English Version
This Site Is Available In English

تبلور نور کنگره با حرکت

تبلور نور کنگره با حرکت

جمله کلیدی که در وادی هشتم وجود دارد: «با حرکت، راه نمایان می‌شود.» این جمله برای من، مثل یک چراغی در تاریکی بود. در گذشته زندگی من پر از دلشوره و نگرانی بود و همیشه ذهنم درگیر مشکلات؛ طوری که آرامش از من دور شده بود. و من مدام به گذشته فکر می‌کردم و از آینده واهمه داشتم. با ورودم به کنگره۶۰ و پس از آن لژیون سردار، گویی راه جدیدی به رویم باز شد و فهمیدم زندگی خیلی بزرگ‌تر و زیباتر از آن چیزی است که فکر می‌کردم.‌ پیش از این، یک دیوار بلند بین من و مسافرم بود. نه این‌که خودم را برتر بدانم، اما در ذهنم، همیشه تفاوت‌های زیادی را حس می‌کردم از جمله تفاوت در نوع نگاه به زندگی، در دغدغه‌ها و حتی مسیری که هر کدام طی کرده بودیم. گاهی در دلم می‌گفتم: ای کاش هرگز با او ازدواج نمی‌کردم! این افکار، مثل خوره روحم را می‌خورد. اما امروز، به لطف آموزش‌های کنگره و الهام گرفتن از روح بخشش و خدمت در لژیون سردار، آن دیوار کاملاً فرو ریخته است.

حالا وقتی می‌بینم مسافرم چقدر تلاش می‌کند و صبور است تا به رهایی برسد، از ته دل خدا را شکر می‌کنم. او هم با حرکت خودش، راه رهایی من را باز کرد. این بزرگ‌ترین درسی است که در زندگی مشترکمان گرفتیم .عشق، همه تفاوت‌ها را از میان برمی‌دارد و مسیر را هموار و مشترک می‌سازد. در این میان، نقش راهنمای عزیزم بسیار مهم و یگانه بود. چراکه او با صبر و دانایی، مفاهیم راه درست زندگی را به من آموخت و نشانم داد که؛ چگونه برای ساختن یک زندگی بهتر تلاش کنم. راهنمایی‌های او، چراغ راه من شد تا از آن تاریکی بیرون بیایم و به سوی روشنایی حرکت کنم. در این مسیر، فهمیدم باید جبران خسارت کنم. جبران خسارت از خودم، چرا‌که با افکار منفی و سکوت، آرامش را از روحم گرفته بودم. حالا می‌دانم باید به خودم عشق بورزم و ذهنم را از هر فکر منفی و تخریب‌کننده پاک نگاه دارم. و هم‌چنین جبران خسارت از کنگره۶۰؛ مکانی‌که بدون هیچ توقعی، به من و افراد زیادی زندگی دوباره بخشیده و خانه‌ای برای آرامش و امید شده است.

حضور در لژیون سردار برای من، یعنی همین جبران خسارت و عمل کردن به وادی هشتم، قبل از آن همیشه بهانه می‌آوردم که پول ندارم یا نمی‌توانم کاری برای کنگره انجام بدهم ترس و تردید، مرا از برداشتن قدم‌های بزرگ برای کمک و خدمت دور نگاه می‌داشت. اما در این لژیون، یاد گرفتم که برای این‌که نور کنگره به همه جا برسد و آدم‌های بیشتری رها شوند، باید حرکت کرد، باید بخشید و سهمی در این کار بزرگ داشت. خدمت کردن، دیگر برایم فقط یک وظیفه نیست، بلکه راهی برای نشان دادن قدردانی عمیق قلبی و سهیم شدن در این زنجیره بزرگ عشق و آگاهی است. این‌جا بود که با تمام وجود حس کردم که با حرکت، راه نمایان می‌شود حتی اگر این حرکت، بخشیدن از هر آنچه که داریم باشد و گاهی این بخشش، بزرگترین گام در مسیر رشد خودمان است. با همه وجودم آرزو دارم روزی پیمان مقدس را ببندم. شاید هنوز کمی ترس در دلم هست و فکر می‌کنم آگاهیم کافی نیست، اما همین آرزو، خودش نشان می‌دهد که در حال رشد هستم و به آن سمت حرکت می‌کنم.

می‌دانم که هر روز با درس گرفتن از آموزش‌ها، شرکت فعال در جلسات و خدمت کردن با تلاش مداوم انسان بهتری می‌شوم و به آن لحظه نزدیک‌تر می‌گردم. لحظه‌ای که با قلبی مطمئن‌تر، ذهنی روشن‌تر و آگاهی بیشتر، پیمان خودم را با قدرت مطلق می‌ببندم و در مسیر روشنایی و خدمت، محکم و استوار می‌مانم. می‌دانم که این پیمان، نه فقط یک تعهد، بلکه یک رهایی بزرگ برای روح من خواهد بود. فاطمه امروز، با هر قدمی که در این راه می‌گذارد و با هر بخششی که در لژیون سردار تجربه می‌کند، خودش را بهتر می‌شناسد. آرامش را در وجودش پیدا می‌کند و می‌داند که این سفر، پایانی ندارد، اما هر لحظه‌اش، پر از درس، رشد و تجربه‌های جدید است. این مسیر، نه تنها زندگی مسافرم را نجات داد، بلکه روح و جان مرا هم از نو ساخت و به من یک زندگی دوباره هدیه داد. از خداوند بزرگ و تمام کسانی که در کنگره۶۰ خدمت می‌کنند، بی‌نهایت سپاسگزارم.

رابط خبری: راهنما همسفر فاطمه (عضو لژیون سردار)
نویسنده: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (عضو لژیون سردار)
عکاس: همسفر زکیه رهجوی راهنما همسفر مریم (عضو لژیون سردار)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما ندا (عضو لژیون سردار) دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .