وسعت هر چیز در نگاه ماست، نه در آنچه میبینیم. از وقتی یادم میآید، یکی از دعاهای هر روز من این بود که، پروردگارا آنقدر از نظر مالی به زندگیم برکت بدهد تا بیدریغ ببخشم. دعای خیلی خوبی است، انشاالله برای همه خدا اینگونه بخواهد. اما مسئلهای وجود دارد، که از وقتی وارد کنگره شدم، به آن میاندیشم؛ که آیا داشتن و بخشیدن لذت دارد یا در نداری بخشیدن؟
مثال خوب و خوبتر است وقتی داری، وظیفه حکم میکند که ببخشی، اما زمانی که میدانی اگر این مبلغ را بدهی شاید آخر ماه برای اجاره خانهات کم بیاوری یا نتوانی چیزی که برای فرزندت ضروری است را خریداری کنی ولی بیدرنگ میبخشی، این بخشش لذت صد چندان دارد، چون با کسی معامله میکنی که قدرت مطلق جهان است.
شاید کمک من به اندازه خرید یک کیلو قند هم نباشد، اما همان مبلغ میتوانست نیاز آن روز مرا برآورد کند. چند باری که مهمان لژیون سردار شدهام و حال خوب عزیزانم را از نزدیک حس کردم و از خاطراتشان شنیدم، به حال خوبشان غبطه خوردم، که چقدر راحت میشود به حال خوب رسید و من خودم را از این موهبت محروم کردهام.
شاید من نتوانم و در توانم نباشد عضو لژیون سردار شوم، اما از همین لحظه قسم میخورم تلاش خودم را چند برابر کنم، تا از این قافله عشق عقب نمانم حتی اگر به اندازه خرید یک کیلو قند یا خرید یک صندلی باشد. تازه در لژیون سردار فهمیدم که چرا به کنگره مکان مقدس میگویند؟ با اینکه مثل بقیه ساختمانهای شهر، کنگره هم از آجر و سیمان و آهن است، چه چیزی به این آهن و آجر ارزش داده است، تنها یک چیز میباشد، افرادی که بی دلیل، بدون توقع، بی ادا، بیمنت، برای کمک به همدیگر کنار هم جمع شدهاند؛ این باعث تقدس کنگره شده است.
کمک در این لژیون سردار، لژیون عشق و محبت یعنی بخشیدن بی منت، یعنی انتظار برگشت نداشته باشی، بخشش از هر آنچه که داری، شاید آن چیز علم تو باشد، شاید یک همدلی و همدردی باشد، شاید هم یک لبخند که به یک تازه واردین انگیزه شروع دوباره میدهد. پس بیاید برای این لذت وصف نشدنی از هم سبقت بگیریم، حتی اگر به اندازه یک لبخند باشد.
نویسنده و تایپ: همسفر خدیجه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون نهم)
ارسال: همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر مهین ( لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
219