جلسه سوم از دوره چهل و پنجم کارگاههای آموزشی کنگرۀ ۶۰ نمایندگی ارتش، با استادی راهنمای محترم مسافر روزبه، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر امیر، با دستور جلسه «وادی هشتم و تأثیر آن روی من» و در ادامه تولد اولین سال رهایی مسافر حامد در روز شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر می کنم فرصتی دوباره پیدا کردم تا در نمایندگی ارتش بتوانم خدمت کنم و از شما عزیزان آموزش بگیرم. این دستور جلسه بسیار دستور جلسه زیبایی می باشد و هر کجا در زندگی ام می خواستم از گذر گاه های سخت عبور کنم از این دستور جلسه استفاده نموده ام.
من در جایی که به مشکلات غیر قابل پیش بینی رسیده بودم و گمان می کردم دیگر هیچ راهی ندارم و کارم تمام است، این دستور جلسه به دادم رسید و با کمک نیروهای دیگر و افراد دیگر توانسته ام از سخت ترین مشکلات عبور کنم و در مسیر کنگره 60 قدم بردارم. ممکن است من سالها زمانم رادر مسیر اشتباه صرف کرده و یک تفکر اشتباه را به عنوان الگوی اصلی بپذیرم و به نتیجه نرسم، اما بعد از مدت ها که با تفکر یک مسیر درست برای من باز می شود، متوجه می شوم، سال ها در مسیر اشتباه بوده ام.
بعد از ورود به کنگره راه درست را پیدا کردم و بجای طی کردن مسیر و حرکت، با برخورد به اولین مشکل، نیروهای منفی به من القا می کنند که این مسیر درست نیست و این مسیر نیز اشتباه می باشد! در صورتی که به هیچ عنوان راه درست و صراط مستقیم، مسیر راحتی نیست و بسیار دشوار می باشد؛ به عبارتی کار درست انجام دادن سختی و زحمت دارد؛ برای مثال تنظیم نمودن خواب شب سختی دارد، یاد گرفتن دروس، سختی های خودش را دارد و باید با برنامه ریزی و وقت گذاشتن، علل خصوص فاصله گرفتن از فضای مجازی این مهم را به انجام رسانید، سی دی نوشتن بسیار سخت و دشوار می باشد و اصلا کار راحتی نیست، خدمت کردن در کنگره سخت است و انجام دادن تمامی کارهای درست چه در کنگره و چه در بیرون از کنگره سخت و دشوار می باشد.
انسان به دلیل داشتن خاصیت تنبلی، همیشه دوست دارد کارها را خلاصه بکند و این قضیه مربوط به ریشه تکاملی انسان می باشد، به این دلیل که در ده هزار سال گذشته امکان داشت به دلیل پیدا نکردن غذا، انسان جانش را از دست بدهد؛ به همین دلیل مغز انسان دستور میدهد کمترین کار به انجام برسد و بیشترین کالری جذب شود و این دلیل اصلی اضافه وزن در انسانهای امروزی می باشد.

مغز به دنبال راحتی است ولی عقل که فر ایزدی دارد بر پایه سختی بنا شده است؛ حرکت در راه درست کار بسیار دشواری می باشد. با ورودمان به کنگره 60 و فرا گرفتن وادی اول که تفکر است و سپری کردن وادی ها به وادی هفتم رسیده ایم، در این وادی رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت می نماییم؛ باید دانست که برداشت ما در وادی هشتم است که با حرکت می توانیم برداشت داشته باشیم، آن گنجی که در وادی هفتم به ما نوید داده می شود در واقع با حرکت کردن در وادی هشتم می توانیم برداشت کنیم.
حال با صرف زمان بیست ساله در اعتیاد و پیدا کردن مسیر کنگره 60 به جای اینکه درمانمان را به اتمام برسانیم، به دلیل پیش آمدن مشغله کاری یا پرونده حقوقی و غیره درمانمان را عقب انداخته و اولویت را به جای درمان و رهایی، مسائل دیگر قرار می دهیم که این کار عین جهالت می باشد. بدون شک راه درستی که به آن رسیده ایم را باید به انجام برسانیم و این انجام یکسری شرایط دارد؛ حرکت کردن در راه درست یعنی اینکه از تمام توانمان استفاده نماییم، به عبارتی حداکثر توانمان را به کار بگیریم.
زمین کنگره، زمین تمرین می باشد و هر کسی برای خدمت کردن بایستی از حداکثر توانش در راه درست استفاده نماید یا یک مسافر سفر اول باید حداکثر توانش را برای درمان شدن به کار بگیرد و نباید با برخورد به اولین مشکل از مسیر صراط مستقیم دور شود. هیچ انسانی نمی تواند در بدترین شرایط زندگی بهترین تصمیم را بگیرد مگر اینکه لطف خداوند شامل حالش شود، حالا که در بدترین شرایط لطف خداوند شامل حالمان شده بایستی قدر این فرصت را بدانیم و از آموزش های کنگره، برای به درمان رسیدن استفاده نماییم و توان حداکثری خودمان را بکار بگیریم.

بخش دوم دستور جلسه:
تولد حامد عزیز را به خودش و خانواده محترمش، جناب مهندس دژاکام و تمامی اعضای کنگره 60 تبریک می گویم.
حامد توسط خانواده اش پیام کنگره 60 را دریافت کرده بود و بعد از ورودش به لژیون تمام توانش را برای به درمان رسیدن به کار گرفت و از هفته اول شروع به نوشتن سی دی کرد و بسیار منظم بود و با تمام توانش خدمت می کرد.
خدمتی نبود که به حامد پیشنهاد شود و آن خدمت را قبول نکند و خودش را برای شرکت در آزمون راهنمایی آماده کرد، ولی به دلیل اینکه در زمان آزمون، حامد عزیز چند روزی به رهایی اش مانده بود، جناب مهندس اجازه شرکت در آزمون را به او ندادند، و مطمئن هستم در آزمون راهنمایی سال دیگر نمره قبولی را کسب می کند و شال خدمت راهنمایی را به گردن می اندازد.
حامد باید بداند با بیست سال رهایی نیز باید حداکثر توانش را مانند روز اول بکار گیرد تا از گزند اهریمن در امان بماند و هیچ وقت نباید از خودش غافل شود. آن هایی که در مسیر صراط مستقیم حرکت می کنند، خداوند هستی تک تک قدم های آنها را تبدیل به گلستان می کند.

اعلام سفر مسافر حامد:
آخرين آنتىايكس من تریاک بوده، ۱۲ ماه به روش DST با داروى درمان شربت OT در لژیون دهم با راهنمایی آقا روزبه سفر كردم، ورزش در کنگره والیبال و در حال حاضر یک سال و یک ماه است كه رها هستم. ضمناً سفر دخانيات هم به راهنمايى آقا وحید انجام دادم، رهايى از بند نيكوتين هم یک سال و یک ماه مى باشد.

آرزوی مسافر حامد:
آرزو می کنم روزی همسفر خودم را با شال نارنجی در کنگره ببینم.
.jpg)
خلاصه سخنان مسافر حامد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر. خداوند بزرگ را بابت این لحظه و همه این حال خوش شکر میکنم. از همه عزیزان تشکر میکنم و انشاءالله که تمام سفراولیها به رهایی برسند و رهایی همه آنها را اینجا جشن بگیریم.
خداوند بزرگ را بسیار سپاسگزارم که فرصت زندگی را زمانی به من داد که وجود یک دانشمند حکیم و مرد بزرگ الهی به نام مهندس دژاکام و ساختاری به نام کنگره در مسیر زندگی من قرار گرفت تا من را از بدترین نوع تاریکی یعنی اعتیاد به بهترین شکل ممکن بیرون بیاورد. یاد دارم روزی برادرم به من گفت اگر میخواهی حالت خوب شود به کنگره بیا و من به نحوی با عصبانیت جواب ایشان را دادم که هر زمانی که به یاد میآورم بغض میکنم.
روزی با ترس از اینکه میخواهند مواد را از من بگیرند به کنگره آمدم ولی وقتی وارد شدم متوجه شدم جنس اینجا فرق میکند. آدمهایی که اینجا هستند جور دیگری حرف میزدند و برای من محبت آنها واقعی بود. راهنما تازهواردین به نحوی با محبت با من برخورد کرد که ماندگار شدم. فهمیدم اینجا همان جایی است که خیلی سال منتظرش بودم تا مسیر زندگی خودم را عوض کنم.
جایی آقای مهندس به استاد سردار میگویند شما آنقدر وقت خود را صرف ما کردهاید که من با هیچ بیانی قادر به سپاسگزاری نیستم. من هم به راهنمای خودم آقا روزبه میگویم که نمیتوانم با کلمات و بیان محبت شما را جبران کنم. آقا روزبه باعث شدند من هر آنچه قرار بود با قهر و تلخی از روزگار بیاموزم، با نهایت عشق و محبت از ایشان بیاموزم. نمیدانم آموزشهای ناب کنگره برابر با چندین هزار سال زندگی است ولی من با ذرهذره وجود خودم قدردان آقا روزبه هستم و امیدوارم بتوانم در این مسیر الهی ادامهدهنده مسیر ایشان باشم.
از برادر خودم آقا مهدی تشکر میکنم که بسیار زحمت کشیدند تا من به کنگره بیایم. من اوایل ایشان را بسیار اذیت میکردم و باوجوداینکه راهنما بودند برای آوردن من به شعبه بارها دیر میرسیدند. من هر کاری که در کنگره انجام دادهام را مدیون همسفرم هستم. من قبل از ورود به کنگره ایشان را بسیار اذیت کردم و در تمام موقعیتهایی که بایستی حضور میداشتم نبودم. الان که در تولد من شرکت کردهاند به خاطرم آمد که هیچگاه در تولد آنها حضور نداشتم یا آخرین نفر بودم!
اگر همسفر من نبود نمیتوانستم به این قشنگی سفر کنم. همسفر من به تنهایی بار تمام زحمات خانه را با بچهها به دوش کشید تا من بتوانم به بهترین شکل ممکن سفر کنم. همیشه به من میگفت تو برو کنگره و نگران هیچچیز نباش. از پسر بزرگ و دختر خودم عذرخواهی میکنم اگر در فرصتهایی که باید نبودم و انشاءالله که بتوانم از این به بعد کنار ایشان باشم. من از زمانی که به کنگره آمدم فرصتهایی که کنار آنها نبودهام را احساس میکنم و خدا را شکر الان در آن موقعیتها حضور دارم. از آنها و همه شما که امروز حضور داشتید تشکر میکنم.
ممنونم که به صحبتهای من گوش کردید.


.jpg)

.jpg)





تایپ، ویرایش و ارسال: مسافر محمد از لژیون دوازدهم
نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
254