دهمین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی رازی؛ با استادی راهنمای محترم بهروز، نگهبانی مسافر امید و دبیری مسافر سعید با دستور جلسه (( وادی هشتم: با حرکت راه نمایان میشود )) در روز شنبه تاریخ 19 مهر ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
(2).jpg)
سلام دوستان بهروز هستم یک مسافر ،خدا را شکر میکنم که در این جایگاه قرار گرفتم برای آموزش گرفتن و خدمت کردن، دستور جلسه امروز دو بخش می باشد، وادی هشتم و تولد پنجمین سال رهایی آقا حمیدرضا مرزبان محترم شعبه، وقتی به هستی نگاه میکنیم تمام الگوهایی که در زندگی میگیرم از هستی می باشد، اگر ما یک نگاهی به گذشته خود بیندازیم میبینم که اشتباهی داشتهایم و مسیر اشتباهی را رفتهایم، اگر ما بهترین برنامه ریزی و بهترین تفکر را داشته باشیم آنوقت میتوانیم درست عمل کنیم این بزرگترین آموزشی است که من از این وادی گرفتم، اکثر بچهها وقتی وارد کنگره می شوند سریع می خواهند بدانند که پله بعدی چیست، و میخواهند سریع به هدفشان برسند، در صورتی که کنگره یک مسیر و زمان معینی دارد که راهنما برای ما علامتگذاری کرده، در مسیر کنگره دقیقا باید قوانین و حرمتها را رعایت کنیم و نیازی نیست کار و حرکت دیگری را انجام بدهیم،
(1).jpg)
در وادی هشتم گفته شده ما باید نقشه راهی بکشیم که راه به برگشت نداشته باشد، در مورد بخش دوم جلسه تولد آقا حمیدرضا صحبت میکنم ،حمید واقعا با حال خراب وارد کنگره شد و این حمیدی که امروز می بینیم خیلی با قبل فرق میکند، با حال خراب چشم گریان وارد کنگره شد و شروع کرد به سفر کردن، با مشکلات متعددی وارد لژیون شد مشکلاتی که بواسطه مصرف مواد داشت و مشکلاتی که مربوط به خودش بود و این مشکلات را نمی توانست حل کند، طی کردن مسیر درمان برایش سخت بود اما واقعا گوش به فرمان بود و هر چیزی که میگفتم انجام میداد، در سفر دوم خدمتگذار شد و چند جایگاه خدمتی را گذراند، امیدوارم امسال بتواند در امتحانات شرکت کند، تلاش کند و موفق شود، امیدوارم حمید بتواند آن چیزی که نسبت به خانواده، جامعه و خودش کم گذاشته را جبران کند، از اینکه به صحبتهای من گوش کردید سپاسگزارم.
.jpg)
آرزوی مسافر حمید رضا:
سلام دوستان حمید رضا هستم یک مسافر، آرزو میکنم همه مسافر ها به وادی چهاردهم که وادی عشق و محبت است برسند.
خلاصه سخنان مسافر حمیدرضا:
.jpg)
سلام دوستان حمید رضا هستم یک مسافر، تشکر میکنم از همه راهنمایان عزیزم تشکر می کنم، امیدوارم بهترین اتفاقها برای همه این عزیزان بیفتد، من انسان با محبتی نبودم، عصبی و بسیار پرخاشگر بودم، از همسرم تشکر میکنم که خیلی اذیتش کردم چون دقیقا روی نقطه ضعفهای همسرم پا گذاشتم، همسرم چون من وارد کنگره شدم و راه خوبی پیش گرفتم من را بخشید، خدا را شکر می کنم واقعا زندگی خود را به ایشان مدیون هستم و از راهنمای همسفرم هم تشکر میکنم، اتفاقهای که در شعبه رازی برایم افتاد خیلی خوب بود، چهار سال به دنبال این بودم که همسرم وارد کنگره شود که بالاخره در شعبه رازی این اتفاق افتاد، من به تنهایی این سفر را طی کردم و خیلی سخت بود، خدا را شکر می کنم که در کنارم حضور دارد و با یکدیگر سفر می کنیم، از همه شما سپاسگزارم که به صحبتهای من توجه کردید.
خلاصه سخنان همسفر مهسا:
.jpg)
صحبتهای همسفر حمید رضا
سلام دوستان مهسا هستم یک همسفر، اول از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند، و خدا را شاکرم که بعد از پنج سال اجازه ورود من به کنگره داده شد، از این بابت خیلی خوشحال هستم و خانم ماهرخ را به عنوان راهنما انتخاب کردم، ایشان به من درس زندگی آموختند و خیلی اوقات من را کمک می کردند، دیدگاه من نسبت به زندگی و جهان بینی من را عوض کردند، از راهنمای مسافرم آقا بهروز تشکر میکنم، از هم لژیونیهای خودم تشکر می کنم و امیدوارم شاهد تولد مسافرهای خود باشند، از همه شما تشکر می کنم که به صحبتهای من توجه کردید.
(2).jpg)
.jpg)
تایپ و عکس: مسافر حمید
بارگذاری: مسافر بهمن
مرزبان کشیک: مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
136