی به کنگره می‌آییم، همگی نیازمند آموزش هستیم. پس خواهش می‌کنم سرتاپا گوش باشیم. وقتی یک سفر اولی مشارکت می‌کند، به حرفش با دقت گوش دهیم. گاهی پاسخ پرسش‌های ما در همان مشارکت نهفته است. مثلاً شاید من بپرسم چرا حال مسافر من خراب است و پاسخ را در صحبت یک تازه‌وارد بشنوم. باید زبان بدن و حرف دل خود را بفهمیم، ندای عقل درون‌مان را بشنویم و از کنار آن بی‌تفاوت نگذریم. اگر با نیت خوب و خواسته‌ صادقانه به دیگران گوش دهیم، صدای عقل در وجودمان بلندتر و روشن‌تر می‌شود. امیدوارم بتوانیم در پیشبرد اهداف کنگره، پیرو قوانین آن باشیم. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های کنگره، داشتن قوانین است؛ برخی نوشته‌شده و برخی نانوشته. ان‌شاءالله که بتوانیم هم به قوانین نوشته و هم نانوشته عمل کنیم.

مرزبانان کشیک: همسفر فریده و مسافر اکبر
تایپیست: همسفر سحر رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون اول)
عکاس: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر حمیرا (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی بیستون کرمانشاه

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .