English Version
This Site Is Available In English

لژیون سردار هم دوره سازگاری دارد

لژیون سردار هم دوره سازگاری دارد

جلسه چهاردهم از دوره چهارم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی اردستان به استادی دنور همسفر آسیه، نگهبانی دنور همسفر زهرا و دبیری موقت راهنمای تازه‌واردین همسفر اکرم با دستور جلسه‌ «وادی هشتم: با حرکت، راه نمایان می‌شود.» روز دوشنبه ۲۱ مهرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر می‌کنم که بعد از چندین ماه توفیق داشتم در این جایگاه خدمت کنم. از نگهبان لژیون سردار سپاسگزارم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند تا در کنار شما آموزش بگیریم. در رابطه با دستور جلسه که وادی هشتم: با حرکت راه نمایان می‌شود؛ برمی‌گردیم به وادی قبل که رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است: یک یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می‌کنیم. در وادی هفتم سعی کردیم تا حدودی یک‌راه درست را پیدا کنیم و برداشت خودمان را توانستیم با آموزش‌هایی که دریافت کردیم؛ انجام بدیم.

وادی هشتم چرا به ما می‌گوید با حرکت راه نمایان می‌شود؟ من آسیه اگر همین‌طور در خانه نشسته بودم و از خدا درخواست کمک می‌کردم و هیچ اتفاقی نمی‌افتاد؛ مقصر خودم بودم و مقصر دیگری نبود چرا؟ چون من یکجا نشسته بودم و فقط منتظر کمک بودم و هیچ تحرکی از خودم نشان نمی‌دادم. اگر یک بچه ۷ ساله مدرسه نرود و بگوید که من می‌خواهم درس یاد بگیرم به من آموزش بدهید؛ هیچ‌وقت درس را یاد نمی‌گیرد تا حرکتی از خود نداشته باشد و مدرسه نرود تا تحت آموزش باشد. ما هم همین‌طور هستیم و اگر یک‌گوشه می‌نشستیم و می‌گفتیم که خدا کمکمان نمی‌کند و ناله می‌کردیم؛ هیچ‌وقت موفق نمی‌شدیم و روزبه‌روز حالمان خراب‌تر می‌شد؛ ولی الآن را شکر اذن ورود به کنگره برای ما صادرشده، در کنگره قرار داریم و بهترین راه و درست‌ترین راه را پیداکرده‌ایم.

من و مسافرم، وقتی‌که وارد کنگره شدیم و وادی‌ها را پشت سر گذاشتیم؛ وقتی به وادی هشتم رسیدیم؛ متوجه شدیم که چه کمک بزرگی به خودمان کرده‌ایم و در مسیری قرار گرفتیم که مسیر درست زندگی است. یک کودک در کودکی وقتی‌که می‌خواهد راه برود برای اولین بار دست پدر و مادر خود را می‌گیرد و از آن‌ها کمک می‌خواهد تا بتواند راه برود؛ شاید بارها به زمین بخورد؛ ولی پدر و مادر با مهربانی و تشویق او را بلند می‌کنند تا دوباره به راه رفتن ادامه دهد. مسافرهای ما هم وقتی‌که وارد کنگره می‌شوند دقیقاً همین حال رادارند؛ شاید بارها و بارها گریز بزنند، حالشان خراب بشود و ازنظر روحی مشکل داشته باشند، من همسفر باید درک کنم و به او کمک کنم تا سفر خود را به‌خوبی انجام دهد؛ مثل همان پدر و مادری که به کودک خود کمک می‌کند. بعد از سفر که به درمان رسید و حالش خوب شد؛ باید زکات این حال خوش را پرداخت کند.

گاهی اوقات وقتی‌که از کنگره به خانه می‌رویم؛ حس و حالمان خوب نیست. خیلی از راهنمایان وقتی‌که رهجوها با آن‌ها این صحبت را در میان می‌گذارند؛ راهنما به آن‌ها پیشنهاد شرکت در لژیون سردار را می‌دهد تا حالشان بهتر شود. من توفیق داشتم قبل از اینکه مسافرم رها شود؛ این تجربه خوب را داشته‌ باشند و واقعاً وقتی‌که در لژیون سردار شرکت می‌کنی حس و حال عجیبی دارد؛ شاید قبل از کنگره هم خیلی بخشنده بودیم و کمک می‌کردیم؛ ولی حس و حال و انرژی که لژیون سردار دارد؛ یک‌چیز دیگری است و دلیل آن این است که قبل از ما افرادی بودند که این لژیون را زنده نگه‌داشته‌اند که من آسیه هم وارد این مکان شوم و از آنان انرژی بگیرم، لذت ببرم و به حال خوش برسم؛ پس من هم باید این لژیون را پابرجا نگه‌دارم؛ اگر من بیایم و رها بشوم و ساده بگذرم و بروم در زندگی به مشکل بر خواهم خورد. بارها بوده که مشکلی داشتم؛ درراه خدمت به لژیون سردار مبلغی را پرداخت کردم؛ واقعاً مشکل من برطرف شده و حس و حال بهتری نصیبم می‌شود.

مورد بعدی در این وادی جبران خسارت است؛ وقتی‌که مسافرمان حالشان خراب بود؛ ما نیز دست‌کمی از آن‌ها نداشتیم و خیلی صفت‌های بدی درونمان بود و برای جبران خسارت، هر خشم و کینه‌ای که داشته‌ایم؛ اول خودمان را می‌بخشیم و از خودمان جبران خسارت می‌کنیم. بعد از خانواده، با آموزش‌هایی که دیده‌ایم و عملی کردن آن‌ها و مهرو محبت می‌توانیم از آن‌ها جبران خسارت کنیم و همچنین می‌توانیم با کاشتن درخت و رسیدگی به آن از محیط اطراف نیز جبران خسارت کنیم و یا حتی اگر زباله‌ای در اطراف ریخته بود می‌توانیم آن‌ها را جمع‌آوری کنیم و آنجا را تمیز کنیم.

موضوع بعدی مسئله پیمان است؛ پیمان حس و حال خیلی عجیب و خوبی دارد که هرچه از آن بگوییم کم گفته‌ایم؛ چراکه وقتی از ضد ارزش‌ها ‌و گناهان قبلی جدا می‌شویم؛ مانند کودکی هستیم که تازه از مادر متولدشده است. آقای مهندس و آقای امین در سی‌دی‌‌هایشان فرموده‌اند: پیمان بستن این نیست که پیمان ببندیم و دیگر هیچ گناهی نکنیم؛ ما انسان هستیم و انسان اختیار دارد و گاهی مرتکب خطا می‌شود؛ ولی باید تمام تلاشمان این باشد که بعد از پیمان، از کارهای ضد ارزش دوری‌کنیم و اگر هم ضد ارزشی را انجام دادیم؛ نباید خود را سرزنش کنیم یا حالمان بد شود؛ به‌طوری‌که از آموزش‌ها دور شویم. در صحبت آخر می‌خواهم بگویم: به نظر من لژیون سردار هم مانند داروی ot است که مسافرها مصرف می‌کنند دوره سازگاری دارد؛ وقتی‌که اولین بار می‌خواهیم مبلغ لژیون سردار را پرداخت کنیم تا زمانی که کم‌کم به دادن این پول عادت می‌کنیم، روح و جسممان سازگاری پیدا می‌کند و می‌توانیم به‌راحتی به‌صورت اقساطی یا یکجا، مبلغ را پرداخت کنیم و این سازگاری در درون ما شکل می‌گیرد. ان‌شاءالله همه بتوانیم در گلریزان با هر توانی شرکت کنیم.

تایپیست: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون اول)
عکاس: همسفر ستاره رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون چهارم)
ویراستاری و ارسال: راهنما همسفر مهتاج نگهبان سایت

همسفران نمایندگی اردستان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .