تعادل بین ساختارها نیاز به آگاهی و دانش بالایی دارد. وقتی به یک ساختار نگاه میکنم میبینم به یک طرف گرایش دارند یا خیلی قانونی میشوند یا خیلی دلی میشوند و هیچ کدام هم به مقصد نمیرسند؛ چون از تعادل فاصله پیدا میکنند؛ ولی چون ما در کنگره جهانبینی داریم و آموزشها و مطالب آقای مهندس وجود دارند کمک میکند که بتوانیم بین این دو تعادل برقرار کنیم اکثر جاها آن قسمتهایی که بین محبت و اجرای قوانین و اصول میتوانند تعادل به وجود آورند در عین حالی که انسانهای مهربان و خوش خلقی هستند جدی و سخت کوش هم میباشند، خیلی نتایج درخشان و خوبی را به دست میآورند و اجرا کردن این اتفاق نمیافتد، مگر این که انسان به یک دانایی خوبی برسد و خودش را از درون به آن پالایشهای لازم برساند و هر چهقدر جلوتر هم برویم باید آن را فرا بگیریم و این حاصل نمیشود مگر با بهوجود آوردن ظرفیت لازم. من سال ۸۱ معنی منیت را فهمیدم و برای آن تعریفی پیدا کردم؛ ولی ۲۰ سال بعد از آن طول کشید تا فهمیدم دقیقاً چه است؛ چون در ذهن و عقل خودم مفهوم منیت را به شکل تعریف در آورده بودم؛ ولی اینکه در قلب من این مسئله باز شود ۲۰ سال طول کشید با آنکه از سر تا قلب ۳٠ سانت بیشتر وجود ندارد ۲۲ سال طول کشید تا این راه را باز کند و به دل وارد شود.
خیلی وقتها انسانها مفاهیم را در ذهن و عقل خودشان فهمیدهاند؛ ولی در دل آنها هنوز راه باز نکرده و دانستن این موضوع به انسان خیلی کمک میکند؛ چون تصور بلد بودن و دانا بودن و عاقل بودن خودش خطرناک است و این؛ یعنی بد بودن. اگر بخواهیم تعریف خوبی از انسان خوب و بد بیاوریم؛ انسان بد انسانی است که فکر میکند خوب است و انسان خوب انسانی است که فکر میکند بد است و هر چه این اختلاف بیشتر شود باز هم بیشتر میشود. انسانهای دانا و خوب همیشه این احتمال را میدهند که بلد نیستند همیشه فکر میکنند اشتباه میکنند و عذرخواهی کردن برایشان خیلی راحت است و اگر خرابکاری کنند آن را درست میکنند؛ ولی انسانهایی که اشتباه میکنند کلی دلیل میآورند که کاری که انجام دادهایم درست بود و خیلی فاصله با اصل موضوع دارند؛ چون یک شکل دیگری از قدرت انسان همین است، قدرت؛ یعنی توان انجام کار و توان انجام ندادن کار است. ما فکر میکردیم توان انجام دادن کار قدرت است؛ ولی وقتی کاری هم انجام ندهیم این هم قدرت است و اتفاقاً این است که وقتی اتفاق بیفتد قدرت به تعادل میرسد.
آن جایی که انسانها قدرت به آنها داده میشود و خرابکاری میکنند به خاطر اینکه فقط توان انجام کار وجود دارد، توان انجام ندادن کار شکل نگرفته است آنجایی که میتواند اخراج کند و نمیکند آن وقت آن تعادل شکل میگیرد و آموختن این مطلب و رسیدن به این، نیاز به زحمت و تلاش زیاد دارد، الآن که نگاه میکنم میبینم تا منیت درست نشود این اتفاق نمیافتد؛ یعنی امکان ندارد که بیفتد و تا به دل ننشیند هیچ کاری نمیتوانی انجام بدهی. سفر دوم و رسیدن به خود برای این است که انسان مطالب را بیاورد و در قلب خود جاری کند. موضوع هَرس کردن میتواند به این مطالب مرتبط شود؛ وقتی به هستی نگاه میکنیم مدلها یکسان است و این خیلی جالب است و در جسم انسان مهمترین بخش سلولهای تشکیل دهنده جسم میباشند که مهمترین آنها سلول عصبی میباشد که سیستم عصبی یا ناقلهای عصبی نام دارند و همان سیستم ایکس نام دارد، دستگاه عصبی یک دستگاه مرکزی و یک دستگاه محیطی دارد که یکجا متمرکز است و یک جاهایی هم پخش است که حساس و دردناک میباشد مثل درد کلیه که یک درد وحشتناک است. ماده تاریک در جهان باعث شده که جهان ما شکل بگیرد؛ یعنی این کهکشانها؛ چون در کیهان یک هیدروژن و یک هلیوم داریم که باید بیایند و کنار هم قرار بگیرند و ستارهها را بهوجود بیاورند و کار ستارهها ساختن مواد جسم موجودات میباشد؛ یعنی دو عنصر داریم هیدروژن و هلیوم که باید با هم ترکیب شوند و دیگر ترکیبات مثل لیتیم، کربن، آهن و ... را درست کنند و این دو ماده در کیهان و جهان اول وجود دارند که ۷۵ درصد هیدروژن و ۲۵ درصد هلیوم میباشد.
بررسی کردهاند و فهمیدهاند زمان زیادی باید طول بکشد تا این دو ماده بتوانند یک ستاره را تشکیل دهند شاید ۱۰۰ میلیون سال بعد یک ماده دیگر را کشف کردند به اسم ماده تاریک نقشه این را که پیدا کردهاند دیدهاند شبیه درخت است؛ یعنی همان رشد کردن بذر و شاخه شاخه میشوند و میوههای آن میشود کهکشانها و جهان فیزکی؛ اما خود شاخهها و تنه درخت که همان تاریکی است دیده نمیشود؛ ولی وقتی این نخل کیهانی در فیلمها دیده میشود قشنگ تارهای آن دیده میشود که در هم تنیده شدهاند و هر جا که در درخت شاخه داشته باشد میوه هم دارد وگرنه در وسط درخت که میوه دیده نمیشود. جرم کهکشانها را به دو روش یکی نور ستارهها و وجود ستارههای آن بررسی کردهاند دیدهاند جرم آن بیشتر از ستارههای موجود در آن است و این همان وجود شاخهها و تاریکی فضا میباشد. این یعنی اینکه کیهان با آن عظمت خود شبیه درخت است و یک سلول عصبی هم شبیه درخت است این به ما میگوید که مدل کیهان شبیه درخت میباشد؛ وقتی میخواهیم یک آموزش را بگیریم از مدل درختی استفاده میکنیم این یعنی درخت مدلی است که کیهان، آفرینش و موجودات همه براساس آن ساخته شدهاند؛ پس این یک مدل، خیلی مهم است و از آن برای جهانبینی هم استفاده میکنیم؛ یعنی هر جا حیات بخواهد شکل بگیرد درخت را باید داشته باشیم سلول عصبی، نقشه کیهانی و سیاره زمین که از مدل کوچک داریم تا مدل بزرگ.
تفاوت کره زمین که یک سیاره زنده است با سیارات دیگر در چه چیزی میباشد؟ در درخت میباشد هر سیارهای که در آن درخت باشد سیاره زنده است و بدون درخت مرده میباشد، هر انسانی که سلول عصبی داشت؛ یعنی زنده است و اگر نداشت مرده است، در کیهان هم اگر درخت کیهانی نابود شود همه چیز نابود میشود و به نقطه اول خود باز میگردند؛ پس حیات با درختان در کره زمین به وجود میآید. حالا ما باید از این مدل برای جهانبینی خود استفاده کنیم مانند پیوندهای نامیمون که اگر یک تاریکی بخواهد رشد کند خودش نمیتواند؛ باید خودش را پیوند بزند؛ چون به تنهایی حیات و زایش ندارد و باید خودش را با یک درخت پیوند بزند میکروب، انگل و ویروس باید خودش را به یک میزبان وصل کند تا بتواند رشد و تغذیه کنند، نیروهای منفی هم برای رشد، خودشان را به یک درخت و یک انسان پیوند میزنند. با یک ضربه روحی و عاطفی مثل تراشیدن پوست درخت و پیوند زدن شاخه جدید و بستن آن و سپس تغذیه و یکی شدن با آن درخت و گرفتن انرژی که این هم میتواند مثبت باشد که پیوند میمون نام دارد یا اگر بد باشد مثل چاقی، اعتیاد، ضربههای عاطفی و...موارد خاصی به من مراجعه میکنند که آسیبهای روحی دیدهاند و من برای اینکه مسئله را برایشان باز کنم میگویم که در کره زمین ۸ میلیارد نفر زندگی میکنند که برای یک میلیارد شاید اتفاقی شبیه شما افتاده باشد؛ ولی این را به همه نمیگویند و آن را پنهان میکنند.
نیروی منفی برای اینکه بخواهد رشد و تکثیر کند باید از نوع خود را به وجود آورد و این زخم باید به صور پنهان انسان وارد شود؛ چون تا زخمی ایجاد نشود پیوندی هم صورت نمیگیرد، بعد از اینکه شاخه شر به کسی پیوند خورد برای اینکه رشد کند و به خواسته نهایی خود برسد باید از آن درخت اصلی انرژی بگیرد و اگر این انرژی را نگیرد رشد نمیکند؛ وقتی رشد کرد میوه میدهد و میوه آن در مورد شر این است که تو هم بروی و به یک نفر دیگر هم آسیب بزنی و آن را تکرار کنی بنابراین اتفاق بد زمانی است که شما هم آن را تکرار کنید و تبدیل شوید؛ ولی اگر این روند رشد را متوقف کنید و تبدیل نشوید باعث خشک شدن و افتادن آن شاخه شر میشود و آن پیوند نامیمون شکل نمیگیرد و صرفاً قرار نیست هر پیوندی شکل بگیرد و موفق شود به خواسته خود برسد؛ پس با تکرار یک اتفاق در ذهن باعث رشد و شاخهزایی آن میشویم و اگر این شاخه رشد کرد و از خود درخت قویتر شد ۷۰ درصد میوه آن شر و بدبختی میشود؛ زیرا شاخهزایی یک روش بنیادی در کل هستی هم برای خیر و هم برای شر میباشد.
اگر ما با آگاهی به پیوندهای شر بیتوجه باشیم باعث میشود آن شاخه خشک شود و دوباره به حالت اول و شاید هم قویتر از قبل باز گردیم.هر چیزی یک شکل الهی دارد و یک شکل شیطانی یک عشق داریم و یک گره عشق و یک توهم عشق هم داریم که اصلاً نه خانی آمده و نه خانی رفته؛ یعنی یک نفر به کسی فکر میکند ازدواج میکند و بچه دار هم میشود و آینده خودش را ساخته بدون آنکه شما خبردار شوید؛ اما در رویا و توهم و هیچ واقعیتی پشت آن نیست؛ ولی در گره عشق دو نفر با هم در ارتباط هستند ولی یک گره اینجا وجود دارد که انرژی فرد را میگیرد مثل همان قلابی که در دهان ماهی گیر کرده و اگر اینجا شما بدانید که داستان پیوند نامیمون بوده و شکل آن از حالت عادی خارج شده و شما ساعتها به آن موضوع فکر میکنید اینجا انرژی از شما تحلیل میرود و موقعی که از چند روز بیشتر شد دیگر قابل تحمل نیست و اینجا بخشی از آن انرژی را طرف مقابل دریافت میکند و بخش دیگر صرف نیروهای منفی میشود و ممکن است خود طرف مقابل هم اصلاً آگاه نباشد و این آدم شبیه دراکولا میباشد که انرژی طرف مقابل را جذب میکند و بعد او را رها کرده و یک نفر دیگر را انتخاب میکند؛ مثل خونآشام که خون دیگران را که انرژی حیاتی است را میخورد و خودش جوان و شاداب میماند که این جور آدمها خونآشام عاطفی یا رفاقتی نام دارند. بنابراین هر چیز خوبی یک شکل بدی هم دارد.
ما هر جا خواسته داریم آن خواسته از یک بذری شروع میشود و این بذر رشد کرده و شاخه را بهوجود میآورد و آنقدر رشد میکند تا به خواست خود که تولید میوه است برسد که ما مثال کهکشان را زدیم که خواسته نهایی آفرینش در قالب فیزیک بهوجود آید که بعد از شاخه میوه آن که کهکشان بود پدیدار گشت و سپس ستارهها بودند که مواد زایش انسان و موجودات زنده را تامین کردند؛ چون موجودات زنده با هیدروژن و هلیوم بهوجود نمیآیند و برای شکلگیری به کربن، لیتیم، سدیم، پتاسیم و... نیاز دارند که از انفجار ستارهها عناصر بهوجود آمد که یک چرخه بسیار پیچیده دارد و میلیاردها سال در کیهان زمان سپری شده تا این لباسی که ما به تن داریم که همان جسم ماست تولید شود و خواسته نهایی این بوده که انسان و موجودات دیگر بتوانند در قالب فیزیک پا به هستی بگذارند. حالا به درختان نگاه کنید آیا همه آنها شبیه هم هستند؟ خیر سلولهای عصبی هم شبیه هم نیستند و بر اساس کاربردی که دارند شکل درختی آنها با هم فرق میکند.یک درخت سرو است که قد بلندی دارد و صاف بالا رفته؛ اما میوه ندارد، سرو از قامت خویشتن به کمالی نرسید، قدر خویشتن بشناسی به جهان سروتری؛ یعنی اگر قدر و اندازه خودت را بشناسی ارزشمندتر میشوی.
حالا بوتهها چه فرقی با درختان دارند! درخت یک تنه اصلی دارد و بعد شاخه بزرگ و کوچک و یک سلسله مراتبی را طی میکند؛ ولی بوته مانند توده هستند تنه اصلی نمیبینید. درختان باید به صورت متقارن باشند باید؛ جلوی بعضی از شاخهها را بگیرید و شاخه دیگر هم باید رشد کند درختی خوب است که وقتی ۳۶۰ درجه نگاه کنید، متقارن باشند تا بهترین نور را دریافت کنند تا بهترین میوه را تولید کنند نور برای انسان همان علم و دانش است و آب هم همان محبت است. هر دو باید با هم باشند انسان اگر روی یک شاخه متمایل شود مانند درس خواندن یا فقط کار کردن دیگر خروجی ندارد؛ مثل خود من در گذشته خیلی درس میخواندم؛ ولی نمره خوبی دریافت نمیکردم از وقتی، در کنگره در سال ۸۱ آمدم در همه جهت رفتم درس خواندم، ورزش میکردم، خدمت میکردم در همه کارها هم موفقتر بودم متوجه شدم خودم را هرس کردم همه چیز خوب شد و درمدرسه هم شاگرد برتر شدم؛ چون خودم را هرس کردم؛ پس تمرکز روی یک موضوع باعث میشود میوه خوبی ندهی. ریشه هم خیلی مهم هست ریشه در خاک آب را دریافت میکند اگر ریشه آب را از پایینتر دریافت کند محکمتر میشود؛ چون اگر آب کمی به درخت بدهیم مجبور میشود خودش دنبال آب برود و آن را پیدا کند؛ اما اگر ما این امکان را برای او فراهم کنیم دلیلی ندارد برای حیات خود تلاش کند و همه چیز را ما برای او فراهم کردیم.
حالا این در انسان، خدا به شما بچه داده و شما تمام خواستههای او را برآورده میکنید مانند ریشهای که زیاد آب به آن رسیده شاخهها ضعیف میشوند و برای کمترین کاری که از او خواسته شود دچار ضعف و ناتوانی میشود و نمیتواند کاری را به خوبی انجام بدهد اگر بخواهیم نتیجه خوبی بگیریم باید، هرس شوند توجه باید به اندازه باشد، محبت باید به اندازه باشد گاهی اوقات ارتباط با دیگران ارتباط درستی نیست در سیستم عصبی پیامهای ما که منتقل میشوند باید تبادل انرژی داشته باشد هم محبت بدهیم هم محبت دریافت کنیم؛ بعضی وقتها انرژی را میدهید؛ ولی دریافت نمیکنید؛ بعضی انسانها فقط دریافت کننده هستند حالا خواهر، همسر یا نزدیکان عادی است. منظورم این است تبادل انرژی با هم باید منطقی باشد، انسانهایی که انرژی دریافت میکنند خواب میمانند و ما آن را در خواب نگه میداریم شاخههای درخت همان خواستههای انسان هستند که به هر جهت میروند، خواستههای نامعقول باید هَرس شوند خواستهها؛ باید متقارن باشند انسان باید چند بعدی باشد، انسان هایی که در سختی بزرگ شوند ریشه میگردد و تا ۵۰ متر آب را پیدا میکند و با یک طوفان از بین نمیرود به شرط اینکه درخت خودمان را پرورش دهیم . با روش DST در کنگره بعد چند سال با هرس کردن در نهایت به نقطهای برسیم، با کمترین امکانات بهترین میوه را تولید کنیم و در تعادل بهتری قرار بگیریم.
رابط خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر نجمه ( لژیون سوم )
نویسنده: همسفر توران و همسفر اکرم رهجویان راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی گنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
51