"بنام قدرت مطلق"
جلسه یازدهم از دوره سوم کارگاه های آموزشی کنگره ۶۰ نمایندگی لواسان با استادی مسافر بهزاد، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر پیمان با دستور جلسه "وادی هشتم و تاثیر آن روی من" مورخ شنبه 19 مهر ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان بهزاد هستم یک مسافر خداوند را شاکرم که در کنگره حضور دارم و از آموزشهای ارزشمند آن بهرهمند میشوم. سپاسگزارم از نگهبان جلسه، آقای مجتبی ، و دبیر محترم جلسه. همچنین از ایجنت محترم شعبه نیز قدردانی میکنم؛ امروز صبح با ایشان صحبت میکردم، فرمودند کاری برایشان پیش آمده و نمیتوانند در جلسه حاضر باشند. سپاسگزار تمام خدمتگزاران کنگره هستم که این افتخار را به من دادند تا در شعبه لواسان خدمت کنم.
در مورد دستور جلسه، اجازه بدهید ابتدا کمی کلی صحبت کنم و بعد از آن تأثیرش را بر خودم بگویم. همیشه سعی کردهام در صحبتهایم از تجربه شخصی بگویم تا ملموستر باشد. امروز صبح هم خیلی فکر کردم که چه بگویم، نوشتم و باز نوشتم، ولی در نهایت تصمیم گرفتم مثل همیشه از دل خودم حرف بزنم؛ همانطور که حس و حال درونم جریان دارد.

ما تا امروز هفت وادی را پشت سر گذاشتهایم و حالا به وادی هشتم رسیدهایم. وادیها مسیر رشد و آگاهی ما را مشخص میکنند:
وادی اول میگوید: «با تفکر ساختارها آغاز میگردد.»
وادی دوم، امید را به ما میآموزد.
وادی سوم، مسئولیتپذیری را یاد میدهد.
وادی چهارم، میگوید مسئولیت را گردن خدا نینداز، خودت بپذیر.
وادی پنجم، تأکید میکند که فقط تفکر کافی نیست؛ باید حرکت کرد.
وادی ششم، راهنماییمان میکند که در حرکت از عقل استفاده کنیم، نه از احساس صرف.
وادی هفتم میگوید: برداشت کن، آنچه را کاشتی.
اما وادی هشتم، به نظر من نقطهی تفاوتهاست. جایی است که مفهوم واقعی “صبر” را تغییر میدهد.
قبل از آمدنم به کنگره، اگر کسی از من میپرسید صبر یعنی چه، میگفتم: استقامت، پایداری، تحمل. فکر میکردم صبر یعنی بنشینم و درد بکشم، یعنی تحمل کنم تا زمان بگذرد. اما وادی هشتم تعریف تازهای به من داد:
«صبر، یعنی طی کردن موفقیتآمیز زمان برای رسیدن به هدف»
یعنی صبر، ایستادن نیست؛ حرکت کردن است. صبر یعنی اگر هدفی داری، در مسیرش حرکت کن، حتی اگر سخت باشد. من با صبرِ همراه با حرکت توانستم درمان شوم. ده ماه سفر کردم، سیگار را کنار گذاشتم، و درمان کامل انجام شد. این همان صبری است که معنا دارد.
در وادی هشتم گفته میشود: یکی از بهترین ابزارهای نیروهای منفی، همین بیحرکتی است.اقای مهندس دژاکام میفرمایند:
«وقتی در عمق تاریکیها هستی، کافی است فقط روت را برگردانی.»
یعنی فقط جهتت را عوض کن، به سمت نور حرکت کن. لازم نیست بدانی راه چقدر طول دارد یا چقدر سخت است؛ فقط حرکت کن. وقتی حرکت کنی، نیروهای الهی کمکت میکنند.
اما اگر بایستی و بیش از حد در فکر فرو بروی، مثلث جهالت (ترس، منیت، ناامیدی) سراغت میآید و جلوی حرکتت را میگیرد. برای همهی ما پیش آمده که ترس مالی یا ترس از شکست، مانع قدم برداشتنمان شود.
اما وقتی حرکت کردم، زندگیام عوض شد. من هشت سال مصرفکنندهی شیشه بودم، بدون هیچ قدرت تصمیمگیری یا تفکر درست. تنها کسی که دستم را گرفت، همسفرم بود. گفت بیا کنگره. اول گفتم نمیآیم، چون در حال نوشتن کتابی بودم برای دانشآموزان هنرستان. غرورم اجازه نمیداد بگویم به کنگره میروم. اما وقتی آمدم، توانستم همان کتاب را به پایان برسانم.
وقتی درمانم تمام شد، به همسفرم گفتم میترسم دوباره امتحان کنکور بدهم. گفت نترس، برو. رفتم و با رتبهی عالی قبول شدم. بعد از آن، سالها در دانشگاه سراسری تدریس کردم، با مدرک لیسانس. امروز هشت سال است که استاد دانشگاه هستم. همهی اینها نتیجهی حرکت است، نه سکون.
روزی یکی از استادان گفت: «تو با این وضعیت، میمیری!» باورم نمیشد، ولی آن جمله تلنگری بود. از آن روز ورزش جونز را شروع کردم. کمردرد شدید داشتم، حتی به جراحی رسیدم، اما با فرمانبرداری و حرکت، بهبود یافتم.

به تجربه آموختم: هر بار که فرمان سادهی کنگره را اجرا کردم، نتیجه گرفتم. و هر وقت در برابرش ایستادم، دچار مشکل شدم.
در پایان میخواهم بگویم: وادیها مثل آجرهای دیوارند. هر بار که داروی D.S.T را کم میکنیم، یعنی آجری را از دیوار قدیمی در میآوریم. باید چیزی جایش بگذاریم؛ وادیها همان آجرهای تازهاند که دیوار وجود ما را محکم میسازند.
وقتی دروغ، خشم یا ترس در ما میخواهد سر برآورد، وادیها مسیر را نشان میدهند. و در نهایت، وقتی به وادی محبت میرسیم، همهچیز رنگ عشق میگیرد. آنوقت دیگر دروغ هم از سر ترس گفته نمیشود، چون عشق جایگزینش شده است.
در زندگیام دیدم که اگر با عشق و در مسیر ارزشها حرکت کنم، همهچیز زیبا میشود. امیدوارم همهی شما نیز در مسیرتان به زیباترین نتایج برسید.
از اینکه به صحبتهایم گوش دادید، از صمیم قلب سپاسگزارم.
تایپ و بارگذاری : مسافر مصطفی
ویرایش و عکس :مسافر علیرضا
مرزبان خبری : مسافر محسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
89